باید سخنوری و سخدانی را دانست و شیوه ان را اموخت با دروغ و نیرنگ و پوشیدن و پنهان کردن نمیتوان به راستی رسید فردوسی بزرگ نمایشگر داستان زندگی و تاریخ است چه بسا که مردمان از هم برنجند و همدیگر را دشنام گویند و چه بسا که دو برادر و پسر و مادر و همسری و همسری از هم بزنجند فردوسی سخنور است و خشم و کین و نیکی و دشمنی و مهربانی همه را نشان میدهد مگر نه اینکه فریدون از پسران خود رنجیده میگوید انوشه که گوهر بکردی پدید پس. اگر بگوید زن و اژدها هر دو در خاک به از زبان مردم داستان میگوید و اگر بگوید ز شیر شتر خوردن و سوسمار از زبان مردم داستان میگوید نه میتوان ان را چون ابلهان از فردوسی ندانست و نه میتوان چومن کینه وزران ابله انرا چوبدستی کرد سخنوری او را باید دید و خواند وافرین گفت و مهر ورزید باید از فردوسی اموخت که افراسیاب را میستاید و پدر ضحاک را میستاید و چه بسا که میگوید از ساسانیان نیز بریان شدم و چون ابلهان روزگار ما نیست