پارسی نوشتن به سبک انگلیسی !
- توضیحات
- دسته: ایران امروز
- بازدید: 4661
زبان فارسي در خطر است. اين جمله را در سالهاي اخير بسيار شنيدهايم. اما اين خطري كه همه از آن صحبت ميكنند چيست؟ آيا سيل اطلاعات و فناوري است كه هر ساله به كشور سرازير ميشود و با خود انبوهي از واژگان بيگانه را وارد زبان ميسازد؟ يا اين خطر را در جايي ديگر بايد جستوجو كرد.
ورود انبوه واژگان بيگانه منجر به تشكيل گروه واژهسازي در فرهنگستان زبان و ادب فارسي شد كه حاصل اين فعاليت در بسياري موارد مفيد بود و امروز ديگر واژگاني چون رايانه را ميتوانيم به راحتي به كار ببريم. اما آنچه به عقيده زبانشناسان بيشتر از دخول واژگان بيگانه به زبان آسيب ميرساند، ورود ساختار زبانهاي بيگانه است كه در ساليان اخير به دلايل متعددي به وفور وارد زبان فارسي شده است. دلايلي از جمله شتابزدگي در ترجمه، عدم تسلط مترجمان به زبان مقصد (در اين مورد، زبان فارسي) و فقدان ويراستاران آگاه و دلسوز.
شتابزدگي در ترجمه را غالبا در ترجمه فيلمها و گزارشهاي تلويزيوني هر روزه شاهديم و با وجود اين همه انتقاد، انتشار جزوههاي آموزشي در صدا و سيما، برگزاري همايشهاي زبان فارسي در صدا و سيما و تشكيل شوراي عالي ويرايش در اين سازمان همچنان اين مشكل به چشم ميخورد.
كاربرد عباراتي چون «در رابطه با ...» و «نقطه نظر» و ... و كاربرد نابجاي فعل «داشتن» چنان فراگير شده كه در زبان مردم كوچه و بازار هم وارد شده است تا جايي كه مردم ديگر به خاطر نميآورند، پيش از اين چه ميگفتند. تقريبا روزي نيست كه حداقل از زبان يكي از همكارانم نشنوم: «تماسي با شما داشتم»، «صداي شما را دارم»، «كي ميتونه باشه» و ...
براي رفع اين مشكل، غالبا آشنايي با دستور زبان فارسي در سطح دبيرستان هم كفايت ميكند. همين چند روز پيش، در برنامه سينما چهار، در مروري بر آثار گريگوريپك، با تعجب نام يكي از فيلمهاي وي را «تعطيلات رمي» شنيدم. تعجب وقتي بيشتر ميشود كه افراد تحصيلكرده هم همين نام را كه ترجمه عين عبارت Roman Holiday است، به كار ميبرند.
در حالي كه در زبان فارسي، براي چنين عباراتي ما معمولا از حرف اضافه كمك ميگيريم نه چون ساختار زبانهاي اروپايي، از صفت و موصوف. از «تعطيلات رمي» به صورت صفت و موصوف، در زبان فارسي «تعطيلات به سبك رميها» استنباط ميشود، در حالي كه منظور از فيلم «تعطيلات در رم» است.
در دو مورد ديگر، عدم تسلط مترجمان به زبان مقصد و فقدان ويراستاران آگاه و دلسوز، ميتوان به تعداد كثيري از كتابهاي ترجمهشده اشاره كرد كه غالبا به خاطر تعصب مترجم بر كار خود يا امساك ناشران از صرف هزينههاي ويراستاري، مملو از جملههاي به ظاهر فارسي و غيرفارسي است.
آنچه آه از نهاد من برآورد و انگيزه اصليام در نوشتن اين يادداشت شد، ترجمههايي است كه به تازگي از آثار تنسي ويليامز، نمايشنامهنويس مشهور امريكايي، صورت گرفته است.
تنسي ويليامز از معدود نمايشنامهنويساني است كه تقريبا براساس همه آثار وي فيلم ساخته شده است.
فيلمهايي چون «گربه روي شيرواني داغ»، «اتوبوسي به نام هوس» و «ناگهان تابستان گذشته»در تاريخ سينما فراموش نشدني است. تنسي ويليامز را با كتاب «اتوبوسي به نام هوس» ايرج نوراني در سال 1332 به فارسيزبانان شناساند و ترجمه قابلقبولي از اين كتاب ارايه داد.
