خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم خاک وطن که رفت، چه خاکي به سر کنم؟ آوخ کلاه نيست وطن تا که از سرم برداشتند، فکر کلاهي دگر کنم مرد آن بود که اين کلهش برسر است ...
... است که:
مرا ز عشق وطن دل به این خوش است که گر
از عشق هر که شوم کشته زادۂ وطن است
این وطن در نظر او تنها یک گستره خاکی و محدوده جغرافیایی نیست. بلکه تبلور تاریخ و فرهنگ نیاگان است، خون و استخوان نیاگان ...
... جانمايه شعر مشروطه است و عشق وطن زيباترين و بالاترين تمايل مردان و زنان مشروطه خواه: وطن كه به قول عارف تا پيش از آن زمان با ده يا شهر زادگاه مردم مترادف بود و يا نزد اقبال و سيد جمال درباره كل عالم ...
... بايد برپا گردد مجسمه رستم سوار بر رخش و يا قهرمانان ديگر شاهنامه نيز بايد در ميدانهاى شهرهاى بزرگ نصب شود تا جوانان وطندوست ما از آنها الهام گرفته عشق وطندوستى و ميهنپرستى را از ياد نبرند بلكه براى ...
... زنان ایران
چامه ای از استاد توران شهریاری درباره پرویز ورجاوند
***
پرویز ورجاوند ناگه دیدگان بست / دردا دریغا ناگهان چشم از جهان بست
عشق وطن با خون بهرگهایش روان بود/ آن عشق ورجاوند و ...
... و خون بمالید مصدق، رفتى و دلها شکستى ز قیدِ محنت ایام، رستى به سوک خویشتن خرد و کلان را دل از اندوهِ جانفرساى، خستى به جز عشق وطن هر رشتهاى را ز پیوند تعلقها، گسستى! تو را بىحدّ و حصر آزار دادند که ...
... دندان گزید به آهستگی گفت با خویشتن که اینست مفهوم عشق وطن اگر چند آن آریا مرد گرد پی پاس ایران زمین، جان سپرد ولی داد درسی به ایرانیان که در راه ایران چه سهل است جان چه خوش گفت فردوسی پاکزاد که رحمت بر ...