... اندازه بوده که وی را از بند تعصبات خشک و بیهوده و آزارنده اشاعره و جمود اندیشه حاکم بر آن دوران برهاند. نمونه های زیر گواه بر این موضوع اند:
یکی جهود و مسلمان نزاع می کردند
چنانکه خنده گرفت از حدیث ...
... مهبود و دو فرزندش رشک(حسادت) میورزید.چنان بود تا یک روز مرد جهودی بهره ی پولش را از زروان طلب میکرد و در میان صحبتشان از جادو و افسون سخن گفتند.زروان راز دلش را به مرد جهود گفت و نقشه کشیدند که مهبود را ...
... در طغيان بابل، که يک مدعي محلي با انتساب خويش به شاهان گذشته قوم ولايت را بر داريوش شورانده بود، فداکاري افسانهآميز يک سردار پارسي که داستان او در روايت هرودوت يادآور داستان «وزير جهود» در مثنوي مولانا ...
... بازار ، مسجد جامع ، بناي زورخانه (مقبره) ، ساباط و خانه جهودا ، ميدان تكيه، مسجد پيامبر ، حمام ، مدرسه (خانقاه) ، اصطبل ، بناي ميراخور و محله هاي مسكوني است . طي سال هاي اخير ، مرمت و بازسازي ساختمان ...
... در جايي ديگر آمده است كه به انوشروان گفتند كه جهودان و ترسايان مردمي دوروي و بددين و دشمن تواند. انوشروان در پاسخ آنها ميگويد: هيچ شاهي كه كساني در پناه او نباشند، بزرگ و توانا نيست(همان، ج7، ص400، بيت ...
... كنند: یكی جهود بدگوهری است پر از سیم و زر به نام براهام و دیگری مردی است خوش گفتار و آزاده به نام لنبك آبكش. چون بهرام گور دربارﮤ ایشان پرسید, مرد چنین پاسخ داد كه لنبك آبكش سقائی است جوانمرد كه نیم ...
... كه در شهردومرد نامبردارند: يكى بانوا و ديگرى بينوا: براهام مردى است پر سيم و زر جهودى فريبندهاى بد گهر به آزادگى لنبك آبكش به آرايش خوان و گفتار خوش لنبك مردى است تهيدست، و لى جوانمرد و مهمان ...
... مثلا گاه با كسى چون لنبك آبكش روبرو مى شويم كه مردى است تهيدست ولى جوانمرد و مهمان نواز و خوش روى كه نيم روز درتلاش معاش است و نيمه ديگر در جستن مهمانى كه آنچه دارد نثار او كند. برعكس« براهام بى بر جهودى ...
... آنچه از ایشان یافتیم از نامهای ایشان گرد کردیم و این دشوار از آن شد که هر پادشاهی که دراز گردد یا دین پیغامبری شدی و روزگار برآمدی بزرگان آن کارفرامش کنند و از نهاد بگردانند و بر فرودی افتد چنانک جهودان ...
... و کاسـتی به هم برزند دین زردشت را ** به مه چون نماید سرانگشت را به دو نیمه گردد زانگشت او ** به کوشش نبیند کسی پشت او جهود و مسیحی نماند به جای ** درآرد همی دین پیشین زپای به تخت سـه پایه برآرد بلند ...
... ميكشند اين چه علم شنگهاي است! اگر دست از اين جهود بازي و كولي گري برنداري واميدارم بيايند پوزه بندت بزنند...!» رمضان با صدايي زار و نزار بناي التماس و تضرع را گذاشته و ميگفت: «آخر اي مسلمانان گناه ...
... سر شاه سر خویشتن نباید باخت در عقد بیع سرایی متردّد بودم، جهودی گفت آخر من از کدخدایان این محلتم وصف این خانه چنان که هست از من پرس، بخر که هیچ عیبی ندارد. گفتم بجز آن که تو همسایه منی خانه ام را که چون ...
... صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود سر در بیابان قدس[۶۳] نهادم و با حیوانات انس گرفتم تا وقتی که اسیر فرنگ شدم و در خندق طرابلس[۶۴] با جهودانم به کار گل بداشتند یکی از رؤسای حلب[۶۵] که سابقه ای میان ...