از آغاز اسلام تا قرن سوم هجری

دکتر ابراهیم القادری بوتشيش

استاد دانشگاه مولای اسماعیل در مكناس مغرب متخصص در تاریخ غرب اسلامی

ترجمة احمد موسوی

حضور ایرانیان در خطه مغرب که در پی شرکت در فتوحات اسلامی، و استقرار آنان پس از پایان این فتوحات در آن‌جا صورت گرفته است، باعث گردیده که آنان دارای نقش‌های مهم و اساسی در زمینه تاریخی و تمدنی شوند و تأثیرات عمده و ژرفی چه در عرصه اقتصادی و فرهنگی و چه در زمینه گسترش تعالیم اسلامی، و چه در حوزه عمرانی و همه انواع هنرها داشته باشند. بدین ترتیب یک تمدن مشترک پدید آمده که حاصل تلاش عقل و نبوغ عربی و ایرانی و بربری محلی بوده است.

ما در این مختصر - تا جایی که وقت اجازه می‌دهد – به طور کوتاه و خلاصه‌وار به بحث و بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.

1- نقش نظامیان ایرانی در گشودن مغرب

بررسی دقیق و بازخوانی متأمل متون تاریخی یک حقیقت را آشکار می‌سازد و آن این است که ایرانیان از آغاز گسترش اسلام در شمال آفریقا، به مغرب امیدوارانه و با نگاهی مثبت می‌نگریستند، زیرا مغرب را سرزمین رشد و تعالی دین و حامی و مشوق اسلام می‌دانستند.[1]

از این رو، ایرانیان با شور و عشق و علاقه خاصی به فتح سرزمین مغرب در دوران خلفای راشدین مبادرت ورزیدند.

در پی بررسی دوران فتوحات اسلامی، روشن می‌گردد که برخی از ایرانیان در دوره دو خليفه عمر و عثمان در قالب هیأت نظامی شناسایی به این منطقه اعزام شده بودند.

هرچند که ایرانیان در دوران خلافت اموی به سبب نگاه تعصب‌آمیز و نژادپرستانه اعراب، مورد جور و ستم قرار گرفتند، اما دولت اموی حاکم نتوانسته بود تاریخ افتخارآمیز فرهنگی و تمدنی ایران را نایده بگیرد، به ویژه در زمینه نظامی. از این رو بنی امیه با هدف براندازی بوزنطین - که مستعمره سرزمین مغرب قبل از اسلام بودند - بر آن شدند که به تجربه‌های شایسته و توانمندی‌های نظامی ایرانیان متوسل شوند، و اگرچه متون تاریخی به طور صریح از سرداران ایرانی مشارک در فتوحات اسلامی در دوره خلفای راشدین نامی نمی‌برد، ولی اصطلاح «موالی» که بر ایرانیان و عنصر ایرانی اطلاق می‌شد، در لابه‌لای آن متون فراوان به چشم می‌خورد و بیشتر اوقات این عناصر ایرانی (موالی) در مأموریت‌های نظامی، سرداران عرب را همراهی می‌نمودند، و گاهی مسئولیت‌هایی هم به عهده می‌گرفتند. در این راستا ما به اسم اسماعيل بن عبيد الله ابوالمهاجر سردار ایرانی برمی‌خوریم، که از طرف حاكم مصر «مسلمة بن مخلد» برای رهبری فتوحات در سرزمین مغرب گماشته شده بود.

همچنین اسنادی در اختیار داریم مبنی بر این‌که سرداران و سربازان ایرانی در جنبش جهاد به قصد فتح تونس و الجزایر، که به رهبری سردار عربی حسان بن نعمان صورت گرفته بود، شرکت داشتند و در گشت‌های شناسایی منطقه فعالیت می‌کردند و پس از پایان فتوحات شماری از این سربازان در برخی از مناطق غرب اسلامی مانند تونس و قیروان و باجه اقامت گزیدند و مستقر شدند.[2]

نقش جهادی و نظامی ایرانیان بر مناطق شمال آفریقا منحصر نبوده، بلکه به اندلس هم امتداد یافته است، زیرا دلايل و سندهایی داریم که ایرانی بودن سردار و فاتح به نام اندلس - طارق بن زیاد - را ثابت می‌نماید، و در این چارچوب ابن عذاری مورخ مشهور، در نسب طارق بن زیاد روایاتی آورده است.[3]

