درود برهمگی درمورد ساخت فیلم کوروش بزرگ سالهای پیش هم شنیده بودم اما متاسفانه عملی پیش نرفت همه ما منتظر پخش این فیلم اسطوره هستیم امیدوارم هرچه زودتربه میدان بیاد درود بر اقای جوزانی بازهم ایشون به فکر ...
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزارن دردبرچینم الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم جهان پیر است وبی بنیاد، از این فرهاد کش فریاد ...
... از آن نگران بودند کیخسرو بر شیده غالب شد و او را شکست داد.
چوشیده دل وزور خسرو بدید
ز مژگان سرشکش به خون بر چکید
پس از کشته شدن شیده بر او عزاداری کردند و سپاه ترکستان نیز چنانکه گفته ،آمد از مبارزه ...
... غمست و غمگسارست
عشق تو از ملک جهان خوشترست
رنج تو از راحت جان خوشترست
مرا دانی که بیتو حال چونست
به هر مژگان هزاران قطره خونست
ای دوست به کام دشمنم کردی
بردی دل و زان پسم جگر خوردی ...
خوشا عشرتسرای کابل و دامان کُهسارش که ناخن بر دل گل میزند مژگان هر خارش خوشا وقتی که چشمم از سوادش سرمهچین گردد شوم چون عاشقان و عارفان از جان گرفتارش ز وصف لاله او رنگ بر روی سخن دارم نگه را چهرهای ...
... گه در آئین دیده ام آئینه را گاه در آئینه دیدم سینه را گاه بین مردم و مژگان تو دیده ام من آیه ی فرقان تو ما همه آئینه دار کوثریم از همه آئینه ها ما برتریم صبر ما را شیشه ی آئین شکست راه افغان ...
... سرخی زده و غالب به گونه ی ماه و آفتاب ، ابروان طاق چون کمان ،و میان دو ابرو گشاده ، و چشمش فراخ ،سیاهی سیاه و سپیدی سپید ، مژگان سیاه و دراز و کش ،سرش میانه ، نه بزرگ و نه خرد ،گردن نه دراز و نه کوتاه ...
... ياد هرگز؟ چنين کاري کرا افتاد هرگز؟
رابعه يگانه دختر کعب امير بلخ بود. چنان لطيف و زيبا بود که قرار از دلها ميربود و چشمان سياه جادوگرش با تير مژگان در دلها مينشست. جانها نثار لبان مرجاني و دندانهاي ...
... ز سمک تا به سماای دل غافل ۲۵ـ توجه به اهل بیت، به تفکیک امامان و حضرت زهرا مثل: قتل دل کردی مرا یکسر چرا بر دل از مژگان زدی خنجر چرا بی سکون دل با سکون گشتی زچه روی آن بر بحر ...
... شکوه و با صلابتی داشتند. در پایان باید گفت در اواخر سدههای میانی و نوزایی در اروپا در پوشاک مردان هیچ پدیدهء اضافی را نمیتوان مشاهده نمود. ......
پژوهشی از مری هوستن
برگردان به پارسی: مژگان سیدین ...
... بهر دشمن چنگ من، دندان من از دليري، پاکي و آزادگي، شيراوژني داستانها بشنوي از مرغ صددستان من هست تاريخم گواه از حادثات روزگار خم نياوردم به ابرو، تر نشد مژگان من چون نيارد هيچ کس نامرديي با من کند گوش ...
یزدان صفایی ( گروه نویسندگان مهرمیهن ) شهر استهبان؛ مرکز شهرستان استهبان ؛با پهنه ی حدود 10 کیلومتر؛ در ناحیه خاوری و مرکزی استان فارس قرار دارد. در 29 درجه و 7 دقیقه و 45 ثانیه پهنای شمالی و و 54 درجه ...
نگاهی از منظر معماری به سازه ی زبانی شاهنامه مژگان امیری - کتاب ماه هنر » شماره 137 (صفحه 30) پایگاه مجلات تخصصی نور ساختار درونی و زیرساختهای یک اثر،تفکر حاکم بر پیکرهی متن و روابط آنها با هم از ...
... به دست از مژه خون ز تركان بِرُفت بر آشفت و اين داستان باز گفت به دست از مژه خونِ مژگان بِرُفت (2/45) از ايرانيان كشتگان را بجست كفن كرد وز خون گلستان بشست كفن كرد وز خون گلشان بشست (2/99) 5- دانسته ...
لباس زنها و مردها شامل، تن پوش، روسری و کفش است. سقز در رابطه با پوشش لباسی مردمش مشهور است و اورامان، روستايی در نزديکی شاهو، هجيج، نودشه، نوسود، پاوه، ميريه، خانه داره، مژگان، مازوی، وزلی جاهايی هستند ...
... گرفته یا مژگان سیاهش گوی سبقت از پر زاغ ربوده.]
