واژه بخارا

درباره واژه بخارا واینکه این واژه از چه چیز مشتق شده و ریشه اصلی آن چیست، سخن بسیار است، و علما و دانشمندانی که در علم اتیمولوژیEtymology یا شناخت ریشه لغات تخصص دارند در این مورد نظرهای مختلف و گوناگون اظهار نظر داشته اند، ما دراینجا به اختصار بعضی نظرهای مستشرقان و خاورشناسان و همچنین عقیده و آرای دانشمندان ایرانی را می آوریم و سپس نظر خود را درباره واژه بخارا ذکر میکنیم.

به نظر قدما نام های بخارا بسیار است، چنانکه بعضی گویند بخارا از واژه بخار مشتق شده است، در این مورد صاحب برهان قاطع گوید:( بخار بر وزن دچار علم و فضل را گویند و چون در شهر بخارا علما و فضلا بسیار بوده اند بنابر این بدین نام موسوم شده اند.)

در دایره آمده است: (نام بخارا در ابتدا به صورت بخر بوده است و بخر واژه ترکی مغولی است که در برابر واژه سانسکریتی مهاره یا وهاره قرار دارد و معنی این واژه صومعه یا دیر است.) البته این معنی به لغت مغان است، وبه لغت بت پرستان ایغور وختای نزدیک است که معابد خود را که موضع بتان است، بخارا گویند.

این نکته جالب توجه است که شهری به نام بخارا در ایالت بهارهند وجود دارد، و به نظر اکثر محققان ریشه هر دو وهاره است که بر دیر بودایی اطلاق می شود و بنا به گفته فردی نام بخارا که آن را در ترکی بقار گویند مشتق از همان واژه وهاره است.

در علت تسمیه بخارا نظریه اخیر درست تر بنظر می رسد. چون : اولاً  کلمه وهاره با بخارا شباهت زیادی دارد و احتمال میرود که واژه بخارا مقلوب شده واژه  وهاره یا به قولی فهاره باشد، ثانیاً در معنی وهاره که بر دیربودایی اطلاق میشده شکی نیست و چون در سرزمین بخارا دیرهای مختلفی وجود داشته است و در آنها بوداییان به عبادت می پرداخته اند از این جهت ممکن است نام این ایالت را از همان دیرها گرفته باشند و آن را وهاره نامیده باشند، سپس به مرور ایام این نام تغییر شکل یافته و به صورت بخارا بیرون آمده باشد.

مقدسی نام دیگری را برای بخارا ذکر می کند و میگوید: ( اصل کلمه بخارا، کوه خوران بوده ، پس از مدتی (ه) و (واو) و (نون) برای تخفیف کلمه حذف شده است و کوه خوران تبدیل به کخارا گردیده است، و بعد از آن ( ک ) تبدیل به ( ب ) شده و واژه بخارا بوجود آمده است. البته بنظر میرسد این عقیده درست نباشد و تبدیل کوه خوران به بخارا بعید بنظر می رسد. دلیل این مطلب هم روشن است.، چون اگر اینطور تصور کنیم که واژه بخارا در ابتدا کوه خوران بوده است، باز باید به تسمیه کوه خوران توجه داشته باشیم که چرا وبه چه علت این ناحیه را کوه خوران میگفتند ، و از طرف دیگر آیا در زبان مردم ماوراءالنهر تبدیل ( ک ) به ( ب ) امکان دارد یا نه و این مسأله ای است که هیچ یک از علمای اتیمولوژی تا آنجایی که من اطلاع دارم به آن اشاره نکرده اند.

بعضی گفته اند واژه بخارا در اصل خر بوده است و این موضوع به طور قطع برای هجای این شهر است و برمبنای صحیح علمی استوار نیست، چنانچه بنا به گفته یاقوت ، شاعری به نام محمودبن داود بخاری در هجو بخارا این دوبیت را سروده است:

باء بخارا، فاعلمن زائده

و الالف الوسطی بلا فائده

فهی خر محض و سکانها

کالطیر فی اقفاصها راکده

در دایره آمده است که در جایگاه بخارای کنونی چندین قرن قبل از اسلام شهری وجود داشته است این شهر را چینی ها از ابتدای قرن پنجم قبل از میلاد مسیح می شناخته اند و آن را نومی Numi  می نامیده اند واین همان اسمی است که در کتابهای اسلامی به شکل نومجکث Numidjkath ضبط شده است و در قرون اولیه اسلامی این نام معروف و مشهور بوده است، فقط مورخان و جغرافیدانان اسلامی اختلافی در مورد ضبط این کلمه دارند و آن نیز به قدری ناچیز است که می شود آن را اشتباه چاپی یا اهمالی از طرف نساخ کتب دانست . مثلا یاقوت این واژه را به شکل بومجکث ضبط کرده است، ملازاده در تاریخ خود آن را به صورت لمجک آورده است، مقدسی نیز بمجکث را دارد، جوینی هم در این باره نظر مقدسی راتأیید کرده و میگویید: (... در وقت وضع نام، این شهر بمجکث بوده است. )

با توجه به چند روایت مذکور از مورخان و جغرافیدانان اسلامی می توان نظریه  نویسندگان دایره را که : نام شهری که هم اکنون بخارا در آنجاست نومی بوده تأیید کرد.

نرشخی نام های متعددی برای واژه بخارا در کتاب خود ذکر کرده است، از آن جمله می گوید: ( ...نامهای نمیجکث و نومسکث قبل از نام بخارا بوده )، و اضافه می کند: ( آن را به تازی مدینه الصفریه یعنی شارستان رویین نوشته اند، جای دیگر مدینه التجار یعنی شهر بازرگانان لقب گرفته و در جای دیگر آن را فاخره نامیده است. )

قبلا درباره نومجکث و بومجکث و اینکه اولین بار بخارا را به یکی از این نامها مینامیده اند سخن رفت ، در اینجا لازم است عقیده فردی را نیز ذکر کنیم و به این بحث خاتمه دهیم.

فری می گوید: « از مطالعه نقش های جغرافیایی قرون وسطی چنین برمی آید که بمجکث به اراک اطلاق می شده واین اراک را کانال یا نهری از جایگاه ماخ که بعدها مغاک عطار نامیده شده جدا می کرده است، بنابر این بخارا یعنی مساکنی که در اطراف معبد ماخ بوده با بمجکث فرق داشته و آن دو بعدها یکی شده است. »

این نظریه را می توان بر سایر نظریه ها ترجیح داد، چون اولاً نام بخارا که به معنی صومعه یا دیر است در این گفتار نهفته است ، ثانیاً نام اولیه بخارا را نومجکث یا بومجکث نیاورده است که احتیاج به بحث در آن باشد که علت تسمیه نومجکث چیست و چرا نومجکث تبدیل به بخارا شده است.

مطلب دیگری در پایان این مقال لازم به یادآوری است این است که بعضی واژه بخارا را با الف ممدود نیز ضبط کرده و آن را بخارا نامیده اند چنانکه کمیت گوید:

و یوم قندید لاتحصی عجائبه

و ما بخاراء مما أخطأالعدد

بکری در معجم خود آن را با الف ممدوده بخاراء آورده است و گوید منسوب به آن را بخاری گویند.

