جوان بلوچ که به آهن، «آسِن» میگوید، اگر بداند که جوانِ کردستانی هم آن را «آسِن» مینامد، بهتر درمییابد که پس کرد و بلوچ دو شاخه از یک درختاند. باز اگر این دو بدانند که روستایی دامغانی آن را «آهِن» میداند، هر دو پی میبرند که این هر سه خوانش در بنیاد یکیاند و باز در برخورد به خوانش خراسانی آن که «اَهَن» است به واژهی آهنگر برخورند، که بهگونهی «اهِنگر» گفته میشود، شاخهیی دیگر از این درخت را یافتهاند و اگر اینان بدانند که ریشهی این واژه «سِن» و «آسِن» پهلوی است و باز همه از ریشهی اوستایی و پارسی باستان «سَئین» و «اسنَ» برآمدهاند، بیشتر به رگهای دل نزدیک شدهاند.
برداشتی آزاد از پیشگفتار نسک «نامهی پهلوانی» نوشتهی استاد فریدون_جنیدی، رویه: ٥-٦