سلطان جلال الدوله دیلمی در لشکرگاه بود. روزی بنام شکار سوار شد و هنوز يك پهنه بشکارگاه مانده بود که با پیرمردی روستایی برخورد که خری در پیش داشت و بر آن خر جوالی بود تهی و روستایی میگریست. جلال الدوله ...
... در خانه ی یک مرد باغبان روستایی میهمان میشود ، بهنگام بازگشت و پدرودکردن در حالی که مرد روستایی برای آنکه نتوانسته است پذیرایی درخوری از او به جای آورد در حال پوزش خواهی بود ، به وی می گوید : بدو گفت شاپور ...
... به خانه ی زن و مرد روستایی جزو همین سنجیدن ها و پژوهش هاست که البته داستانی بسیار شنیدنی و زیباست . بهرام از زبان بانوی روستایی می شنود که کارداران بهرام رفتار نیکی با مردمان ندارند و ...
این گشت و گذارها ...
... و قیل و قال و دود و دم رهایی می بخشد.شاید بسیاری از شهرنشینان در همه ی زندگی خود آرامش یک شب یک مرد روستایی را نداشته باشند.پس از خیزش خورشید به پشت کوه ها و آمدن شب تیره در روستا,.شنیدن آوای سگان در آغاز ...