سعيد فلاح فر
گفتگوي بين اقوام مختلف و در جغرافياي پراكنده ميتواند محورهاي متفاوت داشته باشد. همانطور كه فرآوردههاي فكري و علوم انساني در اين ارتباطات دخالت ميكنند،فرآوردههاي صنعتي نيز مي توانند حضوري مؤثر داشته باشند. دستآوردهاي ديني و اجتماعي،تجارت همزيستي،تحول زيستگاهها و همه و همه بخشهاي اساسي همزبانيهاي بينالمللي را تشكيل ميدهند. از اين ميان ناگفته پيداست كه بيشترين سهم ايرانيان همانا تعالي فرهنگي در حوزههاي انديشه و باورهاي بزرگ و پيشتازانه است. « پارس » با داشتن عناصر بي بديل تاريخي و يادگارهاي ارزشمند از اقوام گذشته، همواره پايتخت فرهنگي ايران شمرده شده و ميشود.نگين ارزشمند اين پايتخت نيز مجموعه كم نظيري است كه در اين نوشته از نگاهي ويژه مورد بررسي قرار ميگيرد . به اين ترتيب ، « پارسه» و « پارسيان» سهم چشمگيري از گويش عالم فهم و زبان گفتگوي جهاني ايرانيان را به عهده دارند. در بررسي فرهنگ جهاني ايرانيان ، به قدرت رسيدن پارسيها در ايران ـ در حدود سده پنجم پيش از ميلاد ـ از اين جهت كه دولتي تقريبا فراگير و جهاني تأسيس كردند و قسمتهاي عمده دنيا ـ غير از بخشي از يونان و … ـ را تحت سلطه و تأثير فرهنگ و بينش ژرف خود قرار دادند،داراي اهميت ويژهاي است . امپراطوري بزرگ هخامنشي براي اولين بار در جهان باستان ،با حكومت مركزي مقتدر ،به عنوان مصداق واقعي جهان وطني مطرح ميشود . بررسي اين ويژگيها از طريق مطالعه دو منبع اصلي يعني بقاياي معماري و همچنين معدودي كتيبههاي ارزشمند كه تا كنون باقي مانده،و در حقيقت مستندات ملموس و بازماندههاي فيزيكي قابل اطمينان تحقيقات شمرده ميشوند،ممكن است . در اين ميان تقريبا در بين اغلب محققين اين اتفاق نظر وجود دارد كه « تخت جمشيد» فشردهاي است از اين اطلاعات قيمتي. بنايي كه گويي براي همه زمانها و همه انسانها ساخته شده است و پيكرة سترگ راه پلة ورودي آن ـ همه از تخته سنگهاي يك تكه ـ هردم آدمي را به دنيايي ديگر، دنيايي سرشار از يگانگي و جاودانگي خواهد برد. « تخت جمشيد» بناي خيره كنندهاي است كه در چهل و پنج كيلومتري شهر شيراز امروزي و در نزديكي شهر مرودشت ،بر صفهاي وسيع به ابعاد تقريبي 274 457 متر و با تسطيح حجم انبوهي از كوه،به دستور داريوش بزرگـ منتخب اهورامزدا و پسر ويشتاسب ـ از سال 521 پيش از ميلاد ايجاد شده است. ساختمانهاي مجلل آن در طول چند قرن به تدريج شكل گرفته كه هر كدام به تنهايي قابل توجه و بحث معماري و آئيني ميباشند. در اجزاي آن جلال و عظمت با دقت و ظرافتي غير قابل توصيف در آميخته است. اين حجم از سنگ با نقوشي اينچنين دقيق و لطيف، كه حكايت از صبر و حوصله أي ستودني و مديريتي عالي دارد واقعا نميتواند نظيري داشته باشد. اتفاقي كه بدون اعتقادات قلبي ميسر نيست. جلاي سنگهاي آن بي ترديد از شفافيت هنرمندان و انديشههاي پاك سرچشمه گرفته است. در زمستان و تابستان به ترتيب دو مركز بزرگ ايرا باستان يعني « هگمتانه» (احتمالا به معناي محل جمع شدن) يادگاري از حكومت مادها، در نزديكي شهر همدان امروزي و كاخ عظيم « آپادانا» در شهر تاريخي شوش دانيال ـ پايتخت قديمي عيلام ، كه هنوز بقاياي اندك آن نشانگر وسعت و شكوه راستين آن در هنگام آباداني است. ـ بيگمان دو پايتخت اداري ـ سياسي هخامنشيان بودهاند. بنابراين ميتوان به بناهاي بي نظير « تخت جمشيد» در مرودشت فارس با نگاهي فراتر از يك مركز قدرت حكومتي و سياسي نگاه كرد. خاطرات برگزاري مراسم مذهبي و آئيني ،از جشنها تا تدفين شاهان در دامنه كوه رحمت و … نيز دليل ديگري است بر اينكه مجموعه مذكور با انديشهأي فراتر از زندگي روزمره اداره ميشده است. بسياري از جزئيات معماري نيز گواه اين انتخاب است .
از طرفي برپايي جشن نوروز ـ جشن بي مانندي كه در تمام دنيا شناخته شده و به واسطه تقارنش با بهار و شكوفايي طبيعت مورد احترام شمرده مي شود ـ يكي از اتفاقات خجستهاي است كه هر ساله با شكوهي بيمانند در تخت جمشيد تكرار ميشده است.نوروز ، سالروز به تخت نشستن پادشاهي نيست. به ياد ميلاد هيچ كسي برپا نميشود. به پاس فتحي بزرگ ـ كه در درون واقعي خود،آكنده از مرگ و خونريزي است ـ اجرا نميشود. « نوروز» را به خاطر بهار برگزار ميكنند كه براي تمام دنيا مفهومي مشترك دارد. جشني اين چنين فقط شايسته فضا و بنايي است كه به دور از دغدغههاي زميني اداره ميشود و فصل اشتراك بهار در آن حكايت از اشتراك جهاني اين بناي شگفت ميكند. آنچه باعث شده است كه اين مجموعه كاربري و توانايي عملكردي اينچنين وسيع را داشته باشد ،در وحله اول شايد نوع شكلگيري و ماهيت ويژه آن است در ارتباط با حضور ماوراءالطبيعه و نيروهاي برتر زمين،چيزي كه امروزه به آن خدا ( خدايان )گفته ميشود و در سرنوشت شهرها و زيستگاه هاي انساني به طرز عجيبي مؤثر بوده است. شهرهاي مصر باستان همواره به دست فراعن اداره مي شدند كه هيأتي خداي گونه داشتند. يونانيان در شهرهايي زندگي ميكردند كه به وسيله نيروهاي مادي و زميني اداره ميشد. در حالي كه خدايان شهر با چهرههاي انساني در دوردست شهر و در قلههاي كوههاي المپ به سر ميبردند. عيلاميان شهرهاي خود را به خدايان پيشكش ميكردند. و هر كدام از اين شيوهها به نوعي معماري شهري،شهر سازي و سيستم اداري و حكومتي خاصي منجر ميشود .در اين ميان اما قدرت در حكومت هخامنشيان و به طور اخص در تخت جمشيد به دست پادشاهي است كه اقتدار خود را در كنار سلسله مراتب اشرافي و فراتر از قدرتهاي مادي، مديون مذهب است. پادشاه واسطه مردم است با خدا و خود مقيد به آنچه در مذهب رسمي تكليف شده است . موبدان در اداره حكومت شركت دارند و با تكيه به سنتهاي اجدادي، نقشههاي شهرها را تهيه و تقديس ميكنند . تعدد و تكرار موارد ذكر نام خدا و اهورامزدا در كتيبههاي تخت جمشيد و ديگر يادگارهاي هخامنشي از زبان شاهان، گواه اين مطلب است . بديهي است كه اين نگاه ،به تفكرات و عملكردهاي انساني و جهاني ويژه ختم خواهد شد. گذشته از ظرافت ، ابعاد و مقياسهاي اعجاب آور اين مجموعه ، گزينش نام افسانهاي « تخت جمشيد» نيز سرنوشت آن را با اساطير كهن پارسي در آميخته است .اساطيري كه ريشه در پاكترين نهادهاي آدمي دارد و هالهاي از قداست و معنويتي انساني را بر پهنة به دينان گسترده است. هرگاه آدمي در مقابل عظمتي دست نيافتني، قرار گرفته ،تخيل افسانهسراي خود را به كمك خوانده است. « جمشيد» صاحب جام سحر انگيز جم ـ مظهر بصيرت و طينت شفاف بني بشرـ بعد از تهمورث در نهايت قدرت و شكوه بر تخت سلطنت مينشيند. در زمان سلطنت او ناخوشي و مرگ ، گرسنگي و تشنگي و … وجود نداشته و مردم در صلح و راحتي ميزيستند. پس او زمين را شكافته و سه برابر بر وسعت آن ميافزايد . ميگويند هرمزد به جمشيد خبر ميدهد كه زمستاني سخت در پيش است و رودها از شدت بارندگي طغيان خواهند كرد . بايد او قلعه مربعي بسازد و در آن آتشي روشن كرده ،تخم حشم و چارپايان باركش و درختان زيبا و … را در آنجا گرد كند. در آنجا بماند تا پس از آن خرابي، زمين باز از مردمان مؤمن آباد شود. ( عصر اساطيري تاريخ ايران ـ حسن پيرنيا صفحه 34و 35 ) از آنجا كه اسطوره ها ساختة انديشههاي بلند و متحير است، اشتراكات بسياري در بين اقوام مختلف پديد آورده و نوعي پيوستگي جادويي ايجاد ميكند. اين پيوستگي ـ كه نميتواند خارج از بحث باشد. هرگز مرزي نميشناسد و دلهاي آدميان را در تمام گوشههاي زمان و مكان در مينوردد. (مقايسه كنيد با داستان طوفان و كشتي نوح ـ قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين) گزينش نام جمشيد كه بي ارتباط با قلعه مربع او نيست ، از اين گونه شمرده مي شود. انتساب اين مجموعه به حضرت سليمان ( ع ) در بين عامه و مورخين با عنوان مزگت و يا مسجد سليمان ( آنچنان كه ابن حقول در صوره الارض و مسعودي در مروج الذهب و ديگران نوشتهاند) . نيز از همين شيوه نگاه و انديشه قابل بررسي است. غير از وجوه مقدس اين فضاها، بايد به رفتارهاي جهان وطني كه از اين مكان بروز مييافته توجه كرد. نشانه هاي اين جهان وطني را ميتوان در معماري،مذهب، داعيه شاهنشاهان هخامنشي، وقايع مربوط به لشگركشيها، گسيل صنعتگران به ممالك دور و نزديك و … مشاهده كرد. هر كدام از اين عنوانها خود محورهاي قابل بحثي هستند كه با ارائه مدارك معتبر، ايران و پارسيان را برقلههاي رفيع بشر دوستي و ايدههاي ناب انديشه فرامليتي مينشاند. همچنين نبايد از نظر دورداشت كه اگر چه قصد پرداختن به ويژگيهاي كالبدي تخت جمشيد باشد، باز هم بررسي اين موضوع به شدت با شيوههاي حكومت داري هخامنشيان و منش شاهان اين سلسله، درهم تنيده شده است. چرا كه عمده ساختار بيروني اين مجموعه در حقيقت تجسم عيني انديشههاي دروني جامعه هخامنشي ـ متشكل از بزرگان ، اشراف ، رهبران مذهبي ،شخص شاه،مردم و … ـ است. دروازهها و نقوش متعدد تخت جمشيد ، آنجا كه كورش خود را شاه دادگستر جهان مينامد، آن هنگام كه به لشگريان اجازه تخريب سرزمينهاي فتح داده نميشود، احترام به مذهب و معابد سرزمينهاي فتح شده ،تعمير بناهاي مصر،عمليات سترگ احداث كانال بزرگ مصر به دستور داريوش (كه متأسفانه در نظام اقتصادي دنياي امروز به عكس بعضي كشورهاي قدرتمند ،با وجود مدارك معتبر و كتيبة داريوش در موزه قاهره ،هيچ حقوق و مزيتي را براي بانيان اصلي اين كانال در امور كشتيراني به دنبال نداشته است. ) و تكميل كتابخانه و … همه و همه تنها گوشهاي از تفكر پيوستگي و فرض يكپارچگي جهان در نظام حكومتي و باور ايرانيان باستان است. در بدو ورود به تخت جمشيد ، در كتيبهاي منقوش بر دروازه ملل به سه زبان عيلامي،پارسي و بابلي نوشته شده است: « به خواست اهورا مزدا اين دروازه كه همه كشورها از آن ميگذرند من براي مردم ملل ساختهام.» استفاده از سه زبان رايج آن روزگار اثبات ادعاي جهاني بودن اين دروازه است. بي هيچ گفتگو تنها نمونه از تاريخ باستان كه دروازهأي براي همه ملل ساخته شده است. ( تخت جمشيد از نگاهي ديگر ـ حبيب الله پور عبدالله ص 98) نوعي نشانه احترام عملي به همه مردم جهان و دعوت از آنها براي زندگي در جهاني كه متعلق به همه اقوام بزرگ و كوچك است. آنچه امروزه به رويايي دست نيافتني ميماند. اين دروازه و دروازههاي ديگر به نشانه ارتباط جهاني به سمت چهار گوشه دنيا گشوده مي شوند. اگر چه آخرين آنها قرباني حملة اسكندر شده است. وقتي نمايندگان ملل مختلف وارد تخت جمشيد ميشدند، فضايي آشنا ميديدند. در كنار چهرة متبسم داريوش ، بر ديوارههاي مختلف اين مجموعه نقوشي از مردمي حك شده كه با نظمي ستودني مشغول حمل پيشكشهاي گوناگون براي شاهان هخامنشي و البته بارگاه مقدس تخت جمشيد هستند. در حالي كه هيچ قومي برتر و يا حقيرتر از ديگري تصوير نشده و همه لباس هاي مخصوص به خود را به تن كرده اند. به اين ترتيب همه در ارائه فرهنگ بومي خود در تخت جمشيد آزاد گذاشته شدهاند. نمايندگاني از كاپاد كيه، ايوني،سغدي،هند ،بابل و … گويي بنايي كه برج و حصاري به شيوه معمول قلعهها و ارگهاي حكومتي ندارد،آغوش گشوده و مهربان كوه رحمت است به سمت همه آشنايان جهان. ايرانيان باستان با نگاهي فرا ملي همواره چشم به آباداني جهان دوخته بودند. مداركي موجود است كه نشان ميدهد بازسازي بناهاي « اور » و « بابل» به دست ايرانيان و فرمان شاهان ايراني انجام شده است. متن كتيبه منقوش بر پايه تنديس « اوزاهاس نيتي» در موزه واتيكان روم تأكيدي است بر اين شيوه نگاه: « شاهنشاه پادشاه مصر بالا و پائين داريوش شاه به من فرمان داد كه به مصر برگردم او كه در اين هنگام پادشاه بزرگ مصر و ديگر كشورهاست در عيلام به سر ميبرد مأموريت من اين بود كه ساختمان « پر آن خارا » را كه ويران شده بود بار ديگر بسازم آسيائيان مرا از كشوري به كشور ديگر بردند تا آنجا كه فرمان شاهنشاه بود به مصر رسانيدند به اراده شاهنشاه رفتار كردم به كتابخانه كتاب دادم جوانان را ابزار كارهاي لازم برابر آنچه در كتابهايشان آمده بود ساختم و فراهم آوردم اين چنين بود فرمان شاه »(تخت جمشيد از نگاهي ديگر ـ حبيب الله پور عبدالله ص70). آنچه در حمايت از ابنيه و در جهت تأمين نيازهاي مردم گوشه و كنار دنيا صورت ميگرفت بيشباهت به عملكرد افتخار آميز امروز سازمان جهاني يونسكو نيست. بنيان فكري پادشاهان هخامنشي ـ نشسته بر اريكه تخت جمشيد ـ را ميتوان از مقايسه دو نمونه بارز انديشة حكومتي در دنياي باستان به خوبي دريافت.« آشوربانيپال » در نبشته أي كهن،اعمال وحشيانه جنگ را به عنوان افتخارات خود ،چنين بر ميشمرد و ميگويد: « من شوش شهر بزرگ مقدس … را بخواست آشور و ايشتار فتح كردم … من زيگورات شوش را كه از آجرهايي با سنگ لاجورد لعاب شده بود ، شكستم … معابد عيلام را با خاك يكسان كردم و خدايان و الهه هايش را به باد يغما دادم … » از خونريزي و آتش ميگويد. از كشتار و ويراني و از … از ديگر سوي اما كتيبه كورش ـ سرسلسله هخامنشيان ـ پس از فتح بابل حكايت ديگر گونه أي است : « … آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم … مردوك (خداي بابلي ) دلهاي پاك مردم را متوجه من كرد زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم …نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد … من براي صلح كوشيدم. برده داري را بر انداختم … فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند … فرمان دادم تمام نيايشگاههايي كه بسته شده بود بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاهها را به جاهاي خود بازگرداندم. اهالي اين محلها را گرد آوردم و خانههاي آنها را كه خراب كرده بودند از نو ساختم … »( نبشتههاي پارسي باستان ـ رضا مرادي غياث آبادي ) و اين لحن كلامي است كه در دنياي متحد و يگانه امروزي معنا مييابد. و شگفت اشاره بي مانندي است در هزارههاي پيشين به آزادي انديشه و مذهب، احترام به عقايد ديگران،به ممنوعيت بردهداري (قرنها قبل از حكم صريح اسلام ) و تكلف فاتح به تأمين رفاه و آسايش مردم و آباداني سرزمينهاي مغلوب. سخني كه حتي همين چند سال گذشته در متمدن ترين كشورهاي دنياي امروز غير قابل طرح و بدعتي گناه آميز بود. شواهد ديگري مبتني بركاوشهاي تخت جمشيد حكايت از نظامي دقيق براي عمليات ساختمان سازي اين مجموعه دارد. سيستم هاي اعجاب آور ادارة كارگاهها، چگونگي و نظام پرداخت دستمزدها،رفتار مسالمت آميز با اسيران جنگي ،پرداخت هزينههاي مربوط به تهيه بذر زارعان، ارائه خدمات رفاهي گونه گون به كارگران حتي كارگراني كه از سرزمينهاي ديگري به كار گرفته ميشدند، موقعيت اجتماعي زنان و … را مي توان از كامل ترين شيوههاي عدالت گستري و حفظ آنچه امروزه « حقوق بشر » و « قانون كارگري » خوانده ميشود ، ناميد . نظامي كه مي كوشد به ثبات، آرامش و امنيت جهاني دست پيدا كند.
در مورد رعايت حقوق زنان كارگاه و دربار، آنچه از متون كتيبههاي مكشوف در تخت جمشيد برمي آيد اين است كه علاوه بركارهاي معمولي مثل خياطي و كار در مزارع ، عدهاي از بانوان مسئوليتهاي مهمتري از جمله مديريت كارگاه هاي خزانه و … را نيز عهده دار بودهاند. همچنين از حقوق و مزاياي كافي برخوردار ميشدند. چنانكه حتي به مرخصي پنج ماهه زايمان و دستمزدهاي زنان در طول زايمان كه البته بستگي به جنسيت نوزاد داشته ،نيز اشاره شده است. (از زبان داريوش ـ هايدماري كخ / پرويز رجبي ص 62 و 65) كارگراني كه از ديگر سرزمينهاي تحت تسلط هخامنشيان مي آمدند نيز ميتوانستند در ازاي كار و نوع شغلشان همچون ديگران از جيرههاي جنسي مثل خرما، آب جو ، گندم و … استفاده كنند. كارگران كم سن و سال نيز از اين قاعده مستثني نبودند . در بخشي از كتيبههاي مربوط به گزارشهاي دستمزدها در تخت جمشيد آمده است: « تعداد پسرها شش نفر بود، هر كدام سه شكل و ثلث شكل دريافت ميكنند. » جالب اينكه ميزان دريافت مشروبات در مورد شاغلين كم سال با رعايت و امساك تمام بوده است . همه كاركنان متناسب با كارايي و نوع فعاليتشان داراي امتيازات مناسبي بوده و در طبقه و رده اداري خود تحت نظر مسئول ارشد و مسئول اداره زير دستان خود بوده اند. وقتي بناي تخت جمشيد آغاز ميشود به دستور حكومت مركزي ، هنرمندان سراسر جهان فراخوانده ميشوند. اسباب راحتي آنها مهيا ميشود تا هر يك متناسب با حرفه و تبحرشان از مزاياي مربوطه بهرهمند شوند . به اين ترتيب مجموعهأي از شيوهها و سليقهها با برگزيدهترين فنون جهاني، دست در دست هم اثري شكوهمند خلق ميكنند. زيبايي و هنر تعريفي جهاني پيدا ميكند و بنايي وحدت آفرين ـ در تمام ابعاد معنايي آن ـ خلق ميشود. شايد اين نوع فراخواني و امكانات اسكان براي هنرمندان ، اولين و كهنترين نمونه مشابه از شهركهاي هنري قرن حاضر باشد. به راستي مي توان آيا روشي از اين بهتر براي بنايي اينچنين جهاني، به كار گرفت ؟! بي تأمل بايد گفت: « هرگز» سنگ نبشتهها و كتيبههاي پارسيان چه در تخت جمشيد و چه در نقاط ديگر ايران و جهان ، اغلب به نام اهورامزدا خداي يگانه زرتشتيان ،مزين و متبرك شده است. خدايي كه يكي از بارزترين صفاتش بعد از بزرگي ، آفريدن شادي است. به عنوان نمونه كتيبهأي بر دروازه ملل از خشايار حك شده است با اين مضمون : « خداي بزرگ است اهورامزدا كه اين زمين را آفريد ، كه مردم را آفريد … مرا اهورا مزدا پايدار دارد و كشورم را … » و يا سنگ نبشته أي كه در كاخ صد ستون كشف شده است: « خداي بزرگي است اهورا مزدا كه زمين را آفريد .كه آسمان را آفريد. كه مردم را آفريد. كه شادي براي مردم آفريد. كه خشيارشا را شاه كرد … » و نمونههاي بسيار ديگر. به اين ترتيب بررسي آئين زرتشت كه اساس اعتقادي غالب زمان و بيگمان تحت حمايت قدرتهاي سياسي تخت جمشيد بوده و از طرفي تأثيري شگرف در منش شاهان تخت جمشيد داشته نيز بخشي ديگر از چهرة جهاني و اصرار بر صلح و دوستي در سراسر گيتي را به نمايش ميگذارد. متون كهن زرتشتيان اگر چه مستقيما از اصطلاح حقوق بشر و پيوستگي جهاني استفاده نكردهاند، اما فحواء بسياري از توصيههاي آئين زرتشت و روح حاكم بر آن، تأكيد بر اصولي است كه امروزه آن را حقوق بشر و همبستگي جهاني انسانها ميناميم. در اين مورد مراجعه به گاهان ( سرودهاي مذهبي) ، يشتها، ويديوداد(ونديداد ـ قانون ضد ديوها) و ادبيات و متون پهلوي و باستاني و دينكرت و … بيفايده نيست. در اين مورد همچنين بايد از احترام به محيط زيست كه يكي از سمبلهاي فكري جهان بدون مرز كنوني است، مثل تأكيد بسيار برحفظ پاكي و تقدس آب و شيوههاي تدفين و…در آيين زرتشت ، ياد كرد. و بالاخره كلام آخر اينكه ؛ بنا به عهد نياكان خود بايد بگوييم اين بناي اسرار آميز كه سمبل نظام فكري اعجاب آور و پيشرفتهاي است ،تنها متعلق به ايران و ايرانيان نيست . هر انساني در هر كجاي اين كره خاكي مي تواند و بايد به زندگي در دنيايي كه در سالهاي دور اجدادش آن را اين چنين با شكوه و عالي بنا كرده و به امانت به او سپردهاند، افتخار كند و در رسيدن به آرمانهاي بزرگ بشري، كوشش گذشتگان خويش را به سر منزل مقصود نزديك تر سازد. اينچنين باد.
------------
منابع :
آشنايي با معماري جهان / محمد ابراهيم زارعي - از زبان داريوش / پروفسور هايدماري كخ / پرويز رجبي / كارنگ / فن آوران - ايران باستان / يوزف ويسهوفر / مرتضي ثاقب فر / ققنوس - تخت جمشيد از نگاهي ديگر/ حبيب الله پورعبدالله / بنياد فارس شناسي - ديدي نو از ديني كهن / فرهنگ مهر / جام - عصر اساطيري تاريخ ايران ، خطوط برجسته داستانهاي ايران قديم / حسن پيرنيا /هيرمند - ماد هخامنشي اشكاني ساساني / علي اكبر سرفراز، بهمن فيروزمندي / جهاد دانشگاهي هنر ، مارليك - نبشتههاي پارسي باستان / رضا مرادي غياث آبادي - برگرفته از : خبرگزاری میراث فرهنگی