در گذر روزگار ایرانیان بدانجا رسیدند که آزادگی انسان را در آن دانستند که با داشتن همهء تواناییها، زورآوری و برتری، فروتن باشند و خویش را از دیگران برتر نشمارند و از این روی آزار و ستمشان به زیردستان نرسد.و چون ایرانیان چنین بودند خویش را "آزاده" مینامیدند و این سخن ِ فردوسی که اسدی توسی آن را زیر ِ واژهء "ستُرگ" آورده است به نیکی اندیشهء فروتنی و آزادگی ایرانی را میرساند:
ستوده بُوَد نزد ِخُرد و بزرگ
اگر زادمردی نباشد ستُرگ
اگر آزادمردی(ایرانی) لجوج و بیآزرم(بدون احترام) و تند نباشد ، خرد و بزرگ او را میستایند. و مغز این سخن فردوسی آنست که آزادمرد که فروتن است نمیباید که سترگ بوده باشد و دربارهء دیگران بیآزرمی و بیشرمی روا دارد!
روزبه پارسی(ابن مقفع) در ترجمهء کتابی به نام "نامهء تنسر" به زبان تازی ایرانیان را "خاضعین" و کشور ایران را "بلادالخاضعین" ترجمه کرده و از اینجا باید سنجید که فروتنی در اندیشهء ایرانیان چه پایگاهی داشته است که برترینشان که میبایست پادشاه ایران بوده باشد در فروتنی نیز میباید که از همه پیشتر بوده باشد که او را "ملکالخاضعین" یا پادشاه فروتنان بخوانند گرچه پادشاهان بیآزرم و شرم نیز در میان آنان پدیدار بودهاند اما ایرانیان با دادن چنین نام به آنان ایشان را به داشتن شرم و فروتنی هشدار میدادهاند.
واژهء "ایر" که بخش نخست "ایران" است به معنی "آزاده" و "فروتن" و "آریائی" است. و ایران به معنی "آزادگان" و "فروتنان" و "آریائیان" و یا "کشور فروتنان" و "کشور آریائیان" است.
این صفت ایری(ایر منشی) و فروتنی در همهء نوشتههای پیشین خود را نشان میدهد. برای نمونه در یادگار بزرگمهر بندهای 191 و 192 متن پهلوی چنین آمده است:
"که را دوست بیش؟ آنکه ایرمنش و بالستانتر(سرافراز، متعالی) و چربآوازتر. "
و در برابر ایرمنشی از اَپرمنشی سخن میرود و آن صفت کسی است که در اندیشه خویش را برتر از همگان بپندارد:
"دشمن ِ که بیش؟ اَپرمنشان و اَپرتنان و خُردکنگرشان و زشتآوازان. "
در شاهنامه داریم که از رفتارهای فروتنان یکی آهستگی در کارها و تندینکردن با دیگران است:
بدو گفت: ما را کـــه شایستهتر؟
چنین گـــفت: آنکس که آهستهتر!
بپرسید از او گفت: آهسته کیست؟
که بر تیــــزمردم بباید گریست
چنین داد پــــاسخ که از عیبجوی
نگر تا که پیچد سر از گفتوگوی؟
به نزدیــک او شرم و آهستگی است
خردمندی و رای و شــایستگی است
آهسته آن است که در برابر کسی که آهوی او را میگوید(نقد میکند عیب میجوید) برافروخته نگردد.
پس از آهستگی شرم پیش میآید چه برای مردان و چه برای زنان.
فرمودهء بزرگمهر دربارهء زنان در شاهنامه:
زنانی که ایشان ندارند شرم
به گفتن ندارند آوای نرم
و در برابر نیکی و هنر زن:
خرمند و با دانش و ناز و شرم ... سخن گفتن ِ نیک و آوای نرم
تا آنجا که ایرانیان این صفت را برترین صفات برای زن به شمار میآوردهاند:
سیهدیدگانت پر از شرم باد
رخانت هماره پــُـرآزرم باد
باز در همین شاهنامه از ننگ مردان نیز چنین یاد میشود:
همان ننگه مردان که تندی کنند
اَبر تنگدستان بلندی کنند
داشتن این صفات به ویژه برای پادشاه برازندهتر از همه بوده است زیرا که از تندی و بیشرمی ِ او جان بسیار کسان را بیم و اندوه بُوَد.
انوشیروان در نامهای که به آشتی برای خاقان چین میفرستد همین را برای او نیز آرزو میکند:
همیشه تو را جان پر از شرم باد
دلت شاد و پشتت به ما گرم باد
به کوشش : بهمن ایرانی - انجمن کورش بزرگ