نرگس استعارۀ چشم است و خود به جای چشم به کار رفته، با چهار بیت به ترتیب در ضحاک (332/1)، منوچهر (740، 731/1) و یزدگِرد شهریار (539/8):
پس آن خواهران ...
... كرد اسير و خسته و افتان و خيزان پريشان حال آهو بچه اي چند سوي مادر دوان وز وي گريزان چه انديشيد آن دم، كس ندانست كه مژگانش به خون ديده تر شد چو آتش در سپاه دشمن افتاد ز آتش هم كمي سوزنده تر ...
... در «آتشكده» گوید: «شاه عباس ثانی خلف شاه صفیاست، پادشاهی عتا قدر بوده و این مطلع، ازوست:
به یاد قامتی در پای سروی ناله سر كردم / چو مژگان، برگ برگش را به آب دیده تر كردم»
بیت زیر نیز در تذكره ...
... فصیح یعنی نوشتاری وجود ندارد. و هر کلمه ای که دارای یکی از این چهار حرف است حتماً عربی نیست و به احتمال بسیار ریشه ی فارسی دارد . مانند منیژه ، مژگان ، ژاله ،پروین ، پرنده ، گیو، گودرز ،منوچهر ، پریچهر ...
... همى مهرشان هر زمان بيش بود خرد دور بود آرزو پيش بود صحنه بدرود كردن اين دو با نگرانيهايى كه در دل دارند و موانعى كه در پيش است جان سوزست و پرتأثير. شب بشتاب مىگذرد و سپيده اندك اندك مىدمد. مژگان ...
... در ته خاک تپید دل به غمش، اشک روی مژگان کرد بخواست خیمه به شعرش که در فلک بزند شهید راه فلک گشت و خاک گریان کرد زمین به دیده او بود تاج چرخ برین مبین که تاج برینش چه جبر بر جان کرد دل خدای ز ایران و بلخ ...
... مدد به تشخیص درست بیماری و درمان آن. هر آن کس که پوشید راز از پزشک ز مژگان فرو ریخت خونین سرشت 5 - پرهیز از نوشیدنیهای الکلی و مشروب که از خرد و ارج آدمی میکاهد. کسی کو خورد داروی بیهشی نباید گزیدن ...
... حکیم سوزنی سمرقندی: در طره آن قند لب آویز که مژگانش دارد صف جادوی دماوند شکسته فخرالدین اسعد گرگانی: تو گفتی بود بردشت نهاوند زبس جنگ آوران کوه دماوند حکیم نظامی گنجوی: به شخص کوه پیکر کوه میکند ...
... وز فراق روی تو بگداختم چون موی تو
جان من پاينده اندر تن ز مشكين روی تست دل بود روشن زروی فرخ دلجوی تو
از نهيب تير مژگان و كمان ابرويت چون دل من هيچ دل ديدن نيارد روی تو
تا فكندی ...
... ناورد يا رخان سياوش چو خون شد زشرم بياراست مژگان به خوناب گرم چنين گفت با دل كه ازكار ديو مرا دور دارد گيهان خديو اين جا يكى از لغزشگاههايى است كه سياوش بمدد ايمان استوار خود از ان بسلامت ...
اقدس كاظمي (مژگان)
------ اي زمزمة صراحت عشق تيمارگر جراحت عشق اي دختر آفتاب معنا اي معني عشق پاك زهرا اي گوهر پاك عالم آرا اي دختر شاه دين و دنيا بر چشم فلك، تو نور عيني غمپرور و خواهر ...
... گشودند و پيشاپيش آن ، گودرز پير بر اسب نشست . پهلوانان چون با رستم روبرو شدند ، سيل اشك از مژگانشان بر رخسار چكيد . گودرز با زال و رستم گفت : كيخسرو به گفتار ابليس گم كرده راه . شب وروز كسي او را نمي بيند ...
... چند مجاهده بروز آوردم مؤذن بانگ بی هنگام برداشت نمیداند که چند از شب گذشته است درازیّ شب از مژگان من پرس که یک دم خواب در چشمم نگشته است بامدادان به حکم تبرک دستاری از سر و دیناری ...
... گر آيد به مژگانم اندر سنان نتابم زفرمان خسرو عنان گرگين نيز به وساطت رستم مورد بخشش شاهانه قرار گرفت. اما چون كيخسرو از نقشـﮥ لشكر كشي رستم پرسيد پاسخ داد كه اين كار جز با مكر و فريب انجام نگيرد ...
... سرش بر فراخت 16ـ تأكید به دادن شرح حال درست از سوی بیمار هرآنكس كه پوشید درد از پزشك زمژگان فرو ریخت خونین سرشك 17ـ نقش ورزش در تندرستی زنیرو بود مرد را راستی ز سستی كژی زاید و كاستی 18ـ پرهیز از پر خوری ...