0 تراز
3,771 بازدید
در پالایش زبان از سوی (473 تراز)
دوباره دسته بندی کردن از سوی

جامعه واژه‌ای عربی که از فعل جمع گرفته شده است و با واژگان : اجتماع،مجموع،جامع و ... هم ریشه است حال اگر بخواهیم این واژگان را برابرسازی فارسی کنیم نیازمند فعلی فارسی هستیم که بتوان همانند عربی به گونه‌ی خوشه ای از آن واژه ساخت. در اینجا فعل «هماییدن» را میتوان پیشنهاد کرد که معنی: جمع شدن، اجتماع کردن، گِرد‌هَم‌آمدن است
این کُنشی ( فعلی ) نوساخته است که برگرفته از هم+آی+یدن (هم + آی «آمدن» + یدن «نشانه مصدری» ) می باشد و روی هم رفته  «هماییدن» میشود.
برخی واژگان که میتوان از آن ساخت: همایه ( جامعه ) ، هماییده ( اجتماع ) ، همایش ( جلسه، کنفرانس ) ، گردهمایی ( میتینگ )

گزینه ها:
می‌پسندم
نمی‌پسندم

3 پاسخ

0 تراز
از سوی (1,167 تراز)

ریشواژه ی جئم یک ریشه ی سانسکریت و اوستایی است که به اربی راه یافته و میشود از همین ریشه نیز زادواژگانی ساخت.


نمونه ای از این ریشه در ساختار زبان پارسی: 
انجمن: ان(هم، باهم) + جم(جم شدن) + ن(پسوند نامواژساز)

جمیدن، جمان، جمانه، جماک، جمیک، جمک، پادجم، دُژجم، دُشجم و...
0
از سوی (473 تراز)

بسیار دور مینمایید که جمع ریشه در فارسی داشته باشد آیا منبعی برای این گفته دارید؟(منبع درجه یک، مثل متنی تاریخی)

واژه «جم» گویا فارسی‌شده(بومی‌شده) و برگرفته از همان «جمع» عربی باشد تا وارونه این رویداد!
0
از سوی (1,167 تراز)

بسیاری از دیگر واژگانی که اربی می‌پندارید نیز پارسی است تنها به مایه نادانی ما(نخستین کس خود من) این واژگان را اربی می‌پنداریم.


وانگهی من برای ریشه یابی ام نگرشی از استاد ایرزاد بزرگ و واژه ای شناخته شده را برای نمونه آوردم(انجمن) بیک همان که زرتشت گرامی گفت:
(گفته ها را به گوش هوش بشنوید و بهترین را با خردتان برگزینید. هر مرد و زن راه خود را با خردش بیابد تا با یاری فروهر درونش  به بهشت جاودان رسد.)
+1
از سوی (473 تراز)

اشتباه برداشت نکنید با خواستن منبع قصد توهین ندارم.

ایشان(استاد ایرزاد) منبعی برای ادعایشان ارایه داده‌اند؟
0
از سوی (1,167 تراز)

خیر، بنمایه(منبع) ای ندارد چون خود ایشان ریشه یابی کرده اند.


اگر سری به تارنمای آبادیس بزنید نگرش های زیبای این استاد گرامی را در پیشنهاد کاربران تارنما خواهید دید.
0
از سوی (473 تراز)

درست.سپاس از شما

+1
از سوی (1,167 تراز)

افزون بر آن من برداشتی نکردم دوست گرامی


دو پژوهنده ایم که داریم دانشمان را می‌افزاییم پس نگرش شما نیز ستوده است

درود بر فروهرتان
+1
از سوی

درود.

سئاله‌های ساخته بر ف.ل+ع از ریشه‌ی پارسی اند. وات ع برای اسپورد ِ سه همخوان کارنیده می‌شود. این در هال ای است که واژگان پارسی به‌هامند( عموماً) بر دو وات پیکریده‌اند.
اَوَس( بنابراین):
-جمیدن، جمینیدن، جمیستن، جمیزیدن، جمیهیدن، جماییدن، جمانیدن، جمازیدن،جماوید، جمکردن،جمکرانیدن

*جامعه: از واژه‌هایی چون “ جمایش، جمایند، جمیستان، جمنگاه توان بهرانید.
*”جمیات”واژه‌ای است اوستایی که سرراست به چم ِ”جامعه” است.
در نگرید که در زبان تازی “جمعیت” همان مینش جامعه را در پارسی دارد.

