تحولات فرهنگی مربوط به آثار مکتوب ایران پیش از اسلام، بعد از اسلام به صورت نهضت ترجمه و تالیف آثار علمی، ادبی دنبال شد و آثار مربوط به دین زرتشتی اعم از کتاب اوستا و متون پهلوی و ژندهای اوستا توسط موبدان سرشناس و دانشمندان زرتشتی باز تحریر یافتند.

این امر در عهد عباسیان (قرن دوم هجری) آغاز شد و تا پایان قرن سوم به اوج خود رسید (همانجا و زمردی، ۱۳۹۰: ۳۶ و ۳۵). در پی این نهضت، رد پای به جای مانده از تفکرات و باورهای ایرانی به طريقهای غیر مستقیم منجر به ایجاد بنای نوینی شد که با یک دگردیسی فرهنگی، خطی جدید و تاریخی نو را جانشین آثار فرهنگی گذشته کرد.

البته به جز آثار اوستایی و پهلوی، آثار علمی، ادبی و فرهنگی دیگر عموما به زبان عربی تحریر میشد چنان که دانشمندانی چون ابن مقفع (قرن دوم هجری)، خوارزمی (م ۳۸۳) بیرونی (م ۴۴۰)، ابن سینا (م ۴۲۸) و آثار زیادی را به زبان عربی تألیف کردند. اگر چه ضرورتهای سیاسی و فرهنگی این دوره نیز در این امر مؤثر بوده و از سوی دیگر عربی دانی و تکلم به زبان عربی و تحریر به زبان عربی از نشانه های فضل و تفاخر نخبگان، شاعران و مولغان آثار در این زمان بوده است. البته نباید از نظر دور داشت که یکی دیگر از انگیزه های تحولات فرهنگی و نیز زبانی آثار پس از اسلام در دوره ترجمه، غیر از ضرورتهای فرهنگی، سیاسی و تربیتی ناشی از گرایش ایرانیان به زبان عربی به عنوان زبان قرآن و زبان دین بوده است. اقدام ابن مقفع به عنوان سلسله جنبان نهضت ترجمه به عربی که آثار فراوانی از جمله کلیله و دمنه را از زبان پهلوی به عربی ترجمه کرد قابل ذکر است. به نظر استاد اقبال آشتیانی خدمات ابن مقفع در این عرصه نشان داد که انقراض یک قوم به مغلوبیت سیاسی و نظامی آن نیست (اقبال، ۱۳۸۰: ۶۳-۶۰، ۴۵ و ۴۴). از همه مهمتر مسعودی (قرن سوم هجری) در مروج الذهب یادآور می شود که «ابن مقفع با نقل زبان و خط فارسی (پهلوی) به عربی هم عرب را با مجد و شوکت قدیم ایران آشنا نمود و هم جلال و عظمت اجدادی را به ایرانیان مسلمان یادآور شد» (مسعودی، ۱۳۷۰: ج ۱، ص ۲۹۳).

چنان که پیداست «جلال و عظمت اجدادی و مجد و شوکت قدیم ایرانیان» بیشتر متأثر از فرهنگ و آثار مکتوب آنان است که در کلام مسعودی تبلور یافته است.

استاد خدیو جم نیز در راستای حفظ میراث ایرانی از خدمات نهضت ترجمه چنین یاد میکند: «هدف از ترجمه آثار حتی به زبان عربی، حفظ میراث کهن علمی و ادبی ایران از میان کتب ارزنده ایرانی، یونانی و سریانی بود که به عنوان گنجینه های تفکر ایرانی، زمینه مطالعات و اندیشه را برای پژوهشگران روزگار بعدی آماده میکرد» (خدیوجم، ۱۳۴۷ بحز).

روند تداوم میراث فرهنگی ایرانی در میان اعراب، در دوره نهضت ترجمه چنان چشمگیر است که لازم است به نکته ای دیگری اشاره کنیم، مبنی بر این که ابن خلدون، ملت عرب را وارث دانش یونانیان از راه ترجمه میداند (ابن خلدون، ۱۳۶۹: ج ۱، ص ۷۰ و این امر را تأکید او بر اختصاص دانش پیشینیان بر میراث ارسطویی (یونانی) و میراث موبدان (ایرانی) تلقی میکنیم که در خصوص آن پیشتر سخن گفتیم. زیرا به دلیل واقعة تهاجم اسکندر به ایران و نیز تبادلات فرهنگی ایران و یونان باستان بسیاری از تفکرات و آثار ایرانی به فرهنگ یونانی نیز انتقال یافت.

در زمینه تقلید اعراب از رشته های مهم ادبیات پهلوی همچون اندرزنامه ها، پندنامه ها، خدای نامه ها، تاج نامه ها، سيرة شاهان و... که از پهلوی به عربی ترجمه گردید، آثار متعددی پدید آمد که تحت عنوان «المحاسن و الاضداد»، «المحاسن و المساوی»، «کتاب التيجان» و ... از آنها یاد می شود (محمدی، ۱۳۷۴: ص ۱۶۲، ۱۵۳، ۱۴۹). در فهرست آثاری که ابن ندیم از نویسندگان عرب نام می برد شمار زیادی از این آثار مندرج است (رک: این ندیم، ۱۳۶۶)

در عرصه تحولات فرهنگی در خصوص آنچه از کتاب سوزان یاد کردیم باید گفت شماری از محققان، قضاوت قطعی در باره آتش زدن کتابخانه اسکندریه و ایران توسط اعراب مسلمان را محل تأمل قرار داده و گفته اند نمی توان مسلمانان را مرتکب چنین عملی دانست. جرجی زیدان علاوه بر آن که سوزاندن آثار مکتوب یونانی و فارسی را در اسکندریه و فارس نتیجه بی توجهی خلفای اسلامی نسبت به علوم پیشینیان به خصوص در حوزه طب و فلسفه بر میشمارد (زيدان، ۱۳۵۶: ۴۴۲) میگوید: «وقتی تمدن اسلامی پیشرفت کرد و مسلمانان به ارزش علم و کتاب واقف شدند وقوع این حادثه را در زمان خلفای راشدین بعيد دانستند و خبر مذکور را از اخبار مربوط به فتوحات حذف کردند و پس از هواخواهی علم و تمدن چندین برابر آن چه را که سوزانیدند به دنیای متمدن باز گرداندند» (همان: ۴۴۵ و۴۴۳)

به هر حال آنچه مسلم است در نتیجه روند طبیعی امحاء یا زوال آثار مکتوب ایرانی پیش از اسلام در اثر تهاجمات اقوام مختلف، پاره ای از این آثار در بستر تحولات جدید تاریخی، سیاسی و دینی در دوره اسلامی باز تحریر شده یا از طریق ترجمه دوباره احیاء شد و تحت تأثیر فرهنگ اسلامی به رشد خود ادامه داد.

استاد شهید مرتضی مطهری نیز در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، ضمن طرح مسئله کتاب سوزی، این مقوله را از موارد مشکوک در تاریخ دانسته و بر آن است که اگر چه آثار علمی و ادبی بسیاری در ایران زمان ساسانی وجود داشته اما بسیاری از آنها در دوره اسلامی ترجمه شد و بقا یافت و آثار بسیاری از این دوره نیز به دلیل حلول اندیشه و فکر جدید در میان مردم به تدریج از میان رفت و این امر را معلول بی توجهی و بی علاقگی مردم، طی تحول دینی و سیاسی آن زمان بر می شمارد و صرفا ناشی از امر کتاب سوزان تلقی نمیکند (مطهری، ۱۳۵۴: ۳۵۴-۳۰۸).

برآیند

بر اساس شواهد متقن تاریخی دیدیم که با زوال آثار مکتوب ایرانی یا انتقال آن به زبانهای دیگر و به دلیل حفظ روایات دینی و علمی و ... توسط موبدان و علماء، این آثار پس از اسلام دوباره مورد تحرير قرار گرفته یا در دوره «نهضت ترجمه و تألیف» با دگردیسی و تحولی نوین، به رشته تحریر در آمدند.

دکتر حمیرا زمردی

دوفصلنامه ی پژوهشهای ایرانشناسی - دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی