"ابوالفتح اعتصامی": از ابتدا طفلی ساعی و متفکر بود. به قول خانم محصص "کمتر سخن می گفت و بیشتر فکر می کرد." به ندرت در جرگه سایر اطفال وارد می شد. غالبا تنها به سر می برد. گویی ساختمانی سوای ساختمان دیگران داشت. در مجالس درس و بحث، همیشه از سایرین پیش بود. از کودکی شروع به شعر گفتن کرد. خانه پدرش میعادگاه ارباب فضل و دانش بود و "پروین" همواره آنان را با قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت... در تمام مدت تحصیل، بهترین شاگرد مدرسه بود...

... "پروین" اگر چه به ندرت می خندید، ولی هیچ گاه محنت زده نبود و درمانده نیز نمی نمود. تنها سانحه تلخ ازدواج و طلاق، آن هم برای مدتی بسیار کوتاه، سیمای متین، موقر و محکم "پروین" را با غباری از گرفتگی پوشاند. این تغییر حال را هم فقط ما اطرافیان "پروین" که همواره با او بودیم و لذا بر جمع وجناتش آشنایی داشتیم، می توانستیم درک کنیم و دریابیم. والا، او از شکست در ازدواج، ضعف و فتوری به خود راه نداد و باز به همان حال کم حرفی و آرامش و وقار ذاتی خویش بازگشت. نه از کم و کیف ازدواج با کسی حرف زد و نه از آن باب ابراز تاسف کرد."

"سعید نفیسی": "... پروینی که من دیدم و بارها دیدم بدین گونه بود: قیافه ای بسیار آرام داشت. با تانی و وقار خاصی جواب می گفت و می نگریست. هیچ گونه شتاب و بی حوصلگی در او ندیدم. چشمانش بیشتر به زیر افکنده بود. یاد ندارم در برابر من خندیده باشد. وقتی که از شعر او، تحسین می کردم با کمال آرامش می پذیرفت. نه وجد و نشاطی می نمود و نه چیزی می گفت. هرگز یک کلمه خودستایی از او نشنیدم و رفتاری که بخواهد اندک نمایش برتری بدهد، از او ندیدم..."

"سرور مهکامه محصص": "... این قلب رئوف و مهربان "پروین" بود که نمی گذاشت کوچک ترین تزلزلی در بنیان دوستی صادقانه ما به وجود آید. لازم است یادآور شوم که "پروین" مقید به تمام قیود اخلاقی و سنن خانوادگی آن زمان بود و در خانواده باتقوا و پرهیزگاری نشو و نما یافته و کاملا تحت توجه و مراقبت والدین خود قرار داشت. مادر "پروین" به من محبتی وافر داشت. وقتی به دیدنم می آمد، یا با مادرش بود که خیلی زیاد "پروین" را دوست داشت، یا با پیرمرد نجیبی که مستخدمشان بود و وقت رفتن نیز او را همراهی می کرد...

..."پروین" به استعمال زینت آلات توجه نداشت. در پوشش، متانت و زیبایی را به حد اعتدال رعایت می کرد. رنگ های آرام در لباس هایش بیشتر به چشم می خورد. نهایت درجه به نظافت مقید بود و از آرایش ظاهری و خود آرایی همواره دوری می کرد...

"میس شولر" که در زمان تحصیل و تدریس "پروین" در مدرسه دخترانه آمریکایی، رئیس آن مدرسه بوده است:"...تواضع ذاتی اش به حدی بود که به فراگرفتن هر مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت، شوق وافر ابراز می نمود. "پروین" اصولا به همه امور عالم اظهار علاقه می کرد و سعی داشت بر همه چیز واقف گردد. آن اوقات، جمعی از دختران مدرسه، هرکدام با دختر دانش آموزی در آمریکا به مکاتبه پرداختند ولی بدان ادامه ندادند. تنها "پروین" این مکاتبه را که گویی بر وسعت دایره معلومات وی می افزود، با دوست آمریکایی خود سالیان متمادی و در واقع تا آخر عمر ادامه داد. از صفات برجسته این دختر هنرمند، چیزی که بیش از همه جلب توجه می کرد، صداقت و صراحت او بود. هرگز نزد کسی بیش از آنچه واقعا او را دوست می داشت، دعوی دوستی نمی نمود و وهیچ گاه خویشتن را صاحب افکار و عقایدی که نداشت، قلمداد نمی کرد. به اصطلاح ایرانی ها، قلب "پروین" مانند آیینه صاف و روشن بود و فقط شخصیت حقیقی او را منعکس می ساخت..."

..."محمدعلی اسلامی ندوشن": "پروین اعتصامی چه به اقتضای روح لطیف و خواهرانه ای که داشت و چه به اقتضای زمان، به سیاست و مسائل جاری نپرداخته. قلمرو شعری او به مکان و زمان و حوادث خاص، محدود نیست. وی رنج و غم مردم بی پناه و محروم را می سراید، به طور عام، در هر روزگار و در هر کجا که باشند..."

دیدگاه‌ها  

0 # مهتاب 1393-08-27 15:51
من عاشق پروین اعتصامی هستم
یه خانم با کمالات و با وقار و متین و خلاصه همه چی تموم......
خوش به سعادت کسی که اونو دیده یا باهاش دوست بوده
پاسخ دادن
0 # علی 1395-03-15 12:04
باید منابع این نوشته ها را هم ذکر می کردید
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


سخنی از نامداران

بهمن سرکاراتی

دوست داشتن ايران يعنى حرمت اين مرز و بوم كهن و مردم آن را نگه‏ داشتن، گذشته خود را خوار نشمردن، ميراث خود را از بين نبردن، و زبان پارسى را كه از اركان هويت ملى است، به الفاظ بيگانه نيالودن. دوست داشتن ايران، يعنى از مرزهاى ميهن خود در برابر تركتازى دشمنان دفاع كردن و از آن مهم تر، از مرزهاى ذهن و جان خود و ذهن و جان فرزندانمان در برابر تهاجم هاى فرهنگى محافظت كردن. دوست داشتن ايران، يعنى دل به مهر ايرانيان باختن و خود را به زى تازى و فرنگى در نياوردن، نام پسران خود را اسكندر و تيمور و اوكتاى و چنگيز ننهادن. دوست داشتن ايران، يعنى آزرم نياكان خود را نگه داشتن.

روانشاد دکتر  بهمن سركاراتى

تازه ترین دیدگاه های کاربران
  • گفتاوردی از حضرت محمد (ص) درباره ی کورش بزرگ

    @سرپرست دیدگاه ها 1 هفته پیش
    هنگامه ی زندگی کورش بزرگ : 550 پیش از میلاد هنگامه ی زندگی حضرت محمد(ص) : 634 پس از میلاد

    دنباله را بخوانید و پاسخ دهید

     
  • کار شگفت رضاشاه در زمان گشایش پل ورسک

    fdaahmdrhmtyrhmty@gm 2 هفته پیش
    پدرومادر رضا شاه ایرانی های باغیرتی بودند که ازطریق کشاورزی ودامداری امرارمعاش می کردند و رضا شاه ایران دوست بود که زحمت برا ایران کشید

    دنباله را بخوانید و پاسخ دهید

     
  • گفتاوردی از حضرت محمد (ص) درباره ی کورش بزرگ

    تارا 2 هفته پیش
    منظورتان از دشمن کیست؟

    دنباله را بخوانید و پاسخ دهید

     
  • چرا فردوسی شاهنامه را نوشت ؟

    @سرپرست دیدگاه ها 3 هفته پیش
    درود بر شما . به جستار زیر بنگرید : mehremihan.ir/shahnameh/101-researches/450

    دنباله را بخوانید و پاسخ دهید

گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی

پیشنهاد

نویسندگی در مهرمیهن