آیین برافروختن درفش در افغانستان به نام میله گل سرخ یا جشن گل سرخ یا مراسم ژَندَه بالا نامبردار است. نام گل سرخ از آن روست که در آغاز بهار دشتهای پیرامون بلخ که به دشت شادیان شناخته میشود و در کنار هژده نهرِ بلخ رود و پیرامون دریاچه باستانی بلخ که امروز خشک شده است آکنده از گلهای سرخ لاله میشود گلهایی که تمامی دیوارهای نوبهار را با آن میپوشاندهاند و آذین میکردهاند منظور از گل سرخ در افغانستان گلی است که در شهرهای مرکزی ایران به نام گل شقایق مشهور است که خود نوعی از گل لاله میباشد.
توجه به جزئیات این گل نشان میدهد که گل سرخ لاله یا شقایق با سه ویژگی به آیین برافراشتن درفش در مزارشریف شباهت دارد: نخست اینکه این گل از سه رنگ سرخ و زرد و بنفش تشکیل شده است: گلبرگها به رنگ سرخ، پایین گلبرگها به رنگ بنفش و پرچمها به رنگ زرد هستند، پس رنگهای این گل با رنگهای درفش کاویانی همانند است؛ دوم اینکه دهها پرچم میانه گل به دور میله مرکزی بلند آن گرد آمدهاند، همانند گرد آمدن درفشهای نمایندگان ایرانی بر پیرامون درفش کاویانی؛ سوم اینکه گل سرخ لاله یا گل شقایق تنها به صورت خودرو در دشتهای آزاد میروید و شکوفان میشود و هیچگاه نمیتوان آن را در اسارت نگهداری کرد چرا که بلافاصله پس از چیده شدن و حتی در بهترین شرایط نگهداری به سرعت میپژمرد و از بین میرود. به این سبب این گل نشان و نماد آزادگی ست و درفش کاویانی نیز نشان و نماد آزادگی خوانده میشود.
شاهنامه نیایشگاه نوبهار را قبلهگاه ایرانیان گزارش کرده است :
به بلخ گزین شدبرآن نوبهار/که یزدان پرستان برآن روزگار مر آن خانه داشتندی چنان/ که مرد مکه را تازیان این زمان
اما از سوی دیگر واعظ بلخی نوبهار را قبلهگاه شیطان روایت کرده است: خانه شیطان در نوبهار بلخ است، شیطان هر ساله در آغاز سال نو شمسی احرام میگیرد
و در آن خانه حج میگذارد در مراسم ابلیس مردمانی از اطراف و اکناف، از تخارستان و هندوستان و ترکستان و عراق و شام بدین شهر در میآیند و جشن میکنند. مزارشریف نه تنها نامِِ شهر، بلکه نامِِ آرامگاه و مزاری با شکوه با بهترین نمونههای هنر معماری و کاشیکاری و آذینبندیِِ ایرانی در دوره تیموری است. بنای تازهتر این مزار به فرمان سلطان حسین بایقرا و وزیرش امیر علیشیر نوایی بر بنیاد آرامگاه ناشناخته باستان دیگری ساخته شده است و از زمان او و بر اثر خوابی که سلطان دیده بود این مزار به حضرت علی نسبت داده شد.
امروزه برخی بر این گمانند که مزارشریف آرامگاه زرتشت است و این گمان دور از واقع به نظر نمیرسد اما بیشتر مردمان شمال افغانستان این مزار را آرامگاه حضرت علی به حساب میآورند از آن تنها با همین نام ناشناختهٔ مزارِشریف یاد میکنند.
نگارنده بر این گمان است که با نگرش به همهٔ ویژگیهای آیینی و زمانی مراسم مزارشریف میتوان از آن به نام مزار نمادین نیاکان ایرانیان نام برد. بررسی بیشتر این موضوع به مقاله مستقل دیگری نیازمند است.
درفش کاویانی درفش نمادین همبستگی همه مردمان ایرانی ست که گرد میآیند و به رقص و سرود و پاکوبی و دست افشانی میپردازند. انبوه مردمان و مسافران به اندازهای است که همه خانهها و مسافرخانهها و چادرها و گوشه و کنار باغها و بوستانها و چمنزارها و زیر چادر آسمان انباشته از مردم میشود. در میان این شور و غوغا درفش کاویانی به اهتزاز در میآید و تا چهل شبانه روز بر فراز بلخ بامی و در زیر آسمان ایران و به گفتهٔ یعقوبی در وسط خراسان در اهتزاز میماند. در این چهل روز هر کس کوشش میکند تا با اندکی تکان دادن آن و بوسیدن بند آن به نیایش برای میهن بپردازد:
ای وطن آزاد و شاد و خرم و زیباستی
عشق پاکت در دل هر کس دو بالا میشود
جشنگاه گل سرخ همچنین جشنگاه کودکانی است که با سرخوشی و شادی به اسپک سواری، چرخ فلک سواری، بادبادک پرانی، خواندن ترانههای نوروزی و آتش بازی روی میآورند.
در این چهل روز در سراسر شهر آکنده از لالهها و چراغانی شدهٔ مزارشریف آوای ترانه مشهور ملا ممد جان از هر کوی و از هر برزن شنیده میشود.
ملا ممد جان محبوبترین و دوست داشتنی ترین سرود نوروزی برای مردم است این ترانه از زبان دختری سروده شده است که آرزوی همسری با جوانی به نام ملا محمد جان را دارد و آرزو می کند که در جشن گل سرخ خواستهٔ او برآورده شده و دشواریهای بازدارندهٔ پیوند آنان برطرف شود:
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان / سِیر گل لاله زار واوا دلبر جان
سر کوه بلند فریاد کردم /علی شیر خدا را یاد کردم
علی شیر خدا یا شاه مردان/ دل ناشاد ما را شاد گردان
بیا که بریم به مزار ملا ممد جان/ سِیرگل لاله زار واوا دلبرجان
بیا زیارت کنیم شیرخدا را/ به چشم مالیم همان قلف طلا را
مَه دعا میکنم آمین بگویَن/ خدا کامیاب کنه هر دوی ما را بیا که بریم به مزار ملا ممد جان/ سِیر گل لاله زار واوا دلبر جان
سَخی شیر خدا دردم دوا کو/ مناجات مرا پیش خدا کو
چراغ روغنی نذرتُه میتُم/ به هرجا عاشق است دردش دواکو
سرود میلهٔ نوروز از سرودهای زیبای دیگریست که جوانان با جامههای زردوز و سلسله دوز به طور دسته جمعی میسرایند:
پیراهن زردوز/ پوشیدهای امروز/ در میلهٔ نوروز/ بر قامت موزون و رسایت مزه میده
آیم به در تو/ گیرم خبر تو/ قربان سر تو/ هر مهر و وفا، ناز و ادایت مزه میده
با عشوه و تمکین/ با خنده شیرین/ بر عاشق مسکین/ ای شوخک دردانه جفایت مزه میده
پیراهن زردوز/ پوشیده امروز/ در میلهٔ نوروز/ بر قامت موزون و رسایت مزه میده
مردم همچنین بر این اعتقادند که روان و فَرَوشی درگذشتگان در این ماه فروردین به خانههایشان باز میگردند و اگر در این خانهها پاکی و راستی نباشد، آنان آزرده خاطر میگردند. و این اعتقادِ سرایندگان فروردین یَشت اوستا است که هزاران سال، پیش از این در دامنههای کوه بابا و دشت شادیان سرودگویان بودند.
..................
پژوهش های ایرانی۲ - رضا مرادی غیاث آبادی