شاهنامه گنجينهاي از فرهنگ و هويت قوم ايراني است زيرا در ابعاد گوناگون، بسياري از باورها و پندارهاي كهن ايرانيان را در خود نهفته دارد. نگرش اقوام كهن درباره ماهيت آسمان، به عنوان پديدهاي اسرارآميز، يكي از مباحث گسترده دنياي اساطيري و آييني است كه بيشتر بينشهاي آدمي، به نوعي با آسمان و اسرار آن گره خورده است.
از ديرزمان، يكي از پرسشهاي مهم انسان، پرسش درباره ماهيت و جنس آسمان بوده است و چون براي اين پهنه پررمز و راز به پاسخي روشن دست نمييافت، به ناچار تلاش مينمود تا با تحليلهاي اساطيري، پاسخي براي مجهول خود بيابد و اين خود يكي از عوامل شكلگيري اسطورهها در ذهن بشر بوده است.
هر يك از اساطير ملل، براي آسمان جنسي قائل شدهاند. براي مثال در آيين ماني، آسمان از جنس پوست ديوان، در اساطير هند از مردمك چشم نارايانا و در اساطير چين از پوسته تخممرغ است. (هادي، 1377: 147، 182، 195 و...) مردم باستان نيز گاهي آن را از جنس خماهن (فلز گداخته) پنداشتهاند. (بهار، 1362: 18) در اوستا جنس آسمان از سنگ است. (اورشيدري، 1371: 109)
در بعضي از آثار دوره اسلامي، مطابق آيه يازدهم سوره فصلت، جنس آسمان را از دود دانستهاند. (محمد بن قطان، 1370) البته به نظر ميرسد، اين آثار برداشتي نادرست از قرآن داشتهاند زيرا در آيه موردنظر، آسمان پيش از آفرينش به دخان تشبيه شده است.
برخي از آثار نيز به ناتواني بشر در ادراك ماهيت آسمان اقرار كردهاند. براي مثال در عجايبنامه آمده است: «... بدان كه حكما گويند، در ماهيت آسمان و كس نداند چيست؟ اگر فلك از آب بودي، قصد كردي به زير، اگر از باد بودي، به هوا درآميختي، اگر از خاك بودي، قصد خاك كردي، اگر از آتش بودي، همرنگ آفتاب بودي، پس علم آن آفريدگار داند كه چيست؟» (همداني، 1375: 21ـ20)
به طور قطع در قرن چهارم نيز يكي از پرسشها و مجهولات بشر آسمان بود و فردوسي با نگاهي اساطيري در مقدمه شاهنامه ميگويد: «جنس آسمان از ياقوت سرخ است»:
ز ياقوت سرخ است چرخ كبود
نه از آب و باد و نه از گرد و دود
شاهنامهپژوهان درباره اين بيت، نظريات متفاوتي بيان كردهاند. برخي آن را به دليل نامفهوم بودن، از ابيات الحاقي شاهنامه دانستهاند. براي نمونه، مرحوم دكتر زرياب خويي نوشتهاند: اين بيت «از لحاظ معني سست و نامعقول است. چرخ كبود اگر از ياقوت سرخ است، پس چرا كبود است؟ و اگر ياقوت از جنس يكي از عناصر چهارگانه است؛ يعني: خاك، پس چرا در مصراع دوم ميگويد كه چرخ كبود از گرد يعني: خاك و دود يعني: آتش نيست؟» (زرياب خويي، 1374، ص19ـ16).
به نظر دكتر كزازي: «به درستي دانسته نيست كه چرا فردوسي گوهر و گونه آسمان را از ياقوت شمرده است. اما ساختار معنايي و نحوي بيت آشكارا گوياي آن است كه خواست وي از اين سخن، پنداري شاعرانه نيست و باوري باستاني را در آن باز نموده است. [زيرا] در باورشناسي باستاني، آسمان از گونه و گوهر سنگ پنداشته ميشده است.» (كزازي: 1379، 200) در آثار ديگر شاهنامهپژوهان نيز توضيحي براي اين بيت ذكر نشده است. (ياحقي: 1370، 4)
اما براي ياقوتين بودن فلك و اين نگاه اسطورهاي فردوسي به آسمان، دلايلي هست كه ميتوان در تحليل اين بيت از آنها بهره جست. در اين بيت، واژه سرخ براي ياقوت، حشو نيست، زيرا ياقوت گونههايي دارد: «سرخ، زرد، كبود، سبز و سپيد» (شه مردان بن ابي الخير: 1362، 259) و از اين انواع «بهترين ياقوت، ياقوت سرخ است.» (مطهر جمالي يزدي: 1346، 189) براي ياقوت نيز خواصي ذكر نمودهاند: «ياقوت جمله سنگ سخت است و گرم... و طاعون و وبا را باز دارد و هر كه بپوشد، به چشم بزرگان عزيز باشد و كارها گشاده گردد.» (شه مردان بن ابيالخير؛ همان)
درباره ياقوت نيز از پيامبر(ص) در «الدر المنثور» سيوطي و بحارالانوار علامه مجلسي حديثي نقل شده است: «العرش من ياقوته حمراء» (شميسا؛ 1377، 46، 1148 و 1150)
يكي از مهمترين منابعي كه ميتوان براي تحليل اين بيت، بدان استناد نمود مروج الذهب است زيرا نويسنده آن ـ كه تقريبا معاصر با فردوسي است ـ براي هريك از طبقات آسمان، جنسي ذكر كرده است: «آسمان دنيا از زمرد سبز، آسمان دوم از سيم سپيد، آسمان سوم از ياقوت سرخ، آسمان چهارم از در سپيد، آسمان پنجم از طلاي سرخ، آسمان ششم از ياقوت زرد و آسمان هفتم از نور است.» (مسعودي: 1370، 20)
بنابراين ميتوان گفت كه فردوسي در اين بيت مطابق يكي از باورهاي اساطيري زمان خود، جنس آسمان را ياقوتين، قلمداد كرده است و سخن مسعودي هم دليلي براي اين مدعاست. لذا اين بيت فردوسي سست ، بيمعني و الحاقي نيست و اين بيت را ميتوان نخستين بيت فردوسي براي ورود به مباحث اساطيري شاهنامه به حساب آورد.