تنسي ويليامز مانند بسياري از نويسندگان معاصر امريكايي موضوع نوشتههاي خود را از وقايع روزانه زندگي مردم عادي انتخاب ميكند. تمام نمايشنامههاي او به زبان عاميانه نوشته شده و پر از اصطلاحات و تعبيراتي است كه در گفتوگوهاي زندگي روزانه مردم به كار ميرود. طبعا در ترجمه چنين آثاري بايد ساختار گفتاري زبان فارسي در نظر گرفته شود. «ناگهان تابستان گذشته» را با ترديد در مورد ترجمه آن خريداري كردم. ناشر به من اطمينان داد كه مترجم اين اثر ويليامزشناس است و همه آثار تنسي ويليامز را به فارسي برگردانده است. خيالم راحت شد كه با مترجم سبك آشنايي سر و كار دارم. اما اين آسودگي خيلي زود جاي خود را به نگراني داد، نگراني از خطري كه ساختار زبان فارسي را تهديد ميكند، از سويي و از طرف ديگر، نگراني از شناساندن اينگونه شاهكارهاي ادبيات جهان به خوانندگان فارسيزبان.
تنسي ويليامز كه به زبان عامه مردم مينويسد، در اين كتاب چقدر جملاتش دور از ذهن و دركناشدني است.
كتاب بدون هيچ مقدمه و شناسنامهاي از نويسنده آن شروع ميشود. همانطور كه گفته شد، داستان نمايشنامه است و سراسر آن از گفتوگو ميان شخصيتهاي مختلف داستان تشكيل شده است. چند نمونه زير را از همين گفتوگوها استخراج كردهام:
_خانم ونيبل: «چه سوالي! ما نان را در دهانش ميگذاريم و بر پشتش لباس مياندازيم. مردمي كه مثل شما اين كار را ميكنند يا حتي شما را به خاطر اين كار ميبخشند، مثل دندانهاي يك مرغ هستند، دكتر. نيكوكاري بدتر از ناسپاسي است. اين وظيفه يك قرباني است، يك قرباني فداكار. بله، آنها خون شما را ميخواهند دكتر. آنها خون شما را بر پلههاي قربانگاه بيعدالتي و نفس ظالمانهشان ميخواهند.»
مطمئن باشيد با خواندن كل داستان هم چيزي از چند جمله بالا سر در نميآوريد. مضافا" به اينكه جمله اولي كه خانم ونيبل ميگويد، احتمالا يك ضربالمثل است و شايد معادل فارسي آن چنين باشد: «سرش را ميشكنيم و در دامنش گردو ميريزيم.» البته اين يك حدس است، چون جمله كتاب اصلي را نديدهام.
_ «حتما درك ميكنيد كه ما دلمان ميخواهد يك گپ كوچك خصوصي با كتي عزيزمان داشته باشيم؟»
از كاربرد نابجاي فعل «داشتن» ديگر چيزي نميگويم، چون اساسا اين جمله فارسي نيست. به جاي آن شايد بهتر بود نوشته شود:
«دلمان ميخواهد كمي با كتي عزيزمان خصوصي صحبت كنيم.»
_ «خانم ونيسبل: چرا اين لحظه را براي تلفنزدن انتخاب كرده است؟»
به جاي «چرا حالا دارد تلفن ميكند؟» يا چيزي شبيه اين.
در تمام داستان گفته ميشود: «پسر عمو سباستين» در حالي كه روابط داستان كه گشوده ميشود، مشخص ميگردد كه «پسر دايي سباستين» است، نكتهاي كه مترجم به راحتي ميتوانست آن را برطرف سازد. گرچه اين مورد، كه تنها ناشي از بيتوجهي است، در برابر انبوه ساختارهاي غيرفارسي جملات كتاب، كوچك است. جملات به كار رفته در اين كتاب حتي اگر غلط نباشد، ثقيل است و از زبان گفتار و طبعا از سبك تنسي ويليامز بسيار فاصله دارد.
آرزو رسولی - CHN NEWS