* ریشه‌ی جمع، بی‌پیوند است با “ انجمن”.
جم در انجمن از “ jamaiity” همگن با “گام، ،گم،جس،یم” همگن با انگلیسی come است.
* جمع از ریشه‌ی “ یمه،یوماک” با چم‌های “ جفت شدن، ملحق شدن، یکیشدن، همزاد بودن” است.
*واژه‌های دیگر برای جامعه چونین اند:
-همبود، همبودگاه، هازه،هازمان، هزیستاد، هزیال. هامیگ community 

*رایزیا( ریاضی)
-رمن، رمنیدن Raman. Ramanidan
-ادمره، ادماردن: جمع زدن
+1
از سوی (473 تراز)

همانگونه که پایینتر هم اشاره کردم:

حتی اگر جمع ریشه در پارسی هم داشته باشد باز بهتر است از واژگان دیگر استفاده شود چون با ساخت واژگان (جَئمیدن ، جَئماندن یا جَمئیدن ، جَمئاندن) باز هنوز جامعه /اجتماع/مجموع از زبان فارسی بیرون نخواهد رفت و برعکس ماندگار خواهند شد. اما واژگان نو مانند نمونه‌های بالا باعث بیرون رفتن این واژگان خواهد شد
 **************************
واژه‌های دیگر برای جامعه چونین اند:
-همبود، همبودگاه، هازه،هازمان، هزیستاد، هزیال. هامیگ community 
این واژگان با اینکه سالهاست ساخته شده اما جا نیافتاده اند اما واژگان با فعل هماییدن شانس بهتری را برای جا افتادن بین مردم دارند چون دست کم برخی مشتقات آن مانند :همایش،گردهمایی در زبان مردم عادی استفاده میشود. و از سویی هم مشتق پذیر است و واژگان به گونه‌ی خوشه ای از آن میتوان ساخت که در واژگان همبود و هازمان  نمیتوان این کار را کرد.



+1
از سوی (1,167 تراز)

من با گفته های شما همرای ام و امیدوارم پویش تان روز افزون باشد تا ما نیز بیآموزیم.


سپاس فراوان از آگاهی شما
–1
از سوی

به هیچ روی نمی‌بایست بن‌واژه‌های بازیافتی از تازیک را فرونهشت. همه‌ی این واژگان می‌بایست به ساختار پارسی دراییده و به روال پارسی گاشت ( صرف) شوند. با همین روند است انبوهی از واژگان ربوده شده‌ی پارسی در یونانی. اگر به خواست پرهیز از همانش با این زبان‌ها، بنواژگان پارسی ترونیده شوند، همانا پارسی به سختی گزایسته شود.


-درباره‌ی هماییدن. این ستاک ریشه‌ی ح.م.ی/ حمایت است. بنابراین واژه‌ی همایش نه آنکه ساختاری نادرست باشد،لیک چمانی و کاربردی بی‌شک نادرست است. 
-هماییدن…..: حمایت کردن
-هماینده…….: حمایتگر
-هماییده…….: حمایت شده
-همایش…….: کنش حمایت کردن
-هماییشن….: sponsorship 
+1
از سوی (473 تراز)
جناب بی نام:
فعل هماییدن ازواژگان :« هم + آی(آمدن) + یدن» ساخته شده و معنی  «باهم‌بودن یا جمع‌شدن » دارد و به هیچ روی معنی حمایت/پشتیبانی /ساپورت نمیدهد.
ریشه این فعل ح.م.ی/ حمایت نیست.
حمایت واژه‌ای عربی است.
0
از سوی (1,167 تراز)
ویراست در از سوی

سخن شما از جهتی درست مینماید زیرا پسوند آیت، یک پسوند اوستایی است.

حمایت: هِمآیت میتواند یک واژه ی اوستایی باشد ولی با همآمدن ناهمسان است چون همآمدن یک کارواژه ی پیشوندی است: هم + آمدن(آیِش).

