لئون ميناسيان
فردوسى شاعر نامى ايران يكى از بزرگترين شاعران و حماسهسرايان دنياست كه نام او هميشه زنده و جاويد و آثار او هميشه لذتبخش خوانندگان ملل مختلف جهان است.
مشهورترين حماسه فردوسى شاهنامه است كه بزبانهاى ملل مختلف جهان نزديك به سى زبان ترجمه شده است كه يكى از آن زبانها زبان ارمنى مىباشد.
قبل از آنكه بتفسير ترجمه شاهنامه بپردازيم بايد گفت كه شخصيت فردوسى هم در ادبيات ارمنى جاى بسزائى دارد كه بشرح حال او و حتى اشعار متعددى نيز سرودهاند كه درباره مهر او در بين ارامنه و قدرشناسى از طرف خوانندگان آثار او را تائيد مىكند. يكى از شاعران ارمنى بنام هوانس تومانيان فردوسى را بلبل فارس( يعنى ايران) و هميشه زنده لقب داده است.
قسمتى از شاهنامه اولين بار بزبان ارمنى در سال 40- 1830 ميلادى توسط مارديروس ظهرابيان ترجمه و در يك مجله بنام« ازگاسر آراراتيان» (naitararA resagzA)كه در كلكته هندوستان منتشر مىشده است در سال 1851 بچاپ رسيده است.
نويسندگان ارمنى در قرن سيزدهم ميلادى با شاهنامه آشنا بوده و در ادبيات ارمنى از آن ياد شده است. در كتابهاى درسى زبان ارمنى نيز مقالاتى درباره فردوسى و اشعار متعددى در وصف او سروده شده است. كه آنها فردوسى را شاعر بزرگ و حماسهسراى گرانقدر لقب دادهاند.
چنانكه گفته شد از شاهنامه اولين بار بزبان ارمنى قديم يعنى گرابار (rabarG)در سال 1851 در يك مجله بچاپ رسيده است. و بعدا باز با ترجمه همان شخص مارديروس ظهرابيان در سال 1886 در يك كتابى در جلفاى اصفهان چند صفحه چاپ شده است.
در سال 1893 توسط ساموئل گلزاديان (naidazloG leumaS)قسمتهائى از شاهنامه مربوط به رستم و سهراب و ضحاك در 150 صفحه در شهر شوش( قراباغ فعلى) ترجمه و بچاپ رسيده است.
در سال 1909 توسط مهرداد تيراكيان قسمت« اردشير بابكان» ترجمه و در شهر نيويورك بچاپ رسيده و چندين بار او از ترجمه شاهنامه در مجلات ارمنى زبان اشعارى نيز بچاپ رسانده است. در سال 1934 كه جشنهاى يكهزارمين سالگرد تولد شاعر بزرگ فردوسى برگزار مىشد هوسپ ميرزايان كه چندين دوره نماينده ارامنه در مجلس بوده و قسمتهائى از شاهنامه« رستم و سهراب»،« رستم و اشكبوس»، و« رستم و اسفنديار» با چيرهدستى و شيرينزبانى كه از نظر روانى و سلامت از متن هيچ كم و كسر ندارد و حتى با وزن و ريتم شيرينترى خوانده مىشود، در تهران در 170 صفحه به قطع جيبى بچاپ رسيده است.
در همان سال داستان« رستم و سهراب» توسط گورگ اسادور (groveG ruotasE)و قسمتهاى ديگر از شاهنامه در يك جلد ترجمه و بچاپ رسيده، قبل از آن هم در يك مجله قسمت« بيژن و منيژه» در سال 1924 ترجمه و چاپ نموده بود.
كتاب ديگرى بعنوان« فردوسى و شاهنامه او» كه تفسير و تحليل آن مىباشد در سال 1934 در تهران توسط پروفسور روبن آبراهاميان استاد دانشگاه تهران در 160 صفحه بچاپ رسيده است، همچنين از طرف او قسمت« بهرام گور و آزاده» ترجمه شده است. در سال 1934 كه جشنهاى يكهزارمين سالگرد تولد فردوسى برگزار مىشود روزنامهها و مجلات زبان ارمنى مقالات متعددى نوشته و يا شمارههاى مخصوص بچاپ رسانده و جشنهائى بر پا نمودهاند كه جشن ارامنه تهران در باشگاه ارامنه برگزار شده است.
بجز اين ترجمه دو نويسنده ارمنى قسمتهائى از شاهنامه به صورت نمايشنامه درآوردهاند يكى از آنها شاعر ارمنى بنام گورگ دارفى (ifraD groveG)قسمت« سياوش و سودابه» در سال 1936 در تهران و ديگرى هنرمند تاتر مگرديچ جانيان در سالهاى 1936 و 1956 در ايروان پايتخت ارمنستان بچاپ رسانده كه چندين مرتبه روى سن آمدهاند.