پس از برپایی دولت عباسی نقش ایرانیان چه در مشرق و چه در مغرب برجسته‌تر و بیش از پیش مؤثرتر بوده است. تردیدی نیست در این‌که تعدادی از ایرانیان به الجزایر در دوران دولت رستمی - که مؤسسان آن ایرانی بودند - روانه گشتند و در شهر تاهرت مستقر شدند.[4]

کما این‌که منابع تاریخی ذکر می‌کند که سی هزار سرباز خراسانی همراه حاکم ایرانی تونس، یزید بن حاتم، به تونس رفتند.[5]

در دوران دولت عباسی، دولت اَغلبی در «مغرب نزدیک» (تونس) که از عباسیان جانب‌داری می‌کرد از تجربه‌های نظامی ایرانیان بهره‌مند شده بود، دلیل این مدعا نقش مهم و تعیین‌کننده‌ای است که سردار خراسانی اسد بن الفرات در پیروزی حمله جهادی به جزیره صقلیه ایفا کرده بود.

خلاصه این‌که این اشارات و متون پراکنده که در منابع تاریخی این منطقه یافت می‌شود، نقش مهم ایرانیان را در زمینه فتوحات اسلامی در سرزمین مغرب اثبات می‌کند.

۲- نقش ایرانیان در حوزه تبلیغات مذهبی و سیاسی در سرزمین مغرب

کتب سیرت و تراجم و رجال از وجود دو مبلغ ایرانی به نام: سلمة بن سعيد و عكرمه مولی بن عباس حکایت دارد. این دو مبلغ جهت نشر مذهب خارجی صفری در مغرب از هیچ تلاشی دریغ نورزیدند. اما تبليغ اباضی به عهده شخصیت بارز به نام عبدالرحمن بن رستم واگذار شد. این رهبر ایرانی نقش بسزایی در مغرب ایفا کرده است، و در برپایی دولت مقتدر در مغرب میانه (الجزایر) که به نام دولت رستمیه معروف گردیده و پایتخت آن شهر تيهرت در الجزایر کنونی بود، موفقیتی بزرگ داشته است. این دولت (رستمیه) که توسط حاکمانی ایرانی اداره می‌شد دارای نتایج مهم و خوبی بوده است، که آن را در جای دیگر این مقاله مورد بررسی قرار خواهیم داد.

مبلغان ایرانی در راستای گسترش و نشر مذهب تشیع در سرزمین مغرب نقش اساسی و شاخص داشته‌اند بنابراین در جنوب مغرب دور (= مغرب (مراکش)) در منطقه بنى لماس، بنا بر روایت بکری[6] مذهب تشیع وجود و رواج داشته است، همچنین عقیده امامت موسی کاظم بن جعفر صادق (ع) در منطقه سوس در جنوب مغربی انتشار و گسترش یافته و تا قرن ششم هجری - چنان‌که گواهی‌های جهانگردان و جغرافی‌دانان بر آن تأکید می‌دارد[7] - ادامه داشته است.

باری، تلاش‌های مبلغان مذهب شیعی به سبب تأسیس دولت فاطمی که نفوذ آن شامل مغرب میانه و نزدیک بود، به اوج خود رسیده بود، و مبلغانی ایرانی به رهبری عبیدالله فاطمی توانستند از شرایط سیاسی جدید و رایج جهت تبلیغ و نشر تشیع بين قبایل مغربی، به ویژه در قبيله كتامه، كمال بهره را ببرند. به علاوه ما سندها و متون تاریخی داریم مبنی بر این‌که ایرانیان در تبلیغ مذهب اعتزالی در همین منطقه فعالیت و نقش مهمی داشته‌اند.

همچنین دلایلی و سندهایی داریم که سهیم بودن ایرانیان در ترویج مذهب تصوف در مغرب بالخصوص مغرب نزدیک را مدلل می‌سازد. اسماعيل بن عبیدالله بن يحيى الصيرفي و بهلول بن راشد، صوفیانی بودند که در تونس استقرار داشتند و در تبلیغ تصوف زبانزد خاص و عام بودند.

کما این‌که برخی از بازرگانان ایرانی از زندگی مرفه روی برگردانیدند و به زندگی زهد و تصوف و ورع روی آوردند، از میان اینان می‌توان به عبدالرحيم المستجاب فارسی اشاره کرد.

۳- نقش اقتصادی ایرانیان در سرزمین مغرب

از منابع تاریخی این منطقه چنین بر‌می‌آید که بازرگانان ایرانی فعالیت تجاری و اقتصادی زیادی در شهرهای مغربی داشته‌اند.

عبدالرحمن مستجاب فارسی که قبلاً نام او را ذکر کردیم، یکی از بازرگانان معروف در بازار «بزازین» در قیروان بوده است. همچنین متون سیرت و تراجم اشاره دارد که اسماعيل بن عبدالله مولی یک بازار به نام «بازار أحباس»[8] در اختیار داشته و کالاها و اجناس را از ایران به تونس وارد می‌کرده است.

شایان ذکر است که بازرگانان ایرانی تمام بازارهای قیروان را در اختیار داشته‌اند و منحصر به آن‌ها بوده، به ویژه بازار «بزازین». نیز آنان توانسته‌اند به بازارهای سوس در مغرب دور هم دست پیدا کنند و به نظر می‌رسد که تردد پیاپی آنان به شهر فاس در مغرب زیاد بوده به گونه‌ای که یکی از دروازه‌های این شهر به نام «دروازه فرس» (ایرانیان) معروف گردیده است.[9]

فرمانروایان ایرانی که وظیفه اداره برخی از ولایات مغربی را به عهده داشتند در تشویق صنعت و رشد و توسعه اقتصادی و تجاری در آن منطقه دست داشته‌اند. دلیل این مدعی چیزی است که به عبدالله حبحاب و الى افريقيه انتساب داده می‌شود بدین معنی که وی مؤسس «دار صنعت» در شهر تونس به سال 116 هـ[10] بوده است.

4- نقش اداری ایرانیان در سرزمین مغرب

ایرانیان در امور مالی و اداری دارای تجربه‌های ارزنده بوده‌اند، این امر باعث شده است که خلافت اسلامی جهت استفاده از مهارت و کارایی آنان، تنی چند از شخصیت‌های ایرانی را به عنوان حاکم و والی منصوب کند. سرزمین مغرب نیز به دست یکی از فرمانداران ایرانی اداره و حکمرانی می‌گردید، این اقدام (یعنی تعیین حاکمان ایرانی) اهمیت بسزایی داشته است، به ویژه که تجربه نشان داده بود که امویان در تعیین حکمرانان عرب در آن سرزمین‌ها با مشکلات فراوان مواجه می‌شوند: از جمله کشمکش‌های قبیله‌ای بین دو قبیله عرب: قیسیه و يمنيه. از این رو سیاست جدید بنی امیه در منصوب کردن عناصر ایرانی به عنوان فرمانروایان، مثمر ثمر بوده و اثرات مهمی داشته است. در این چارچوب خلفای اموی معروف‌ترین و باتجربه‌ترین شخصیت‌های ایرانی را جهت تصدی سمت فرمانروایی و قضاوت می‌گماشتند. در این راستا منابع ذکر می‌کنند که خلیفه اموی سلیمان بن عبدالملک، محمد بن یزید ایرانی را به ولایت مغرب نزدیک (= تونس) در سال 69 هـ منصوب کرد. محمد بن یزید مدت دو سال و چند ماه حاکم مغرب نزدیک (= تونس) بود و کارایی و شایستگی فوق العاده‌ای در اداره این خطه از خود نشان داد. پس از او یک ایرانی دیگر به نام اسماعيل بن عبیدالله بن ابی المهاجر مولی بن مخزوم، فرمانروایی افریقیه را به عهده گرفت و چنان موفق بوده که در منابع از او به عنوان «بهترین حاکم و نیکوترین امیر» یاد می‌کنند.[11] از ایرانیان دیگر که ولایت ادنی (= تونس) را به عهده گرفتند یزید بن ابی مسلم دينار مولى الحجاج بن يوسف الثقفي است، این امر در عصر خليفه اموی یزید بن عبدالملک در سال ۱۰۱ هـ اتفاق افتاد.

عبدالله حبحاب که از طرف خلیفه اموی هشام بن عبدالملک حاکم سرزمین مغرب گردیده بود فرزند خود عبدالله المرادی را به عنوان والی و حاکم شهر طنجه در مغرب دور (= مغرب) منصوب کرد.

در دوران دولت فاطمی ما به نام ایرانی دیگر برمی‌خوریم که حاکم شهر فاس در مغرب دور (مغرب) بوده است، وی حامد بن حمدان همدانی است که توسط عبیدالله شیعی اداره این شهر را به عهده گرفت.[12]

همچنین در زمینه نویسندگی و دبیری و امور اداری و اسناد نام چند تن از ایرانیان مقیم مغرب درخشید که از میان آنان احمد بن احمد بن زياد فارسی و زکریان یحیی بن سلمان حراز فارسی را نام می‌بریم که در علم فرائض (ارث) و حساب سرآمد بوده‌اند و ریاست دیوان افريقيه (تونس) در سال ۱۵۵ هـ به آن‌ها سپرده شده بود.

گذشته از این ایرانیان در منصب قضاوت نیز نقش مهمی ایفا نمودند، در کتب تذکره نام یک خاندان ایرانی به نام ملوله آمده است، که اکثر افراد آن پس از هجرت از ایران و استقرار در سرزمین مغرب سمت قضاوت به عهده داشتند.

٥- نقش علمی ایرانیان در سرزمین مغرب

فتوحات اسلامی در سرزمین مغرب تنها یک حرکت نظامی نبوده است، بلکه چه بسا جمعی از عالمان و دانشمندان، نظامیان را همراهی می‌نمودند که از میان آنان نام شماری از عالمان ایرانی به چشم می‌خورد مانند: طلق بن خابان فارسی که از طرف خلیفه عمر بن عبدالعزيز جهت آموزش و نشر احکام دین بین مردم مغرب گماشته شده بود[13] و نیز ابو محمد عبدالله بن فروخ فارسی که در علوم دینی و به ویژه در فقه زبانزد عام و خاص بوده است.

بهلول بن راشد نیز یکی از بزرگان فقهای ایرانی است که در تونس مستقر و قبله‌گاه مردم بوده، گویا از ایران هم به او مراجعه می‌کردند. همچنین عباس بن الوليد در علم و حفظ حديث شهرتی حاصل کرده به گونه‌ای که منابع و مصادر او را «یگانه ائمه و علمای متبحر»[14] می‌دانند. نیز در علوم سقلاب به زیاد همدانی و کلیب ابوعثمان فارسی اشاره می‌شود.

این عالمان و دیگران بر سهیم بودن ایرانیان در رشد علمی و فکری در مغرب دلالت می‌کنند. برخی از آنان دارای شخصیت چند بعدی بوده‌اند که در رأس آنها عبیدالله بن حبحاب والی و فرمانروای مغرب قرار دارد که نه تنها فرمانداری شاخص و سرشناس بوده بلکه «دبیری بلیغ و حافظ تاریخ و اشعار و جنگ‌ها و وقایع اعراب و شاعری خوش‌طبع بوده است».[15]

6- دستاوردهای تمدنی حضور ایرانیان در مغرب

قطعاً حضور ایرانیان در مغرب و نقش‌های تاریخی مهم عناصر ایرانی در زمینه‌ها و حوزه‌های گوناگون اثرات تمدنی و فکری خوبی به جای گذاشته است.

از مهم‌ترین نتایج این حضور موفقیت چشمگیر سرداران و دانشمندان ایرانی در نشر و گسترش اسلام در سرتاسر سرزمین مغرب بوده است. همچنین رواج و نفوذ افکار و مذاهب اسلامی و در رأس آن‌ها مذاهب شیعی و خارجی و معتزلی و حنفی مدیون تلاش‌های بی‌دریغ علما و مبلغان ایرانی بوده است. در نتیجه این حرکت تبلیغی، مغرب به خاستگاه و مرکز مهم مذاهب اسلامی متنوع تبدیل گردیده و از همه مهم‌تر این‌که جریان عقلی و راه‌های استدلال عقلی و منطقی و علم کلام اسلامی در مغرب توسط ایرانیان نشأت گرفت و رسوخ کرد.

اما در زمینه معماری و هنری، تأثیر تمدن و فرهنگ ایرانی بیشتر جلوه می‌کند، بدین بیان که نظامیان ایرانی در حرکت جهاد و جنگ بر علیه بیزانس درصدد برآمده بودند که قلعه‌ها و دژهای محکم و استوار را دور شهرهای مغربی بسازند. همچنین صوفيان و زاهدان ایرانی در ساختن رباط‌ها و خانقاه‌ها و تکایا همت گماشتند، بدین ترتیب تاریخ منطقه شاهد برپایی و ساختن تعدادی از بناهای نظامی و دینی است که حاکی از طرز و سبک معماری و هنری ایرانیان است. همچنین بعضی از حاکمان و فرمانداران ایرانی در ساختن مساجد از الگوی معماری خود الهام گرفتند.

فعالیت‌های معماری ایرانیان به این امر منحصر نبود، بلکه آنان به شهرسازی هم توجه نمودند، چنان‌که منابع ذکر می‌کنند آنان پس از فتح الجزایر روستایی را در تهوده که به نام «دهکده عجم»[16] معروف بوده، تأسیس کردند. برخی از شهرهای تونس نیز اسم ایرانی داشتند، مانند شهر القيروان که معرب «کاروان» است. همچنین بنا به روایت ابن ابی زرع[17] شهر قدیمی فاس در مغرب دور (مراکش) به نام شهر «فرس» معروف بوده است و گویا پس از فتح آن شهر توسط امام اردیس بزرگ به سال ۱۹۲ هـ عده‌ای ایرانیان فاتح در آن شهر سکونت گزیدند. و پس از مدتی دیوار شهر فاس بر عده‌ای از آنان فروریخت و جان باختند، و مردم شهر به پاس زحمات این مردم و برای بزرگداشت ارواحشان، شهر فاس را به نام «فرس» نامیدند، که بعداً این اسم به «فارس» تبدیل شده، و رای «فارس» را برای تخفيف انداخته، و «فاس» گفته‌اند که همچنان این اسم وجود دارد.

همچنین تأثیر معماری ایرانی در مغرب، با پیروی و تقلید از سبک عباسی پیداست که این سبک خود از شیوه معماری ساسانی متأثر شده است.

در زمینه ادبیات، تأثیر ادبیات فارسی را می‌توان در وجود مجموعه‌ای از داستان‌ها وامثال و حکایات اسطوره‌ای ایرانی که در ادبیات منطقه نفوذ کرده است، ملاحظه نمود. در این راستا ما با شخصیت ادبی و علمی مغرب به نام ابو عبدالملک مشلونی و فرزندش اسحاق روبرو هستیم که کتاب کلیله و دمنه را از برداشتند.[18]

تأثیر موسیقی ایرانی را می‌توان در دربار آل مهلب در قیروان و نیز رواج سازهای موسیقی ایرانی در آن ملاحظه کرد، به گونه‌ای که برخی از سازهای موسیقی تونسی هنوز اسم فارسی دارد، مانند: «بربط». همچنین موسیقی اندلسی دارای چند نوبت بوده که یکی از آن‌ها همچنان به نوبت «اصبهان» معروف است.

در زمینه تجارت و بازرگانی - چنان‌که دیدیم - ایرانیان بی‌تأثیر نبوده‌اند، بلکه آنان نقش عمده‌ای در ورود کالاهای ایرانی به مغرب و نیز در برقراری ارتباط بین مشرق و مغرب داشته‌اند.

 ................

پی‌نوشت‌ها:

1- این دیدگاه در حدیثی که سلمان فارسی از پیغمبر (ص) روایت کرده نمایان است. ن. ک: ابوالعرب، طبقات علماء افريقيه و تونس، چاپ: ۱۹۸5، ص 55.

٢- ابن مقفع: رساله صحابه، چاپ ۱۹۷۰، ص 69

٣- ابن عذاری، البيان المغرب، چاپ ۱۹۸۰، ج ۲، ص 5.

4- سعد زغلول، تاريخ المغرب العربی، چاپ ۱۹۷۹، ج ۱، ص 494.

5- رقیق قیروانی، تاریخ افريقية و المغرب، ص ۱۵۹.

6- بکری، المغرب في ذكر بلاد افريقية و المغرب، ص ۱6۱.

7- ادریسی، وصف افريقا الشمالية و الصحراوية، ۱۹۵۷، ص ۶۲ - ابن حوقل، صورة الأرض، ص ۹۰ - معجم البلدان، دارالكتاب العربی، ج ۱، ص ۲۵۵.

۸- الدباغ: معالم الايمان في معرفة اهل القيروان، ج ۱، ص ۱۹۲.

9- ابن ابی زرع، الأنيس المطرب بروض القرطاس، ص ۳۹.

۱۰- الرقيق القيروانی، تاریخ افريقية و المغرب، ص ۱۰۷.

۱۱- المالکی: ریاض النفوس، ج 1 ن، ص ۱۱6، الرقيق القيروانی، منبع پیشین، ص ۹۷.

۱۲- ابن ابی زرع: الأنيس المطرب بروض القرطاس، ص ۸۵.

۱۳- الدباغ: معالم الايمان في معرفة اهل القيروان، ج ۱، ص ۲۱5.

14- المالکی: ریاض النفوس، ص ۲4۹.

15- الرقيق القيروانی: تاریخ افريقية و المغرب، ص ۱۰۷.

16- أبوالعرب: طبقات علما افريقية و توس، ص 56.

۱۷- ابن ابی زرع: الأنيس المطرب بروض القرطاس، ص 45.

۱۸- زکی محمدحسین: فنون الاسلام، ص ۱۳.

۱۹- محمود اسماعيل: الخوارج في بلاد المغرب حتى منتصف القرن الرابع الهجري، ص ۱۱۹.

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی