در کشور ما(ایران) هم اکنون مردمی در نواحی غرب و شمال غرب ایران زندگی میکنند که به زبان کردی حرف میزنند و یکی از گویشهای این زبان قادرن زبان اوستائی را بفهمند. این را باید با تحقیق بیشتر فهمید. البته زبان ...
الیزابت 29 امرداد 1390 ساعت 11:57 دو روز دیگر باید بخوانیم ریشه تمام نژادها ایرانی است!! -------- الیزابت عزیز و گرامی، چقدر با ایران باستان غریبه هستیم! اگر کمی در کتاب های تاریخ ایران باستان کنکاش کنیم، ...
... بد مدار از فلک چشمِ نيک اختري را همان، قصيده 64، صص 143-142 و نيز: به دستِ من و توست نيک اختري اگر بد نجوييم نيک اختريم همان، قصيده 241، ص 504 هم او، ضمن قصيدهاي ديگر، ...
درویشی نزد خواجه ای بخیل رفت و گفت: پدر من و تو آدم و مادر ما حوا است. پس ما برادریم و تو را این همه مال است می خواهم که مرا سهم برادرانه ای دهی. خواجه به خادم گفت: یک فلوس سیاه به وی بده. گفت: ای خواجه ...
آن شنیدم که شبه با مس گفت که نگویید طلا هم از ماست؟ او زکان و من و تو نیز زکان پس چرا مرتبه ی او بالاست؟ او فلز و من و تو نیز فلز از چه رو قیمتش از ما بالاست؟ او جماد و من و تو نیز جماد این مزیّت ...
این مستند بر پایه ی داده های تاریخ نویسان اروپایی ساخته شده است.
در ساخت این مستند از جلوه های ویژه ی رایانه ای و پویانمایی بهره برداری شده است
این مستند به چگونگی شکل گیری شاهنشاهی هخامنشیان ...
... ص 382) بر آن سرم كه ننوشم مي و گنه نكنم اگر موافقِ تدبير من رود تقدير (غزل 251، ص 518) نقشِ مستوري و مستي نه به دستِ من و توست آنچه سلطانِ ازل گفت بكن آن كردم (غزل 312، ص 640) پدرم ...
...
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی ونه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
بر خیز و مخور غم جهان گذران
خوش باش و دمی به ...
... من و توست ـ اگـر این و باور کنـی دنیا بــرات بهشته عـمـر کمــه صفا کــن ـ رنج و غـم و رها کــن اگـه نبـــاشـــــه دریــا ـ بــه قطـره اکتفا کــن عمر گران میگذرد خواهی نخواهی ـ سَعی بر ...
... گیاه، 209):
همه می دانند
که من و تو از آن روزنۀ سرد عبوس
باغ را دیدیم
و از آن شاخۀ بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه می ترسند
همه می ترسند، اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم
و ...
... گویند ایرانت عزیز است به راهش جان و سر ناچیز چیز است اگر خواهی که ایران گردد آباد وگر خواهی که ایرانی شود شاد مبین خود را ببین هممیهنان را بنه بر داد دل برکن ز بیداد من و تو رهرو این رهگذاریم ...
... جا پسند فردی، دیدگاه شخصی، اندیشه و باور و زبان مستقل و در یک کلام هویت فردی و ملی من و تو را از ما بگیرند و به جایش سلیقه ی یکسان، جهان نگری یکسان، کردار و پندار و گفتار یکسان صادراتی ارزانی مان دارند. ...
... كه صدبت باشدش در آستيني (10) من و هم صحبتي اهل ريا دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس (11) برو اي زاهد خود بين كه ز چشم من و تو راز اين پرده نهان است و نهان خواهد بود (12) زاهد ...
... است از كتاب حيات چو ز ما، نيك نقـش بنــدد، بــه باري، ار ندهد از من و تو نشان گر، به ريش من و تو خندد، به2 در بيت اول، اين حقيقت عنوان شده كه شعر، فصلي از كتاب زندگي ماست و اگر از ما، نقش ما ...
... ص436) چون من، از اين جماعت و از اين رياكارانِ روزگار، دوري كن، زيرا اين آدميانِ بد باطن و خرصفت، فقط در ظاهر شبيه من و تو هستند! زينها، به جمله دست بكش همچو من از آنك بر صورت من و تو و بر سيرتِ ...
... ژرف و ديرنده كه هيچش كرانه نيست: زان كوزة مي كه نيست در وي ضرري پر كن قدحي بخور، به من ده دگري زان پيشتر اي پسر كه در رهگذري خاك من و تو كوزه كند كوزهگري نخستين نمونههاي ترانه يا رباعي، ...
...
میترسم از آنکه بانگ بر آید
که ای بیخبران راه نه آن است و نه این
می خور که فلک بهر هلاک من و تو
قصدی دارد بر جان پاک من و تو
در سبزه نشین و می روشن میخور
که این سبزه بسی دمد ز خاک من و تو
از ...
... غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بر دمد از خاکت می خور که فلک بهر هلاک من و تو
قصدی دارد به جان پاک من و تو در سبزه نشین و می روشن میخور
که ...
... يادگار زريران و... را ميتوان نام برد. وي به تازگي نمايش «قصههاي من و تو و رستم و شاهنامه» را نوشته كه« مريم معترف» كارگرداني كرده است. به اين بهانه برآن شديم تا با او به گفتوگو بپردازيم. آقاي باستاني ...
... بسيار، من و تو ايدر ديگر آزمايش كنيم و دليرى و چابكى پديد آوريم. شاهنامه: چنان بد كه روزى به نخچيرگاه پراگنده شد لشكر و پور شاه همى راند با اردوان اردشير جوانمرد را شاه بد دلپذير ...
... و می گفت خدا تا کی کنم صبر و تحمل جواب فال: صبر داشته باش از کوچه در آمدی و می رقصیدی کارد و قمه و کیسه به ما بخشیدی کارد و قمه و کیسه به ما نفتاده عید من و تو به قربان افتاده جواب فال: ...
... و مرا و ترا به خاور و باختر فرستاد. چرا بايد چنين بيدادي را بپذيريم؟ من و تو از ايرج چه کم داريم؟» از شنيدن اين سخنان آز و آرزو در دل تو راه يافت و سرش پر باد شد. فرستاده اي زبان آور برگزيد و نزد برادر ...
... گرفته 29. ^ ای زاغ فراق کاشکی ما بین من و تو دوری مشرق و مغرب بودی. 30. ^ متغیّر و رنگارنگ 31. ^ بیهوده و یاوه گوی 32. ^ بسیار پیر 33. ^ مهر زن 34. ^ با یکدیگر گفتگو کردن 35. ...
... آب است هنوز ای برادر چو خاک خواهی شد خاک شو پیش از آن که خاک شوی این حکایت شنو که در بغداد رایت و پرده را خلاف افتاد من و تو هر دو خواجه تا شانیم[۸۵] بنده بارگاه سلطانیم ...
... و گفت: بيا تا من و تو به آوردگاه بتازيم هر دو به پيش سپاه بگيريم هر دو دوال كمر بكردار جنگي دو پرخاشگر گرايدون كه بردارمت من ز زين ترا ناگهان بر زنم بر زمين چنان دان كه از تو دلاور ...