برای حمایت میتوانیم کارواژ پیشوندی پُشبانِستن(پشبانش) را برگزینیم.

نکته افزودنی:
پُشت: پُش(پیش، عقب) + ت(پسوند نامواژساز)
پس برای ساختن کارواژه باید ریشه ی (پُش) را بهریم.
کارواژه ی پشتیبانی نادرست است چون زیادگفته(حشو کرده).
پشتیبانی: پُش + ت + ی + بان + ی

+1
از سوی (141 تراز)

نه اینکه هماییدن از ح.م.ی لافته ( ماخوذ) باشد، به وارون این ح.م.ی است که از هماییدن برگرفته شده! به‌نگرید به واژه‌نامه‌های پارسیگ:

-همینیتن: متحد کردن. ترکیب کردن
-همن: متحد، متصل
-همیس: همگان، عموم
-همینیتک: متصل، متحد
سئاله‌ی ح.م.ی در زبان‌های سامی فرشَسته( مشتق) ای نه‌دارد.
وارون هماییدن/همینیدن، همبیتن است.

و درکنار آن این واژگان را نیز توان یافت:
-همبوتن: زندگی مشترک
-همبوتیه: همزیستی
-همبوتیک: companion 

-گذشته از آن در اوستا واژه‌ی “جمیات” به چم گروه‌های متشکل انسانی آمده است.
و از سویی واژه‌ی “هاز، هز” وارون آنچه آوردید نیک رواگیده است و خوشه‌پذیر.

• هزایستن: to associate 
•هزایسته: associated 
•هزایش: association 
•هزایستیو: associative 
•هزایستام: Socialism
•هزایستار: socialist 
•هزایستیک: socialistic 
•هزیال: social
•هزیاک: sociable
هزیاکیه: sociability
•هازمان: society 
•هازمانیک: societal
•هازمانیکی: societally 
+1
از سوی (141 تراز)

برای حمایت ستاک‌های “اندخسیدن، بانسیدن” را نیز می‌شناسیم. ستاک‌های دیگری نیز یافت می‌شوند. هماییدن درست وارون همستن،همستار باشد. Ham+ aity بخش دوم خود به تنهایی به چم آمدن، درگیر شدن است. و پسوند ایته نیست.

–1
از سوی (473 تراز)

دوست عزیز شوخی میکنید!؟


نه اینکه هماییدن از ح.م.ی لافته ( ماخوذ) باشد، به وارون این ح.م.ی است که از هماییدن برگرفته شده
 
این اتفاق غیرممکن است. هماییدن از ترکیب هم +آی (همان می‌آیم ) ساخته شده‌است. کلا  این نو واژه در همین چند دهه‌ی اخیر ساخته شده قدمتش به زور به ۵۰ سال برسد چگونه واژه «حمایت» از آن گرفته شده؟!
واژه‌ی «حمایت» قدمت چند قرنه دارد.
***********************************
متاسفانه «هازمان» پس از این همه زمان از ساختش اصلا در بین مردم کاربرد نیافته و پس میزنندش. بین متخصصان و ادیبان هم به کار نمیرود. اندک کسانی دیده ام که بکار برند که اینگونه راه به جایی نمیبرد.
واژه هازمان را بهتر است بیخیالش شویم شانسی برای جا افتادن ندارد.
***********************************
هزایستن هم ساختی زنده ندارد تا جا بیافتد. واژگان مرده را نمیتوان به راحتی زنده کرد وگرنه عده‌ای میخواستند واژگان مرده‌ای مانند: خستو (معترف) / آخشیج (عنصر) را زنده کنند که شکست خورد.

–1
از سوی (473 تراز)
برای حمایت ستاک‌های “اندخسیدن، بانسیدن” را نیز می‌شناسیم.    
شوربختانه اینها بافتهای مرده زبان هستند باید از چیزی واژه ساخت که در زبان زنده باشد .
امروز مردم واژه «پشتیبان »  را برابر حمایت بکار میبرند پس باید از همین واژه فعل نو ساخت:
پشتیبانیدن (پشتیبان+یدن) / پشتیباندن(پشتیبان+دن)

در ساخت واژه‌ی جدید اول باید از بافت زنده کمک گرفت اگر نبود یا نتیجه نداد آنگاه به سراغ واژگان کهن یا وامگیری اززبانهای هم خانواده رفت.
پایدار باشید.
0
از سوی (1,167 تراز)

دوست گرامی شما چیزی درباره ریشه شناسی و زبانشناسی نمی‌دانید.


