معلمان تاریخ در پشت نیمکت های رنگ رفته دانشپایه ها از دبستان تا دبیرستان و دانشکده بما گفته اند، و نیز وقتی بدیدن آثار باستانی پارسه(تخت جمشید) یا شوش میرویم،باستانشناسان ما که با کوشش پر مایه خود از زیر آوارهایی که در غم زمانه راز بزرگ تاریخ ملتی کهن را از دید ترك و تازی پوشیده نگهداشته است،بیرون می آورند،بما میگویند:

شاهنشاهان هخامنشی سه پایتخت داشتند، پارسه (تخت جمشید) ، شوش، و اکباتان. تابستان را در اکباتان، پائیز و زمستان را در شوش، و بهار را در پارسه ( تخت جمشید) بسر میبردند.

متأسفانه این شهرهای بزرگ و آباد را که بر آسيا ، بخشی از اروپا و آفريقا حکومت میکرد، منزلگاه ساده شاهان میدانند که تنها از راه تفرج و تفنن وسیله ییلاق و قشلاق دربار و درباریان بوده است و هرگز به ارزش و نقش سود بخش این سه کانون از نظر سیاسی و نظامی (استراتژیکی) توجه نکرده اند.

ممکن است در نیمه دوم دوره هخامنشی رفتن از این پایتخت به آن دیگری برای فرار از گرما ویا گریز از سرما و از راه سرگرمی و تفرج بوده باشد، اما در روزهای نخستين بيقين ارزش استراتژیکی این نقاط مورد نظر بوده است .

برای حفظ راهها و مقابله تند با خطر و نیز نگهداری امنیت ملی ، دولت هخامنشی به آبادی وعمران پرداخت. شهر ها ساخت ودهکده ها را توسعه داد. پاسگاه و پادگان و پایگاه استوار کرد، تا یگانهای نظامی "خود کافي" باشند.

بفرماندهان نیز اختیارات لازم داد تا تعهدات اخلاقی و مسئولیتهای واقعی دولت را در خارج از ایران مرکزی برای ملل تابعه انجام و اجرا نمایند.

این تعهدات که ناشی از ذات دولت است بیشتر ناظر بر امور اجتماعی، سیاست داخلی و امنیت و رفاه مردم بود و فرماندهان با اختیارات وسیع میبایستی در هر نقطه با هرگونه آشوب وسر کشی پیکار کنند و استقلال و امنیت را حفظ نمایند.

یکی از این پاسگاهها که ارزش تاکتیکی و استراتژیکی خاصی از نظر حفاظت راههای دریائی و مراقبت اروندرود و دهانه خلیج پارس را از دزدی دریائی و تجاوزات نظامی داشته است، نقطه ای است که امروز شهر صنعتی آبادان را بوجود آورده و هنوز هم دارای ارزش تاکتیکی و اقتصادی بسیار است.

بخصوص در آن روزگار با توجه بموقعیت دهانه خلیج پارس اروندرود و همچنین وضع کشتیرانی در رودهای کارون و بهمنشیر ، و آبادان پایگاه ارزنده ای بشمار میرفت . واژه آبادان که شکل کهن آن اپاتان Opatan میباشد ، از سه بخش جداگانه: ا- پات- آن درست شده و يك اسم مركب بوجود آورده است.

«أو» بمعنى آب است، امروز هم در بیشتر نقاط ایران این واژه را بکار میبرند و همین معنی را میدهد.«پات» بمعنی پائیدن و مراقبت کردن است که بصورت پادهم آمده است.«آن» پسوندی است که نسبت را میرساند.

در واقع این سه جزء بر روی هم معنی میدهد: دیدگاه آب، یا جائی که از آب پاسبانی و مراقبت میکنند و راه دریا را می پایند.

این موضوع خود از نظر نظامی معرف بصیرت استراتژیکی ایرانیان بوده که موقعیت های محلی را بخوبی درك میکرده اند و فعالیت های نظامی را بر آن منطبق می ساخته اند.

همان ضرورتی که ایجاد، استقرار و توسعه پاسگاهها و پادگان ها را ایجاب می نمود، تنوع و تغییر و تبدیل و چندتائی مراکز حکومت را در ایران دستور میداد.

بنابراین اصل مسلم و غیر قابل تردید همین ضرورت تاریخی است که بر پایه وسعت کشور وضوابط ژئوپلتيك بوجود آمده و گرائیدن به ییلاق و قشلاق فرع مسئله میباشد. پس تا اینجا ضرورت استراتژی و لزوم سیاسی و جبر نظامی چند مرکزی حکومت را در این سرزمین پدید می آورد.

ایران در جهان شناخته شده آن روز گذرگاهی بود از خاور تا باختر یا شهرها و روستاهای آباد و پر ثروت، با شبکه راهها و خطوط ارتباطی خوب و قابل اطمینان که در سراسر آن خوراك و پوشاك و آب و علف و از نظر نظامی تدارکات فراوان یافت میشد و از نعمت امنیت و آسایش هم برخوردار بود.

شرایط مختلف اقلیمی آب و هوای گرم در جنوب، شرایط معتدل در مرکز و آب و هوای کوهستانی در شمال باختری وخاوری و آب و هوای جنگلی و مرطوب در شمال، خود تنوع فرآورده های کشاورزی و دامی و بطور کلی همه فصلی بودن آنرا امکان پذیر میساخت.

مفهوم دیگر این بیان میرساند که ایران با این شرایط مساعد و آماده سرزمین باروری بود که:انبار غله و میوه وعلوفه بشمار می آمد و نظر تیره هائی را که در شرایط نامساعد و سرزمینهای کم بار میزیستند جلب میکرد وجانب خطر بود.

بناچار دولت ایران با هر دولت زنده و بیدار، بایستی سمت خطر را بیابد و نه تنها استحكامات دفاعی بسازد بلکه کانون ثقل سیاسی را با نگرش بنوع و سمت خطر و نیز شرایط جغرافیائی جابجا کند.

وقتی امپراطوری ماد در ایران حکومت میکرد، دولت بزرگ دیگری بنام آشور در بین النهرین وجود داشت و مرکز قدرت ایران با توجه بمقتضیات روز میبایست در حاشیه غربی سرزمین ایران باشد و این اجتناب ناپذیر بود.

خطر دولت مقتدر و خونخوار آشور چندین بار در زمان امپراطوری ماد ایران را تهدید میکرد و سپاهیان آشور بارها از تنگه های کوهستانی زاگرس و راههای جلگه بسوی ایران سرازیر شدند و با ارتش ماد پنجه در افکندند.

اما دولت ماد قوی بود ایستاد وهرگز میدان را رها نکرد و در فرصت مناسب برآشور تاخت بطوریکه نینوا زیر و رو شد و هنوزهم تپه هائی از خاك که زبان حال آن ویرانی هاست بر جا است.

با توجه به نقشه جغرافيا ایران بسان دژی است که با کوههای بلند و بزرگ محصور شده است زمانی که خطر از ناحیه ترکان و نژاد زرد و سکاها از سوی شمال خاوری و شمال بود و حصار طبیعی کوهما بخشی از کشور را در گرگان نمی پوشانید، بفرمان کورش بزرگ دیواری در نقطه ای میان دریای مازندران و دریای سیاه در تنگه داریال کشیدند و گذرگاه میان دو کوه را بستند و مانعی بوجود آوردند تا شمال باختری ایران از دستبرد و تجاوز مصون باشد.

آثار این دیوار که قرآن آنرا سد يأجوج ومأجوج و منسوب به ذوالقرنین  دانسته که مربوط به کوروش بزرگ است هنوز باقی است و اهمیت استراتژیکی این منطقه را میرساند ، هم از نظر دفاع نظامی و هم از نظر جنبه های اقتصادی و تأثیر آن در امنیت ملی .

هنگامی که کوروش با اتحاد پارس و ماد قد برافراشت تا رسالت تاریخی و اخلاقی خویش را بانجام رساند ، ملل مختلف چه متمدن و چه غیر متمدن را بصورت يك واحد مستقل و متشکل سیاسی و نیرومند درآورد و ملتی نوساخت.

آنگاه آنان را به سرزمینهای دور فرستاد و تا آنجا رفت که خورشید غروب میکند و چنان مینمود که خورشید در دریا فرو میرود ، و از سوی دیگر تا بدانجا رفت که خورشید طلوع میکند، .

شاهنشاهی ایران در این زمان کیفیت درخشانی را داشت که هفتصد سال بعد رومیها آن کیفیت را دارا بودند . وسعت این امپراطوری از سند تا نیل و از خلیج پارس تا دریای سیاه و استپ های روسیه چنان بود که کوروش میگوید : امپراطوری من (یا پدر من) بقدری وسیع است که (در يك زمان هم زمستان است و هم تابستان) .

