مادر من، چادري پوشيده از نيلوفر آبي جامهاي از كوه و دريا و كوير و جنگل و هامون گوشه گوشه دامنش از نقره، شعرآذين مهرباني چهره، با ر خسار مهتابي * مادرم پير است؛ امّا در شيار فصلفصل چهرهاش، امروز ...
درود ای هم نفس ای داور احیاگر تاریخ فرود آ از نهان تیره مریخ و چشمی را تماشا کن که اندر گوهرش گردون گردان را بچرخاند ولی خود را ز دیده نشناسد درود ای آشنا ای هم صدا ای راوی دل ها دلی را بر تماشای تو بگذارم ...