قدیم ترین سندی که اطلاعاتی درباره سیرجان به ما می دهد، نوشته ابن اثیر است ، که مینویسد «گشتاسب که یکی از پادشاهان قدیم ایران بود و دین سلیمان را داشت ، دین زرتشت را پذیرفت و در کوهستانی که « تمبور ، نام داشت جای گرفت و در حالت تقیه به عبادت مشغول شد .

استاد دکتر باستانی پاریزی عقیده دارد ، این کوه، همان کوه تمبور است که در مشرق سیرجان و حدود چهارگنبد قرار گرفته.

گدار سیرجان

منطقه ی کوهستانی گدار سیرجان

حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده ، درباره گشتاسب می نویسد: « ابن لهراسب بن اروندشاه بن کیپشن بن کیقباد، در شهر حلب تخت و تاج ایران بدو رسید. به پادشاهی نشست، زرتشت پیشوای گبران به عهد او دعوت کرد. گشتاسب دین گبری بپذیرفت و ایرانیان را الزام نمود، تا گبری اختیارکردند.

شاه فیروز که بصورت مقبره ای در نزدیکی قلعه سنگ ودر سه کیلومتری آن در جواردهی، بنام فیروزآباد (مشهور به شاه آباد) قرار دارد و بصورت ساختمان آجری چهار طاقی است ، که در حال حاضر چهارستون از هشت ستون این ساختمان در اثر عوامل طبیعی فروریخته، بنا به نوشته فرهنگ جغرافیایی ایران و بنا به توضیحات فوق به احتمال زیاد آتشکده بوده است .

بنا به نوشته بعضی از کتب تاریخی، قدمت سیرجان را به دوره بلاش از پادشاهان اشکانی می دانند. از مرحوم مؤید محسنی مقاله ای در نشریه فرهنگ سیرجان سال ۱۳۳۶ هجری شمسی ) به جای مانده که درباره بنای شهر سیرجان مطلب زیر را نوشته است:

نام آن سیرگان بوده و از آثار و بناهای خسرو ابن بلاش ابن موسی ابن هرمز نهمین پادشاه اشکانی است. که تقریبا دویست سال پیش از زمان اردشیر بابکان سرسلسله ساسانیان و بانی گواشیر کرمان بوده و در استیلا اعراب او را معرب کرده و سیرجانش نامیدند.

ژان گوره در کتاب خواجه تاجدار شرحی از سیرجان مینویسد و مشخص می کند که سیرجان قبل از اشکانیان آباد بوده و توضیح می دهد که : « سیرجان قديم، بقول مورخین قدیم، از جمله سیسرون و کتزیاس طبيب ومورخ معروف که در دوره هخامنشیان می زیسته اند دارای ده محله بوده و در هریک از محلات آن شهر ، یک دسته از مردم زندگی می کرده اند».'

اما آنچه مسلم است شهر سیرجان قبل از اشکانیان نیز آباد بوده و آنطور که در تاریخ کرمان نوشته ی احمد علی خان وزیری آمده و اسکندر در مراجعت از هندوستان از روی قلعه سنگ، که محل قدیم شهر سیرجان است، عبور نموده و از طریق بوانات به پاساگارد رفته.

مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب که نقشه خط سير لشکرکشی اسکندر را ترسیم وچاپ نموده، خط سیر اسکندر را از هندوستان از روی  قلعه سنگ ، سیرجان مشخص کرده و فاصله سیرجان تا پرسپولیس را ۳۲۴ کیلومتر نوشته، اسکندر از پرسپولیس به پاساگارد . و از آنجا از طریق دربند پارس، به شوش و از شوش به بابل رفته و در آنجا درگذشته است.

مقدسی در قرن چهارم هجری قمری، سیرجان را یکی از چهار ولایت کرمان ذکرمیکند. سه ولایت دیگر بردسیر (که مقصود همین شهر کرمان فعلی است و نباید با بردسیر اشتباه شود)، نرماشير وجیرفت بوده اند . در زمان عمرولیث صفاری ، دو قنات در شهر سیرجان احداث شده، که مظهر آنها در شهر قدیم سیرجان بوده، و علاوه بر استفاده زراعی، آب آشامیدنی شهر نیز از همین قنوات تأمین می شده است.

در معجم البلدان، جلد ۵، آمده است :: صفاریان و آل بویه را توجه خاصی به آبادی سیرجان بوده وقنوات بسیاری در آن حفر واحداث نموده اند. آب آشامیدنی شهر از دو قنات بوده که (عمرو) و (طاهر) فرزندان ليث احداث کرده اند، که در شهر داخل شده، باغهای آنان را مشروب می سازند.

سیرجان تا زمان سامانیان مرکز ایالت کرمان بوده، و در نیمه دوم قرن چهارم، علی بن محمدبن الياس، مرکز ایالت را که سیرجان بود، برای اینکه به سامانیان که در خراسان بودند نزدیکتر باشد به شهر کرمان منتقل نموده است.

کوچ نشینان سیرجان

کوچ نشینان سیرجان

صاحب عقدالعلی در وصف سیرجان مینویسد و از شهرهای کرمان سیرجان است که دارالملک قدیم بردسیر بوده است ، ولایتی معظم، بسیار ارتفاع و در عهد آل سلجوق، که اکثر اقطاع و ادرار لشكر از آنجا بوده است و پیوسته امیری بزرگ ولشکری انبوه درآن شت مقیم، ازجهت آن ولایت ، به پارس و کرمان متصل است و از خواص سیرجان ومآثر مأثوره آن ، مقابر مزوره است و اهل سیاحت واریاب تصوف سیرجان را شام کوچک خوانند، و آنجا قلعه ای است که بروج او با بروج فلک مناصی، حصانت اصراف بر جهانگشایان معامی. ذو ثلة أيست و فود الريعن جرالأنول بصخنه المسكون تلقی یرو تبه النجوم مناطحاء ويحك بالا طلان ظهرالنون ودر عهد ملک ارسلانشاه چند نویت آن را عمارت فرموده اند و باز خراب کرده و این ساعت معمور است و به مناعت جانب مذكور.

لسترانج در کتاب جغرافیای تاریخی خلافت سرزمینهای شرقی می نویسد: یاقوت در قرن هفتم گوید، سیرجان دومین شهر کرمان است، و چهل و پنج مسجد کوچک و بزرگ دارد و در این زمان تمرین نامیده می شود و باز هم لسترانج اضافه می کند: « سیرجان کرسی اسلامی قدیم کرمان در زمان ساسانیان نیز شهر عمده آن ایالت بوده، و جغرافی نویسان عرب آن را السیرجان ، ربادال ، تعریف نوشته اند، و اگرچه امروز شهری بدین نام وجود ندارد، اما منطقه سیرجان هنوز قسمت باختری ایالت کرمان را تشکیل می دهد، و کرسی آن سعیدآباد است.

لازم به ذکر است که لسترانج این کتاب را در سال ۱۹۰۵ میلادی یعنی ۸۶ سال قبل نوشته که در آن زمان شهرد سیرجان ، را ، سعید آباد ، میگفتند. هنوز هم بعضی از مردم اینجا، بخصوص سالخوردگان دهات اطراف شهر سیرجان  را سعید آباد ، می نامند.

در کتاب و حدودالعالم ، میخوانیم که: « سیرگان ، قصبه کرمان است و مستقر پادشاست و جایی کم درخت است ..

نام سیرجان از زمان حمله اسکندر و حتی قبل از آن بعنی در زمان هخامنشیان ، در کتب تاریخی نوشته شده و در آن موقع آن را «شهریگان و می خواندند، و در زمان فتح کرمان و سیرجان بوسیله مسلمانان به  شهریجان ، تبدیل گردید.

در زمان ساسانیان این شهر سیرگان  نامیده می شد. وجه تسمیه آن به سیرگان  به این جهت است که دارای قناتهای زیادی است ، که در زمانهای پیش آباد شده و از حيث كان وكاریز تمام بوده.

مقدسی می گوید: « سیرجان در زمان آل بویه از شیراز بزرگتر و باشکوه تر بود، و دو بازار داشت، کهنه ونو، با سرمایه های هنگفت و پارچه های قماش ، که سیرجان از جهت آنها معروفیت خاصی داشت، همچنین کوچه های وسیع وعمارتهای خوب وباغستان ، وهشت دروازه .." که مقدسی نام آن دروازه ها را ذکر کرده است. در کتاب جغرافيا واسامی دھات کشور- جلد دوم، چاپ دوم چنین نوشته شده:

سیرجان ، یکی از شهرهای قدیمی و مهم ایران بوده، که هنوز آثار خرابه های آن در قسمت شرقی شهر کنونی بنام  قلعه سنگ باقی و بطوری که در تواریخ ثبت است، شهر مزبور را خسرو بن بلاش بنیان کرده و در زمان اشکانیان مرکز کرمان بوده است، در نزهة القلوب نسبت به سیرجان چنین نوشته شده : سیرجان از اقليم سيم است ، طولش از جزایر خالدات (م - ر-ک) وعرض از خط استوا (ک - ظ - ل ) هوایش به گرمی مایل است و درو  قلعه محکم است و حاصلش غله و پنبه وخرما بوده.

در معجم البلدان چنین ذکر شده است ، شیرجان بکسر اول و بعد از راه بیم ونون آخر و گمان می رود که سیرجان باشد و قصبه کرمان است.

کفه ی نمک سیرجان

کفه ی نمک سیرجان

خرابه ها ی دیگری نیز در شش کیلومتری جنوب شهر بنام « سیرجان کهنه ، باقی است، که در تاریخ راجع به آن زیاد بحث شده؛ و اینک جز دیوارهای خراب وتلهای متعدد خاک از هریک اثر دیگری باقی نمانده. در نزدیکی این خرابه، سنگ سفید بزرگی می باشد که مشهور است از آثار بعد از اسلام و همچنین منبری از سنگ مرمر دیده میشود." باز هم در کتاب جغرافيا واسامی دھات کشور، درباره سیرجان مطلبی به شرح زیر نوشته شده:

در زمان آل بویه قصور ومساجد متعدد در آنجا ساخته شده، و در زمان صفاریان نیز قنوات متعدد در سیرجان حفر شده، و شهر قدیم هشت دروازه، در بازار و در میدان و عده زیادی مساجد بزرگ داشته و در زمان علاالدوله دیلمی قصری بنام باب حکم ، در نزدیکی دروازه شهر ساخته بودند و در زمان خلفای بنی عباس سیرجان مرکز حکومت کرمان و یسیار آباد و پر جمعیت بوده است و خرابه های اطراف آن بنام خرابه های پایتخت قدیم کرمان جزوآثار باستانی به ثبت رسیده است.. احمد علی خان وزیری در کتاب جغرافیای کرمان، درباره سیرجان شرح زیر را می نویسد:

آنچه از تواريخ مثل عتبي وتكلمة الاخبار و غیره ظاهر می شود، همواره سیرجان از حيث آبادانی و ارتفاع حاصل و مداخل، از سایر محال کرمان ممتاز بوده. در زمانی که ابوعلی محمدبن الياس در کرمان دم از استقلال می زد، پسرش سلیمان را والی سیرجان میگفتند، و می نوشتند در سلطنت سلجوقیه و قاوردیه، غالبا یکی از شاهزادگان را به حکومت آنجا می فرستادند، و قلعه سنگ سیرجان ملجاء و پناه سلاطین کرمان بوده.

سیرجان از جهت اینکه مرکز تقاطع راههای بین کرمان، پارس ، بندرعباس ، یزد و اصفهان بوده و کالاهایی که از بنادر جنوب ایران و بخصوص بندرعباس وارد می شده، ازطریق سیرجان به داخل کشور حمل میگردیده، و براساس موقعیت مهم تجاری ، وهم بخاطر زمین حاصلخيز و حفر قنوات متعدد، دارای محصولات فراوانی، بخصوص گندم، پنبه وانواع میوه ها بوده و جمعیت زیادی داشته و بسیاری از مورخین آن را در ردیف شهرهای بزرگ شمرده و حتی از شیراز بهتر و زیباتر دانسته اند. .

صاحب احسن التقاسيم شمس الدين محمد البنا الشامي المقدسي ، معروف به بشاری، شرحی مفصل در خصوص سیرجان نوشته و آن را بزرگترین شهرهای کرمان و آبادترین آن سامان دانسته است، اهالی آن را مردمی فهیم ودانشمند و صاحب مایه و ثروتمند محسوب نموده و هم نوشته است ، که شهر سیرجان دارای هشت دروازه و در بازار است که مسجد جامع آن میان در بازار واقع شده و عضدالدوله در آن مسجد منارهای ساخته است که شگفت آور است و در بالای آن مناره ، از چوب، ساختمانی است که قسمتی از آن همیشه در گردش است، و همه سیرجان را دارای چندین شهر دانسته که غالب آنها را حصارهای محکم و مساجدی زیبا بوده است ..

کتاب جهان نما که در دو جلد در سال ۱۰۵۸ هجری قمری بوسیله حاجی خلیفه کاتب چلبی، مصطفی بن عبدالله مورخ وكتاب شناس ترک نوشته شده و به سلطان محمد چهارم پادشاه عثمانی تقدیم نموده و مربوط به ۲۵۲ سال پیش می باشد و با حروف سربی در شهر قسطنطنیه به چاپ رسیده، درباره سیرجان می نویسد:

سیرجان در طول نود و دو نیم درجه، عرض بیست ونه ونیم درجه واقع است. بزرگترین شهر کرمان است درداخلش راه آبها هست. بنایش به علت کمی چوب همه گلی و گنبد داراست. در دو منزلی غرب جیرفت افتاده است. حصار محکمی دارد، در زمان هارون الرشید بنا گردیده است . در زمان خلفا واليان کرمان در آن شهر می نشستند. این حصار هشت دروازه دارد.  باب بهیابار ، که دروازه میدان است، باب مرضی ،، باب میمند، که دروازه غرب است و بطرف مغرب باز می شود و در بیرون این دروازه قصر ویرانی وجود دارد که قصر «حاجب ، خوانده میشود. این شهر دیوان و بازارهای مرتبی دارد. مردمش غالية غنی، مالدار وتاجرپیشه اند، زنانش بسیار زیبارویند، هوایش به گرمی مایل ، حاصلش غله و پنبه و میوه اش خرماست. اکثر خلقش محدث بودند، روستاها و نواحیش از آب چاهها استفاده می کردند.

یخدانهای دوقلوی سیرجان

یخدانهای دوقلوی سیرجان

توضیحی که کاتب چلبی درباره شهر سیرجان می دهد مربوط به محل و موقعیت دوم شهر سیرجان است. بعد از اینکه شهر قدیم سیرجان در محل قلعه سنگ در سال ۷۹۶ هجری قمری بوسیله ایدکو سردار تیمور خراب و با خاک یکسان شد، اهالی این شهر آنچه باقی مانده بود به محل باغ بمید منتقل کردند و شهر سیرجان بر روی خرابه های شهر بمید ساخته شد. و لسترانج از نوشته حمدالله مستونی نقل می کند که بعد از هجوم مغول درباره آن شهر گوید حاصلش غله و پنبه وخرما بود، در او قلعه ای محکم است . از آن پس سیرجان بدست سلاطين آل مظفر، که مقر سلطنت خود را شیراز قرار داده بودند افتاد و آنان چون در آغاز قرن هشتم دولت قراختائیان را برانداختند تمامی کرمان را هم ضمیمه خاک خویش ساختند».

حافظ ابرو با اینکه پس از حمله امیر تیمور به آنجا سفر کرده می گوید: سیرجان دومین شهر کرمان است و بعد از بردسیر و قلعه ای محکم دارد بر فراز صخره ای بلند.

در زمان آل مظفر سلطان ابواسحق پسر سلطان اویس بر سیرجان حکومت می کرد. بعد از قتل عام شاهزادگان آل مظفر در مهیار قمشه اصفهان که بوسیله تیمور انجام گرفت. کوتوال قلعه سیرجان که گودرز  نام داشت به مدت دو سال ، در برابر ایدکو سردار تیمور مقاومت کرد، اما سرانجام بواسطه نداشتن آذوقه و بنا به قول دروغی که به او داده بودند، تسلیم شد و شهر سیرجان با خاک یکسان گردید و هزار و دویست مرد در دم کشته شدند، و بقیه سکنه سیرجان که پنج هزار نفر بودند در باغ بمید دومین محل شهر سیرجان پس از جابجایی سکونت گزیدند.

احمد علی خان وزیری نویسنده جغرافیای کرمان که در سال ۱۲۹۱ هجری قمری آن را تألیف کرده درباره سیرجان چنین نوشته است: سیرجان ، صانها الله من الحدثان، در مغرب حقیقی گواشیر واقع است و مغرب بعضی از بلوک بردسیر و بعضی از رفسنجان وجنوب شهر بابک وشمال الطاع وبعضی از ارزوئیه و مشرق نیریز پارس است . طولش از اركو تا تزرج بیست فرسخ وعرضش از سوخنه چال تا بشنوه ۱۴ فرسخ ، قراء متسقه و مزارع منصله دارد. هوایش معتدل، اندک بگرمی مایل. آبش بیشتر قنات و گوارا، آنچه از عقدالعلی ومعجم البلدان و بعضی از کتب تواریخ معلوم می شود. سیرجان قديم شهری بزرگ و معمور بوده، بمصارف ایام مطموره شده.

باز هم بعنوان یک مطلب تاریخی دیگر درباره سیرجان از مقاله آقای محمد کاظم آقا بخشی که در کتاب سی گفتار درباره کرمان آمده کمک می گیریم و می خوانیم:

سیرجان یا شهریجان در مغرب کرمان واقع شده، از یک سو به خاک پارس ارتباط دارد. سیرجان در قدیم شهری بزرگ بوده و شهریجان نام داشته و نظر به موقع جغرافیایی در بعضی مواقع مرکزیت داشته ، بتدریج رو به ویرانی نهاده، میرزا سعید کلانتر قریه جدیدی آباد کرد، کم کم توسعه یافت و به سعیدآباد معروف شد. امروز مرکز سیرجان است، و چون این شهر بر سر راه پارس وبندرعباس قرارگرفته موقعیت خاصی دارد و محصولش گندم و جو و پسته و بادام وخربزه آن معروف است. در بعضی کتب قدیمی نوشته اند، که خرمای زیاد از آنجا به عمل می آمد. امروز اثری از خرما در این منطقه نیست.

برگرفته از : تاریخ سیرجان- نوشته ی علی اکبر وثوقی رهبری

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی