نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن زسرباد خیره سری را
سپیدار مانده ست بی هیچ چیزی
ازیرا که بُّگزید اوکم بری را
اگر تو از آموختن سربتابی
نجوید سرتوهمی سروری را
بسوزند چوب ...
... سروری را بسوزند چوب درختان بیبر سزا خود همین است مر بیبری را درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را نگر نشمری، ای برادر، گزافه به دانش دبیری و نه شاعری را که این پیشها ...