0 تراز
120 بازدید
در پالایش زبان از سوی

 

       گلزارزبان پارسی،گلزاری بود شاداب، رنگارنگ، با هزاران گونه ، هزاران ریخت، هزاران پیرنگ و نگاره؛ روان نواز، دل نواز، چشم نواز و آواهای خوش آهنگ  و دلنشینی  که گوش را می نوازید! سراسر ایرانزمین باغی بود پرگل، یک از یک زیباتر، خوش رنگ ونگار، خوشبو، پرگلبرگ، کم گلبرگ،  بزرگ و خرد گلبرگ. آری « گلزار زبان پارسی»  چنین بود!

      گلزاری که هر روز گلی تازه و نوین از گوشه یی از آن باغ پهناور سر برمی آورد و باغ ایرانزمین با آن گلزار شگرف از اپاختر تا نیمروز واز خاور تا باختر چشم را خیره و نوازش دهنده ی روان می بود.آن گلزار زیبا ، یادبود نیاکان مان، سره و پاک ، با یارایی زیست به درازای زمان ماندگار و جاوید؛ مایه بالندگی و سرفرازی مردم ایرانزمین می توانست بود!

                 اگر « دست  سرنوشت » ؟! نه سرنوشت درآن کار« دست»  نداشت!

                        رویارویی با راستینگی، هر چند تلخ، بایاست، تا بتوان راه چاره ای درخور یافت!

تنها راه چاره؛ آگاهاندن هازمان (جامعه) به سیج « درپرتگاه نابودی زبان پارسی» این  یادگار یگانه و بی همتای نیاکان؛ و سرانجام !« بخودآمدن» !! تواندبود.

   اندیشیدن « سی تسوکه=ثانیه»! به سی سال رنج والاگهرپدرزبان پارسی ! تنها دلسوزکه از هرگونه خوشی، آسایش، آرامش و بهره بری از زندگی  گذشت؛ کار و زندگی خویش رها کرد، و سی سال روزها و بیشا شب ها زیر پرتو سپندار(شمع) نوشت و نوشت و نوشت ! با این آرمان که یکتا گوهر گرانبهای هستی و خویشتن شناسی ایرانی؛ این زبان شهرآیینی و بسیار کهن؛ پویا و زنده راه خود را در درازنای زمان بپیماید و جاویدان بماند!  آرمان پدر والاگهر: ایرانی؛ « ایرانی» ! بماند! 

                              نه سرنوشت درآن کار« دست» نداشت!

       هزار و چهارسد سال پیش، باغبانان آن باغ شگرف؛ هنگامی که می بایست گوهرگرانبها؛ آن یگانه و بی همتای هستی و خویشتن شناسی ایرانی را  پاسدار و نگهبان باشند؛ پایگاه نگهبانی را ترک گفتند و به پاسداری زبان بیگانه ! نه، بدتر! به پاسداری زبان دشمن ایران و ایرانی پرداختند!

            «ایدون، نابخردی،  تاکنون از هیچ مردمی در جهان دیده و شنیده نشده است»!  

   گل های گلزارما به دست دشمن به دریا ریخته شد! به آتش کشیده شد!  باغ و گلزار رنگارنگ ما ؛

بی نگهبان زیر پای دشمن ! و بدتر! زیر پای خود باغبانان !! لگد مال و به گل و لای آغشته گشت!

            فرهوشان ما !! در پی خودنمایی!! پاسداری از فرهنگ و زبان را رها کردند!!

دروازه ایران اهورایی ما« دو لنگه» باز گذاشته شد و تنداب خروشان واژه های تازی، گل های گلزار ما را شست ؛ از جای برکند و به پرتگاه نابودی کشانید!

         * چه از آن گلزار برجای مانده است؟ چگونه آن گلزار را جانی تازه بخشیم؟ چگونه؟

یادآوری:

    اموختن زبانی بیگانه نیکو و درخور ستایش است؛ وامگیری واژه از زبانی دیگر نیز گاهی یاری دهنده تواند بود؛ هرگاه واژه بایسته در زبان مادری یافت نشود!

 ولی خردمندانه نیست ونکه بسیار اندوهبار است؛ جایگزینی بیدریغ  و آگاهانه واژگان بیگانه؛ بیشا (حتی) هنگامی که واژه های پارسی از پیش « باشنده » باشد!

    آیا پذیرفتنی است که میهمان، میزبان ، را از خانه اش براند؟!

ـ از سوی دیگر،هرمردمی هوده (حق) دارند دارای باوری دینی باشند و به زبان آن دین نیایش کنند؛ ولی  خردمندانه آنست که هستی، کیستی و زبان خویش را نیز نگهبان باشند. 

ـ  ارجی که به دانشمندان و فرهیختگان داریم، نباید بازدارنده از روبرو شدن با راستینگی وانگیزه ی خودفریبی و چشم پوشی از بی مهری آنان در « ناچیز شمردن » زبان نیاکان مان باشد.

    ای کاش  دانشمندان و نویسندگان ما بجای یاری دادن به زبانی بیگانه! زبان نیاکان مان را بیشتر گرامی می داشتند و واژه نامه و دستوری با واژه های پارسی برایمان برجای می گذاردند!

 

     دانشمند و فرهیخته بودن، تنها نوشتن چندین نبیگ نیست!  

هازمان (جامعه) از دانشمند چشمداشت رفتار و کرداری خردمندانه و هشیارانه دارد!

وگرنه چه برتری بر دیگر مردمان ؟!

    ویژگی های یک دانشمند و فرهیخته؛ خردمند بودن است! داشتن دید باز و پهناور! شناخت ژرف از زندگی و آروین بسیار، بلندنگر، فرزانه و پرهیز از چاپلوسی و خودنمایی !

دانشمند دانا وآگاه، دلسوز راستین میهن و مردم است؛ نگران سرنوشت آیندگان  و نگهبان سرسخت فرهنگ، زبان و هستی و کیستی ایرانی؛ آینده نگر و راهبر و راهنمایی خردمند است!

چندین نبیگ به زبان بیگانه !!! به چه درد! و به چه کارآمده است؟!« نود و نه در سد » مردم، بیشا (حتی)  فرهیختگان و دانش آموختگان نبیگ های فرهوشان ایرانزمین را نخوانده اند!

ایرانی به دلسوزان راستین ! به راهنمایان خردمند ! به زنان و مردان آینده نگر نیازمند است!

ما نیاکان آیندگان هستیم ! برماست که  زبان پارسی این گوهر گرانبهای خویشتن شناسی را تا جایی که در توانمان است و شدنی است بپالاییم، پاسدار باشیم و برای فرزندان و آیندگان به یادگار گذاریم.

 

                 چشم به جهان گشودن و چشم از جهان فروبستن، درگزینش مردمان نیست!      

                               ولی بازه ی  این دو را چگونه پیمودن ! گزینش  است!

یادآوری بسیار مهند (مهم) :

    امروزه کسانی « شاهنامه خوانی» می آموزانند !!!  باشد که این کوشش ارزنده در ارج به فردوسی بزرگ و پاسداری زبان پارسی؛ همراه با گسترش بهرمندی از واژه های پارسی باشد ؛  نه اینکه شاهنامه را به زبان تازی بازنمودن!!

   اکنون بایاست بیاندیشیم؛ برای ما ایرانیان که « هزاروچهارسد» سال است واژه های نا آشنای تازی را آموخته وبکاربرده ایم، یادگیری واژه های نا آشنای زبان مادری؛ نباید راه بند کوشش، پیشرفت واستواری در پیگیری باشد.  

        زبان پارسی به سختی دم می کشد، باید « او»!  را از زیر بار خروارها واژگان بیگانه رهانید و جانی تازه بخشید. « او» می گویم، زیرا این زبان زنده است و زنده خواهد ماند.

   بر شما جوانان و بر ماست که « او»  را از پرتگاه نابودی بیرون کشیم،  واژگان نرم ، نازک و سبک پارسی را همچون نرمباد بهاری بر چهره اش بیافشانیم تا دمی ژرف برکشد  و بار دیگر شکوفا گردد.گلزارمان را با مهر و با یاد ، والاگهر پدر، با واژه های ناب پارسی آبیاری کنیم ! و زندگی را به او بازگردانیم.

   خرده گیری ها ی نابجا و سرزنش ها برای بازداشتن از دمیدن زندگی نوین و جان پرور وبازآوری شادابی و جاودانگی این گوهر گرانبها، نباید راه بند خویشکاری مردم با فرهنگ ایرانزمین باشد.

             از دست دادن « کیستی » سوگمندی ست ، و بازیافتنش « چَمراس»!

نبیگ های پارسی در تارنمای ارزنده مهرمیهن:

https://www.mehremihan.ir/forum/4671

گفتمان های پیشنهادی

0 تراز
0 پاسخ
آغاز گفتمان دسامبر 6, 2023 در پالایش زبان از سوی فرزاد بتهایی
+1 تراز
0 پاسخ
آغاز گفتمان اوت 9, 2023 در پالایش زبان از سوی فرزاد بتهایی
+2 تراز
2 پاسخ
آغاز گفتمان اوت 16, 2021 در پالایش زبان از سوی آرش (35 تراز)
+3 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان مارس 15, 2020 در پالایش زبان از سوی فرزاد بتهایی
+1 تراز
1 پاسخ
...