پشتیبانیدن اسپورانه نادرست است از چندین جهت:
یکم: پشتیبانیدن کارواژی طولانی است که هازمان آنرا آسانانه(به آسانی) نمیپذیرد.
دوم: این گونه برابرسازی در زبانشناسی زیادگویی(حشو) است و آک(عیب) شمرده میشود.
سوم: پسوند ی در پشتیبانی خود ی بُنواژساز(مصدرساز) است و نباید از بنواژه، بنواژه دیگر ساخت.
چهارم: پسوند بان خود از ریشه کارواژه بانستن به مینوی نگهبانی است و باید کارواژی پیشوندی از آن ساخت.
پشبانستن یا پشتبانستن میتواند برابر خوبی باشد.

همچنین پسوند(آیت) یک پسوند اوستایی است و حمایت میتواند واژه ای اوستایی باشد.
0
از سوی (1,167 تراز)

خواهشمندم اینهمه واژگان بیگانه را در متن هایتان مبهرید(بهره مبرید).



0
از سوی (473 تراز)

وارون سخنتان ساختار«پشتیبانیدن» درست است.

شاید خوش‌ساخت و روان نباشد اما از لحاظ زبان‌شناسی درست ساخته شده است.
*******************************
اگر احساس میکنید «پشتیبانیدن» خوب نیست میتوانید پشنهاد بهتری بدهید .(پذیرایم) 
این تنها یک پیشنهاد بود و پافشاری برای بکار رفتنش ندارم اگر استفاده شد که چه خوب اگر هم نشد که مشکلی نیست.
***********************************
«پسوند بان خود از ریشه کارواژه بانستن به مینوی نگهبانی است و باید کارواژی پیشوندی از آن ساخت»
سبک واژه سازی شما محدود است. از هر ساختی میتوان واژه جدید ساخت  اینقدر خود را محدود نکنید 
همانگونه که فعل پیشوندی داریم(برخاستن/برافروختن/افکندن) پس از پسوندها میتوان واژه تازه ساخت.
****************************************
به نگرم بهتر است بیشتر از این بحث را پیش نبریم چون خیلی به حاشیه و کج‌راهه رفته و از راه خود دور شده است و دنبال کردنش  تنها وقت هدر دادن است.
**************************************
در مورد واژگان بیگانه در نوشته هایم. 
اگر واژگان برابر فارسی خوب داشته باشند بکار میبرم .من واژگان قلمبه صلنبه و بدساخت را به‌کار نمیبرم همان بیگانه را روا تر میدانم بکار برم. چون به کج‌راهه رفتن درست نیست از دیرباز گفته‌اند «اندازه نگهدار که اندازه نکوست».

0
از سوی (1,167 تراز)

دوست گرامی من پیشنهاد خود را دادم بیک شما خود را فرزانه میدانید و دیگران را کودن


همواره حق با شماست
بدرود
–1
از سوی (473 تراز)

بنده نه فرزانه هستم و نه دیگران کودن.

به گفته‌ی بزرگمهر: همه چیز را همگان دادنند و همگان به دنیا نیامده‌اند.
اگر من آدم حق به‌جانبی بودم که برای پیشنهادم دلیل نمیاوردم و نظرسنجی نمیگذاشتم. میگفتم این پیشنهاد برابر فلان واژه است و خلاص.
**************************
 دوست گرامی، من هدفم از واژه‌سازی پروراندن، کارامدکردن و هنجارمند کردن فارسی امروزین است و نه پارسی میانه یا اوستایی. دنبال زنده کردن واژگان مرده نیستم. از امکانات همین فارسی کنونی برای واژه سازی بهره میبرم.
من هدفم، ساخت زبان جدید نیست. میخواهم زبان مادری‌ام را توانا کنم دنبال اختراع زبانی جدید نیستم. ( مثلا دکتر حیدری ملایری، واژگانی به قول خودش بر پایه‌ی زبان‌شناسی ساخته است اما چه کسی آنرا بکار میگیرد!!!!   آدم هیچ حس فارسی بودن از آن واژگان نمیگیرد)
من واژه‌ها را برای کاربرد میان مردم میسازم و نه برای پر‌ کردن برگه‌های لغت‌نامه‌ها، که هیچ وقت مورد استفاده نباشد.
پایدار باشید.بدرود
+1
از سوی (141 تراز)

نمونه‌ها آورده شدند.

-چونانکه پیشتر آمد، سئاله‌ی ح.م.ی در زبان‌های سامی فرشَسته ای نه‌دارد که این خود بدین مانا است که این بنواژه در تازیک سپنجیده است.
-از آنجا که چم و کاربرد همایش میان پارسیوان‌ها جا افتاده است، شاید بهترین گزینه، گستردن هماییدن در راستای همایش باشد.
با این روند:
- همایستن/ هماییدن: به محفل/ کنفرانس/ میتینگ اندر شدن. هنجمنیدن
-همایستار: انجمن‌آرا
-همایستاک: شیوه‌نامه‌ی کنفرانس
و بسیاری دیگر.

- درباره‌ی واژگان مرده، سراسر با این نگرش پادورزم، در همین فرهنگ‌نامه‌های هماسره(معاصر)
ده‌ها واژه و ستاک نابِ فرموشته توان یافت که باید بازرانده شوند.
-دژناک (اشکال کار) نه در زبان پارسی که در میان تودگان است که دچار اژگهان(تنبلی ذهنی) استند و 
پدیرِ(در مقابل) یادگیری، همی پژوژند.
0 تراز
از سوی (1,167 تراز)

نگرش استاد ایرزاد:

جمع، واژه ای پارسی است که اَرَبیده و وات " ع" یکی برای لَفزِش یا تلفظ و واگویی آسان تر و دیگری چون در زبان اربی می خواستند سِتاک یا ریشه دست کَم سه تایی یا ثلاثی باشد به آن " ع " افزوده و اِزافه ( اضافه ) شده،
در اسل ( اصل ) از گام ، کام و هم ریشه با :
انگلیسی : come
آلمانی : kommen
می باشد و این جور جَمع ( جَئم ) را می فهمیدند : به هم رسیدن و گِرد هم آمدن ، گامیدن ، کامیدن ، آمدن.
ما از دو وات " ج و م " سه واژه داریم که با سه سِدادار گوناگون اَدا می شود :
جَم : با آوای کوتاهِ : اَ
جَئم ( جَمع ) : با آوای کوتاه کِشیده : اَاَ
جام : با آوای بُلند : آ
می توان از جَئم کارواژه ساخت :
جَئمیدن ، جَئماندن یا جَمئیدن ، جَمئاندن
0
از سوی (473 تراز)

حتی اگر جمع ریشه در پارسی هم داشته باشد باز بهتر است از واژگان دیگر استفاده شود چون با ساخت واژگان (جَئمیدن ، جَئماندن یا جَمئیدن ، جَمئاندن) باز هنوز جامعه /اجتماع/مجموع از زبان فارسی بیرون نخواهد رفت و برعکس ماندگار خواهند شد. اما واژگان نو مانند نمونه‌های بالا باعث بیرون رفتن این واژگان خواهد شد.

+1
از سوی (1,167 تراز)

همرای ام(موافقم)


+3 تراز
از سوی (4,360 تراز)
ویراست در از سوی

واژه ی همایش با «با هم آمدن» برابر است نه با هم بودن یا با هم نشستن.
شاید برای برابرواژه‌یابی به دو ریشه یا بیشتر نیازمند ببویم.

چمگان واژه «جمع» اندر واژه‌نامه ی سخن :
1-چند نفر یا عده-ای که در یک جا گرد آیند؛ گروه؛ جمعیت
2-(ریاضی) یک-ی از چهار عمل اصلی حساب که به کمک آن، حاصل روی هم گذاشتن چند عدد یا کمیت معلوم میشود
3-دو یا چند چیز را در کنار هم یا در یک مجموعه قرار دادن
۴-فراهم کردن، گرداوری: جمع ثروت
5-بدون پریشانی و آشفتگی؛ آسوده: حواس جمع، خاطر جمع، خیال جمع
6-گرد هم آمده، مجتمع
7- (ادبی) در دستور زبان، ویژگی کلمه-ای که بر بیش از دو چیز یا دو شخص دلالت کند، مانند کتابها، کودکان، منازل
8-(تصوف) حالتی در سالک که در آن به غیر حق توجه ندارد؛ مق. تفرقه

 
نیز جمع کردن و جمع بستن و جمع زدن
برای اینان همه باییم برابرواژه یافتن.
از ریشه ی اوستاییک «هک-» واژگان هازه (جامعه) و هازمان (اجتماع) ساخته ببوده اند که کمابیش درست اند.
من تاکنون  الفنج را گزیده بوده ام که فرزام نیست و بیشتر به چمه ی اندوختن است.
+1
از سوی (473 تراز)

بله واژه جمع چندین چم دارد.

هدف من گزینه 1 و 6 است و آن چم که تعدادی از افراد را در بر بگیرد نظر دارم که فعل «هماییدن»را برای آن پیشنهاد دادم.
 باقی از کاربرد های غلط این واژه در فارسی است که هرجا واژه کم آورده اند از آن بهره برده اند بدون در نظر گرفتن معنا و کاربرد آن. 
***************************
برای جمع ریاضی فعل افزودن/افزاییدن را درایم.
*****************************
4.گرداوری خوب است.
****************************
7.برای دستور زبان بیشال را گذارده‌اند.
***************************
تصوف که کلا تمامش عربی است و واژگان بکار رفته کاربردشان مفهومی و مجازی است و چندان معنای اصلی را در بر نمیگیرد. برابرسازی سخت و موشکافانه ای نیاز مند است.
0
از سوی (4,360 تراز)
اندرباره ی نادرستی «بیشال» پیشتر یاداور و ایاسنده ببودم.
جمع بستن/زدن با افزودن/زیاد کردن یک-ی نیست.
برای جمع کردن (پادچیدن؟ برچیدن؟) چیز-ی چه برابرواژه-ای پیش نهید؟
-- پنج را با سه به‌افزای/زیاد بکن ؟  - پنج را بر سه به‌افزای/زیاد بکن؟ -  این شمارگان را با هم به‌افزای/زیاد بکن؟ - آب را به‌افزای - گرما را به‌افزای - کوششت را به‌افزای --
هنگام-ی که درستی و فرزامی ی برابرواژه ی نو را خواهید دانستن اندر آن چند سهمان بنهید و به‌ازمایید.
–1
از سوی (473 تراز)

درستی یا نادرستی بیشال را نمیدانم.

***********************
برای جمع کردن چیز-ی چه برابرواژه-ای پیش نهید؟
اینجا منظورتان همان «گردآوری» است؟
***************************
برای هر چیزی نمیتوان  فعل نوساخته ساخت برخی وقتها باید از همان داشته‌ها بهره برد.
اینجا استفاده از افزودن (کاربرد در ریاضی) به جای جمع کردن کارکرد خوبی دارد. کافی است به کار ببریم به راحتی جا می افتد.
اینکه احساس میکنید یک جای کار میلنگد تنها حسی درونی نسبت به واژه ایست که سالها به کار برده اید و اکون میخواهید چیز جدیدی را جایگزین کنید.
اینجا با افزایش معنایی طرف هستیم مثلا سپر در قدیم در جنگها انفرادی به کار میرفته که برخی آنرا امروزه برای سپر ماشین و سپر موشکی بکار گرفته‌اند و به آن افزایش معنایی داده اند  این واژه هنوز کارکرد پیشین را دارد و کارکرد جدید هم یافته است. در کاربرد افزودن به جای جمع هم همین اتفاق می افتد هم معنای پایه را دارد و هم معنای نزدیک به پیشین یعنی جمع‌کردن (در ریاضی) را خواهد داشت‌.
0
از سوی (4,360 تراز)
ویراست در از سوی
اندرباره ی «سپر» درستانه گوید. چون سپر واژه-ای فراگیر است و هر گونه ی آن باز هم سپر است. بژ اندرباره ی دیگر واژگان که چمه ی فراگیر ندارند و اواز ویژه ی همان چیز اند نتواند درست بودن.
اگر چه من باورم این نیست که پارسیک از هر سویه مانند انگلیک، فرانسه‌ایک، ... باشد. بژ اندر پارسیک سره هر مفهوم باید واژه ی خویش را دارده باشد. نمونه‌وار وستی (ترجمه) کارواژگان انگلیک treat, launch, deal آسان نیست مگر این که یکایک چمگان آن را جداگانه مشخص کنیم و سپس به‌اموزیم. ما خواهیم که کارواژگان اندر پارسیک سره مانند کارواژگان انگلیک نباشند. نیکبختانه برای جمع زدن و افزودن اندر  انگلیک دو کارواژه است : add , add up

جمع کردن clear away, remove, liquidate
نمونه‌وار به این نوشتگ بنگرید.
0
از سوی (4,360 تراز)

و نیز برگستوان سپر ویژه ی اسب است و نشاید گفتن : برگستوان موشکیک و برگستوان خودرو.

0
از سوی (473 تراز)

راستش اینکه هر فعل یا واژه‌ای برابری ویژه‌ی خود داشته باشد بسیار نیکوست.اما با شرایط زبانی کنونی فارسی چنین چیزی امکان پذیر نیست 

چون زبان فارسی در گردانش (تحول) از پارسی میانه به پارسی نو(کنونی) بسیاری از واژگان و فعلهای خود را از دست داده است و امروز فارسی دچار مشکل است و دست ما هم باز نیست پس یا باید:
۱. از همین داشته‌های کنونی بهره ببریم(مانند حرکتی که در بالا برای هماییدن انجام گرفته) که ساده‌ترین و کم‌دردسرترین راه است و از سویی مردم‌پذیری بیشتری دارد چون از ساختارهای زنده بهره برده میشود.
۲.فعلها و واژگان کهن(پارسی میانه) را زنده و بهسازی کنیم که این راه مردم‌پذیری کمتری دارد و جا اندازی واژگان هم سخت‌تر است اما تا حدودی امکان پذیر است.
پس باید با شرایط روز فارسی  و اینکه دستمان در همه جا باز نیست کنار بیاییم و خیلی دنبال ایده‌آل گرایایی نباشیم اما تا جای ممکن تلاش خود را بکار ببریم تا وضعیت را بهنجارتر از وضعیت کنونی کنیم.

+1
از سوی (473 تراز)

بله در برخی موارد امکان پذیر نیست مانند همین برگستوان.

اما با شرایط کنونی فارسی بهتر است انعطاف پذیری داشته باشیم .نمونه:
در مورد خط و الفبا ما واژگان خط و دبیره را داریم پس «دبیره» را برای نوشتارها بکار ببریم و در تقسیم‌بندی ریزتر بگوییم دبیره الفبایی/دبیره ابجد/دبیره ابوگیدا
  و از آن سو  واژه‌ی «خط» که عربی(؟) است را برای خط مستقیم، کج و مورب که در ریاضی کاربرد دارد استفاده کنیم. اینگونه دو مفهوم را با دو واژه‌ی گوناگون از هم جدا و تمایز داده‌ایم:
دبیره (script)
خط (line)
اینگونه واژه خط که کاربرد بالایی دارد و از دیرباز استفاده شده را نگه داشته‌ایم  و مفهوم دیگر را از آن جدا سازی کرده‌ایم.

گفتمان های پیشنهادی

+1 تراز
2 پاسخ
+1 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان ژان 17, 2017 در پالایش زبان از سوی ВОСПУҲР (4,360 تراز)
+2 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان ژوئیه 17, 2016 در پالایش زبان از سوی ВОСПУҲР (4,360 تراز)
+1 تراز
2 پاسخ
آغاز گفتمان می 2, 2016 در پالایش زبان از سوی ВОСПУҲР (4,360 تراز)
...