باز در سال 1962 توسط سرگى اوماريان (nairamU egreS)قسمتى از شاهنامه« سياوش» ترجمه و در ايروان بچاپ رسيده است. او همچنين در سال 1964« زال و رودابه» در سال 1967« رستم و سهراب» و در سال 1975 قسمت زيادى از شاهنامه را در 526 صفحه بچاپ رسانده است.
در سال 1967 از طرف اوديس شاهسواريان كتابى با عنوان« شاهنامه و منابع ارمنى» در ايروان بچاپ رسيده كه در آنجا تقريبا اسامى نويسندگان ارمنى كه درباره شاهنامه نوشتهاند آورده شده است.
از شاعران و نويسندگان ارمنى مثل مسروپ تاقياديان، رافى و زبانشناس مشهور هراچيا اجاريان مجموعهاى در سال 1942 در ايروان بچاپ رسيده است.
چنانچه گفته شد درباره فردوسى در ادبيات ارمنى مقالات و اشعار زيادى نوشته شده كه يكى از آنها سرود سراى بزرگى بنام سايت نووا (avaN tayaS)كه در اوائل قرن 18 متولد و توسط سربازان آقامحمدخان در سال 1796 كشته شده است.
و در اشعار خود چندين مرتبه از شاهنامه، فردوسى، رستم و غيره نام برده است.
اسامى ديگر شاعران بقرار ذيل است، يغيشه چارنتس (ehsihgeY stnerahC)نائيرى زادوريان، سوقومون دارونتسى (nomohgoS istnoraD)،هوانس شيراز، وستانيك (kinatsoV)،ارام گارونه، يغيا هايپيت (tepyaH aeihgeY)براى نمونه از اشعارى كه براى فردوسى سروده شده فقط دو بيت از شاعر نامى ارمنى يغيشه چارنتس ترجمه كرده در اينجا ميآوريم.
كوشش تو بىشمارى از شاهان را طلاكوب كرده است، فردوسى ولى نشد شاهى كه طلاكوب كند، زندگى بىمدد تو، فردوسى بزرگداشت گرم تو در وصف لشگركشيهاى پادشاهان طلاكوب نكرد نه مرگ بيچاره تو و نه زندگى يتيمان.
يكى از شاعران ارمنى بنام استپانوس نظريان در سال 1849 جهت اخذ پاياننامه دكتراى خود مطالعات عميقى درباره شاهنامه فردوسى ارائه داده كه در ادبيات ارمنى و روسى جاى بسزائى دارد.
در سال 1925 نقاش مشهور ارمنى بنام آندره سوروگين( درويش) شاهنامه فردوسى را بصورت مصور نقاشى كرده و براى اين كار ده سال وقت خود را صرف نموده است. اين نقاشيها در سال 1934 در تهران در نمايشگاه در معرض ديد مردم گذارده شد و همچنين از آن نقاشيها در سال 1935 در شهرهاى بمبئى و كلكته هندوستان و در سال 1936 در وين اطريش نمايشگاهى ترتيب داده شده. مگرديچ امين نيز كه در سالهاى 45- 1840 رئيس دانشگاه زاريان در مسكو بوده تحقيقاتى درباره شاهنامه بعمل آورده است. و در آخر بايد گفت كه يك جلد شاهنامه خطى كه در موزه هنرى متروپليتن نيويورك وجود داشت. مقالهاى با عنوان« معرفى يك شاهنامه خطى نفيس» بقلم نويسنده اين سطور در مجله هنر و مردم در سال 1354 بچاپ رسيده.
همچنين درباره ترجمه شاهنامه در همان مجله( آبان و آذر 1355) چند سطرى نوشته شده و نمونهاى از چاپ آنها بزبان ارمنى آورده شده است.
آنچه در اين چند سطر كوتاه گفته شد فقط عنوان نوشتهها و اسامى نويسندگان بود اگر بخواهيم وارد بحث و تفسير و تحليل آنها شويم در آن هنگام لازم است چندين جلد كتاب نوشته شود.
لذا اين نتيجه را بايد گرفت كه فردوسى و شاهنامه او در ادبيات ارمنى جاى و مقام بزرگى دارد كه با چند صفحه و يا چند سخنرانى نمىشود آنرا چنانكه لازم و شايسته آن است ارائه داد.
من هميشه در آن فكر بودم كه بغير از مجسمه فردوسى كه در مراكز شهرها بايد برپا گردد مجسمه رستم سوار بر رخش و يا قهرمانان ديگر شاهنامه نيز بايد در ميدانهاى شهرهاى بزرگ نصب شود تا جوانان وطندوست ما از آنها الهام گرفته عشق وطندوستى و ميهنپرستى را از ياد نبرند بلكه براى آزادى و ترقى و پيشرفت وطن خود ايران آن چنان كه در توانائى خود دارند از جان و دل بكوشند.
فردوسى بهترين راه را با شاهنامه خود به مردم ايران نشان داده است كه بايد سرمشق جوانان و دليران ايران زمين گردد.