اما این پادشاه بعلت تلاش پی در پی و لشکر کشی ها برای رهائی دیگر ان از قیدها و بندها و هدایت و رهبری ارتش آزادی بخش ایران فرصت مناسب و کافی برای ماندن و زیستن در پایتخت نداشت زیرا استراتژی ایران يك استراتژی جهانی بود، برای اداره حکومت جهانی و کشانیدن مردم سرزمین ها براه آزادی و تمدن و همزیستی پاك و اخلاقی بطور کلی پایتخت ها و مراکز ثقل سیاسی ایران از اکباتان گرفته تا شوش و پارسه (تخت جمشید) بنا بموقعیت های تاکتیکی و کانونهای خطر دایر شده بودند .

وچون گسترش ایران از طرف باختر بیشتر بود و در باختر مراکز دولتهای بزرگی که بتابعیت امپراطوری هخامنشی در آمده بودند قرار داشت ، شهر اکباتان و شوش بموازات خط باختری فلات ایران که خطر را در پیش داشت برتری و اهمیت یافتند .

میتوان این دو شهر را که برای پایتختی برگزیده شده بود دو پایگاه مقدم بشمار آورد که دولت ایران از آنجا ملل پراکنده در کرانه های رود فرات و دریای سیاه و مدیترانه را زیر دید گرفته بود و از این پایگاه ها هر گونه عملیات نظامی را رهبری و اداره میکرد ، و نیروی مسلح را به پیرامون ایران گسیل میداشت .

زیرا این دو شهر در مر کز یك بیضی بودند که سرزمین های پهناور ایران را در بر میگرفت و خود از نظر تاکتیکی و راهبردی ارزش بسیاری داشتند. یکی بر سر راه شاهی و گره مواصلاتی و کوهستان های شمال باختری و زاگرس و دامنه جنوبی سلسله جبال البرز قرار داشت و دیگری در جلگه بار خیز خوزستان در مسیر راههای آبی کارون و اروند رود و خلیج پارس .

بعدها که نفوذ ایران در دریای مدیترانه ( بحر الجزایر) زیاد شد و تنگه های بسفر و داردانل یا گلوگاه دریای سیاه بر سر راه اروپا زیر حاکمیت نظامی ایران درآمد، شهر سارد نیز در آسیای كوچك مرکزیت یافت و خشایارشاه گاهگاه در آنجا اقامت میگزید.

این شهر که پایتخت پیشین کشور لیدیه بود سابقه درخشان نظامی و اقتصادی هم داشت و راههای عمده ای که به کرانه های دار دانل و بسفر و فینیقیه ميرفت از این نقطه میگذشت . در همین جا بود که خشایارشاه در سال ۶۷۹ پیش از میلاد هنگامیکه و هر دو نیه به سردار کار آزموده و سیاستمدار برجسته ایران با سپاه خود آتن را اشغال کرد ، درشب همان روز خبر فتح را دریافت داشت.

دیپلماسی دولت هخامنشی – نصرت الله بختورتاش

دیدگاه‌ها  

0 # اکبري 1400-07-30 11:43
نوشتار ه بسیار خوب و آموزنده اي بود.
دو نکته:
1- بيضي دو کانون دارد نه مرکز،
2- گسسته‌نويسي در واژه‌ها ی‌ه مرکّب درست نيست. نيمکت‌ها، دانشپایه‌ها، تنگه‌ها، کرانه‌ها، پایگاهها، اروندرود، بارخيز، همه‌فصلي‌بودن، ...
پاسخ دادن
0 # اَردانیر 1400-08-11 17:11
بَرابَرنَهادهایِ بَرخی واژه هایِ اَرَبی دَر نِوِشته یِ بالا :
مُعَلِمان = آموزِگاران ، آموزانَندِگان
مُتِاسِفانه = بَدبَختانه ، شوربَختانه
تَفَرُّج = دِل گُشایی
تَفَنُّن = فَندگَرمی ( پَند گَرمی )
یِیلاق = سَردسیر ، سَردسار ، سَردزار ، یَخلاخ
قِشلاق = گَرمسیر ، گَرمسار ، گَرمزار ، خُشکلاخ
تَوَجُّه نَکَردَند = دَرنَنِگَریستَند
به یَقین = به یِکین ، به یِگین
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی