خیلی خوب نوشتی ولی این دو بیت را هم از فروسی اضافه کن: ز مور و ملخ خوردن وسوسمار عرب را کجاها کشیده است کار که تاج کیانی کند ارزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
روستای آب ملخ در شهرستان سمیرم در ۱۶۰کیلومتری جنوب غربی اصفهان جای دارد. روستای آب ملخ در دامنه ی کوه دنا سرشار از چشمهسارهای گوارا و سرد و آبشارهای خروشانی است که آب خود را از ذوب شدن برف کوه دنا میگیرند. ...
... بروز کند و گاه شدت آن به حدی است که رفت و آمد را مختل می سازد.
ملخ ها و خوزستان
ملخ از آفتهایی است که هر چند سال يك بار حاصل و دسترنج کشاورزان خوزستان را از بین می برد. چنان ستمگری به خرج میدهد که ...
... ۱۰ تا ۱۱سال یکبار خشکسالی تجدید میشود . ضمنا این دوره با کسوف یازده ساله تطبیق میکند. البته باید در نظر داشت که در ادوار گذشته تنها خشکسالی موجب کسر و کمبود محصول سالیانه نبوده، بلکه حمله ملخ و سن و سایر ...
... جلوه می دهند و فلسفه تلاش و سخت کوشی مور را نمی دانند:
به راهی در، سلیمان دید موری
که با پای ملخ می کرد زوری
به تندی گفت کای مسکین نادان
چرایی فارغ از ملک سلیمان
به گفت از مور کمتر گوی با مور ...
... برف خواهيد ماند و بادهاي سختي خواهند وزيد كه زمين را مي درند و درختان را مي برند. اگر از آنجا هم رهايي يابي، به بياباني مي رسي به طول سي فرسنگ كه بر ريگزار داغش مرغ و مور و ملخ گذر نتواند. يك قطره آب در ...
... بپوشد زمین را ملخ
بر و سبزه کشتمندان بشخ
تو از گنج ، تاوان آن ، بازده
به کشور ز فرموده ، آواز ده
از آنجا که کشور بفرمان شاه است و کارگزاران شاه و کشور را می باید که زندگی و جان مردمان را پاسدار ...
... ق متن ترجمه شده توسط قباوي را تلخيص کرد. آنچه امروز به دست ما رسيده همين متن ملخّص است. از خلال گزارشهاي ارائه شده اين اثر ارزشمند تاريخي، ميتوان خطوط پررنگي از سيماي اجتماعي اين شهر را مشاهده کرد. بر ...
... خويش مي نويسد: نهاديم بر روي گيتي خراج درخت گزيت از پي تخت عاج کس کو برين يک درم بگذرد ببيداد بر يک نفس بشمرد بيزدان که او داد ديهيم و فرّ که من خود ميانش ببرم به ار بجايي که باشد زيان ملخ و گرتف خورشيد ...
... بر كشيدند نخ سپاهى بكردار مور و ملخ سپه را نگه كرد گردان نديد ز لشكر دليران و شيران نديد دريده درفش و نگون كرده كوس رخ و ديدگان كرده چون آبنوس پدر بى پسر بد، پسر بى ...
... حيث لغات‚ زبان فارسي مواد بسيار از ساير زبانهاي ايراني و غيرايراني مانند پارتي شهر‚ فرشته‚ فرزانه‚ شاهپور و غيره و سغدي يا زبانهاي نزديک به آن بساک‚ زندباف‚ فغفور‚ چرخشت‚ مل‚ ملخ و غيره و يوناني ديهيم‚ ...
... «د» پاياني ساده شده زيرا كه در زبان راجي بسي از واكهاي پاياني ميافتد چونان: مَلَ = ملخ، سينپا = سنگ پا (كه گاف سنگ از آن افتاده) سينجَ = سنجد … ود در زبان اوستايي بهمعني زناشويي و ازدواج است و همين ...
... زمين به شمار ميرفت. تبريز نه بارو داشت و نه صاحب توپخانه بود و به همين سبب مثل سرزمين باستاني اسپارت، فقط ميبايست متكي به عده و نيروي شهروندان خود باشد. انبوه لشكريان عثماني مانند مور و ملخ تمامي يكي ...
... و ملخ گذر نتواند. يك قطره آب در همه آن بيابان نخواهي يافت. اگر برايت توش و تواني ماند و از آن زمين جوشان هم گذشتي چهل فرسنگ ديگر بايد بروي تا به رويين دژ برسي. به دژ هم كه رسيدي بر آن داخل نتواني شد كه ...
... به گوشم رسيد كه «بالام جان، بالام جان» خوانان مثل مورچههايي كه دور ملخ مردهاي را بگيرند دور كشتي را گرفته و بلاي جان مسافرين شدند و ريش هر مسافري به چنگ چند پاروزن و كرجي بان و حمال افتاد. ولي ميان مسافرين ...
... گر غنی زر به دامن افشاند تا نظر در ثواب او نکنی کز بزرگان شنیده ام بسیار صبر درویش به که بذل غنی اگر بریان کند بهرام گوری نه چون پای ملخ باشد ز موری ابوهریره[۶۲] رضی ...
عطار نیشابوری خسروی می رفت در صحرا و شخ با سپاهی در عدد مور و ملخ جمله صحرا غبار و گرد بود بانگ پیل و کوس و بردابرد بود بود بر ره شاه را ویرانه ای خفته بر دیوار آن دیوانه ای شاه چون پیش آمدش ...