واژه بلخ

بلخBalkh- - در لغت به معنی کدویی است که در آن شراب کنند. در این معنی سوزنی گفته:

بهای یاسمن و چکریم فرست امروز

که دوستیم دو «بلخ» شراب داد ایوار

در عربی درخت بلوط را بلخ گویند. در قاموسها معانی دیگری نیز برای واژه بلخ ذکر شده . بحث درباره یک یک آنها مورد نظر نیست ، منظور از واژه بلخ در اینجا نام شهری است مشهور از خراسان بزرگ . این شهر در یونان قدیم «بکترا Backtra» نامیده میشده و در فارسی باستان آن را (باکترسBaktris) میگفتند و این همان است که بار تولد ( باخترBacktar) نامیده است. در پهلوی به جای بلخ واژه (باخل) و یا (بهل) آمده است. در دوره هخامنشیان شکل (بکتریا Bactria) دیده می شود. در گفته بسیاری از پیشینیان شکل (بلخ بامی Balkh.i. Bami ) وجود دارد. چنانکه فرخی سیستانی می گوید:

مرحبا ای ( بلخ بامی ) همره باد بهار

از در نوشاد رفتی یا ز باغ نوبهار

ای خوشا آن نوبهار خرم نوشاد بلخ

خاصه اکنون کز در بلخ اند اندرون آمدبهار

نوبهار بلخ را در چشم من قیمت نماند

تا بهار گوزگانان پیش من بگشاد بار

صاحب فضائل بلخ نیز مینویسد: «....بلخ را ( بلخ بامی ) نام است و بامی نام ملکی است و بعضی گویند بامی ، نام دختر گشتاسب است...»  مؤلف حدود العالم گوید ویران گشته آن بلخ را «نوبهار» خوانند.

باید دانست که «نوبهار» نام آتشکده بلخ بوده و در این زمینه واعظ بلخی می نویسد« ... بلخ در زمان نوشین روان چنان آبادان بود که خلق متصل به آب جیحون نشسته بوده از تخارستان و هندوستان و ترکستان و از بلاد عراق و شام و شامات، اکابر و اشراف آن بلاد بدین شهر آمدندی و هر نوروز در وی عید کردندی به موضعی که آن را نوبهار Nawbahar  می خوانند. و آن را برمک، که نخستین برامکه بود ساخت، و سقف و دیوارآن را به دیبای الوان آراسته گردانید، نام بتخانه ای نیز هست که بعضی گویند همان خانه بزرگی است که در بلخ ساخته بودنند و در آن عبادت آتش میکردنند.»

و به گفته نویسندگان دایره بلخ پیش از اسلام به واسطه  دیر مشهور نوبهار یک مرکز بودایی بوده است. مقدسی، بلخ را از قول ایرانیان ( بلخ البهیه) خواند. در افسانه ها آمده که در جاهلیت بلخ را به سبب نزهت و خوشی و معموری و آراستگی آن ( معشوقه )  میخواندند. دارالفقاهه و قبه الاسلام نیز از القاب دیگر بلخ است.

درباره وجه تسمیه بلخ در کتاب فضائل بلخ روایتی نقل شده که آن را در اینجا برای مزید اطلاع می آوریم : ( ... و سید امام اجل، عالم شهید ، ابوالقاسم سمرقندی در کتاب تاریخ بلخ آورده است که بلخ در اول وضع ( برخ ) بوده است و برخ نصیب و بهره باشد و بامی منسوب بود به بام ، و معنی بام ، مکان مرتفع باشد. یعنی مملکت و پادشاهی بلخ از رفیع ترین انحاء ملک است. بعضی از مشایخ و علمای کوفه بلخ را ( مرجیا باد ) می گفتند، به سبب آنکه ابوحنیفه را مرجئی می نامیدند. )

به هر حال بلخ ناحیه ای بوده است در سرزمین خراسان ، چنانکه اکثر مورخان و جغرافیدانان آن را تصریح کرده اند و در کتابهای لغت و  قاموسها نیز بدن اشاره رفته است، از بیان مطالب فوق و روایات متعددی که در شرح واژه بلخ آورده شد، این نتیجه حاصل می شود که:

اولا – این واژه معانی گوناگوم دارد.

ثانیاً – بلخ دارای القاب زیادی بوده است.

ثالثاً – در دورانهای مختلف تاریخ این کلمه به صورتهای گوناگون تلفظ شده است.

خراسان بزرگ – دکتر احمد رنجبر

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی