لیلی زمانی - روزنامه اطلاعات چاپ بهمن 1390
---------------------------------------------------
این غار در میان راه دلیجان به نراق و در منطقهای به نام چالنخجیر، و در دامنه کوه تخت واقع شده است ...
... ی نامه ای خواستار اردشیر و حضورش در دربار شد. بابک، اردشیر را به ناگزیر فرستاد.
اردوان اردشیر را گرامی می داشت تا این که روزی اردوان و نزدیکان به همراه اردشیر به نخجیر رفتند؛ در شکار گور، اردشیر بر پسر ...
١- گورستان کان گنبد
گورستان کان گنبد، در ۳۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان ایلام، و در مسیر راه ایلام به ارکواز ملکشاهی واقع است. این گورستان در دامنه یکی از پشته های کوه شاه نخجیر، از رشته های فرعی کبیر ...
... می نهد که: کزین بگذری، شهر بینی فراخ همه گلشن و باغ و ایوان و کاخ همه شهر گرمابه و رود و جوی به هر برزنی، رامش و رنگ و بوی همه کوه نخجیر و آهو به دشت بهشت این چو بینی نخواهی گذشت تذروان وطاوس و کبک ...
... خبر زو به شاه پلنگان رسید 57- که آمد پیاده گو تاج بخش به نخجیر گه زو رمیده ست رخش 58- پذیره شدندش بزرگان شاه کسی کاو به سر بر نهادی کلاه خالقی: و شاه 59- ...
... ۱۱۱ و ۱۱۲ میدان، گوی، چوگان، اسب ۲۲- شاهنامه، ص ۱۱۷ ۲۳- شاهنامه، ص ۳۶۱ همه بزم و نخجیر بود کار اوی دگر اسب و میدان و چوگان و گوی ۲۴- شاهنامه، ص ۳۸۱ شواهد موجود در شاهنامه موجود است، میدان، گوی، ...
... آموزگار هم از راز چرخ و هم از روزگار ز فرهنگ و نیرنگ و داد و ستم ز خوبّی و زشتیّ و شادّی و غم ز نخجیر و گردنفرازی و رزم ز مهر دل وکین و شادی و بزم که چون خوانی از هر دری اندکی بسی دانش افزاید از هر یکی ...
... کـه بُد فـرّه دین او 4- آیین شکار کردن: یکی از سرگرمی هایی که در نزد شاهان و شاهزادگان و جنگاوران موجب تجدید قوا و تمدید نشاط می گشته ، پرداختن به نخجیر و شکار بوده است که کوه و بیابان و نخجیرگاه محل ...
... وحشی توسن از هر سو شتابان گرفته انس با وحش بیابان ز معروفان این دام زبون گیر برو گرد آمده یک دشت نخجیر یکی بالین گهش رفتی یکی جای یکی دامنش بوسیدی یکی پای گهی با آهوان خلوت گزیدی ...
... است. با این همه، این شاه، تنها نخجیرجوی و شادیخواه نیست، و گرچه از جنگ و کشتار بیزاری میجوید، اما به همان اندازه برای دفاع از کشور آماده و هُشیار است. بر این پایه، بهرام گور شاید دوست داشتنیترین شاه ...
بدانكه كه شد پادشاهیش راست فزون گشت شادی و انده بكاست یكی از روزها بهرام گور با گردان و دلاوران به نخجیر رفت. پیرمردی با عصایی در مشت پیش شتافت و گفت: شاها در شهر ما دو مرد بانوا و بی نوا زندگی می ...
... سر کار میگذاشتند، برای خودداری دبیرانی بودند که باید نامههای دیوانیشان را مینوشتند. مُهر شهابو، رتبامه یکی از این نامههاست. این مهر نه تنها چندان زنانه نیست بلکه حتی باز آن، یک نخجیربان را مینمایاند ...
... پرآزار گشت و بپیچید سر دگر گفت کو از دژ گنبدان سپه برد و شد بر ره هفتخوان و سوی هفتخوان من بنخجیر شیر بیایم شما ره نپویید دلیر هفتخوان رستم و اسفندیار تفاوت شگفت انگیزی با یکدیگر ...
... زنده ماندن نیست ، و بهتر است که مرگ وی را دریابد . بزرگمهر بختگان
آنکه در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به گفتار بگشاید . بزرگمهر بختگان
دوستان برای نخجیر دشمنان چون تیر و پیکان ...