0 تراز
1,069 بازدید
در گذشته ی ایران از سوی (2,031 تراز)
ویراست در از سوی

درود،

 باخواندن سروده های زیر از حافظ، خیام، سعدی، باباطاهر و عطار به چه سرانجامی میرسیم؟ نمونه های زیر را ببینید.

 حافظ:

 جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است

 هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق

 یا

 من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست

 کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم

 خیام:

 در کارگه کوزه‌گری کردم رای

 در پایه چرخ دیدم استاد بپای

 میکرد دلیر کوزه را دسته و سر

 از کله پادشاه و از دست گدای

 سعدی:

 گدا را کند یک درم سیم سیر

 فریدون به ملک عجم نیم سیر

 نگهبانی ملک و دولت بلاست

 گدا پادشاه است و نامش گداست

 بابا طاهر:

 اگر شیری اگر ببری اگر کور

 سرانجامت بود جا در ته گور

 تنت در خاک باشد سفره گستر

 بگردش موش و مار و عقرب و مور

 عطار:

 زهر دارد در درون دنیا چو مار

 گرچه بینی ظاهرش نقش و نگار

 می‌نماید خوب و زیبا در نظر

لیک از زهرش بود جان را خطر

 زهر این مار منقش قاتلست

 باشد از وی دور هر کو عاقلست

 آیا این روش اندیشیدن ما را به سوی سستی در این جهان نمیکشاند؟ برای نمونه چرا کار کنیم و دستمزد بگیریم؟ نو آوری در دانش و هنر چه سودی برای ما دارد؟ چرا کسانی پیدا می‌شوند که در جنگ ها جان خود را برای میهنشان از دست می‌دهند؟ با چنین نگرشی، در این جهانی که همه چیز گذراست ما چگونه باید زندگی کنیم؟ آیا سرانجام اینکه در گذشته فرمانروایانی بودند که راه به بیراهه می رفتند و بخشی از باژی که از مردم میگرفتند را برای خوشگذرانی هزینه می کردند می‌شود اینکه گدایی و یکسان انگاری خوب است؟ یا اینکه ما هم باید گذشته ای داشتیم مانند رامگان نارام بیابانگرد در اسککران و خوربران ایران؟ (نگرشتان را برای زندگی در این جهان بنویسید نه زندگی پس از مرگ) آیا این نگرش، ریشه بسیاری از دشخواریان ما در روزگار کنونیک نیست؟ نمونه وار، همیشه در رسانگان هازمانیک (social media) میخوانیم که امیر کویت یا امیر قطر یا ملک عربستان و یا دیگران ماهانه به مردم خود دستمزد می‌دهند و ایرانیکانی هم هستند که چنین روش زندگی را برای خود آرزو دارند و دوست دارند ماهانه کسی به آنها دستمزد بدهد بدون اینکه کار کنند. آیا زمانی که پارسه و ایوان خسرو ساخته می‌شد و کارگران برای ساختن آن دستمزد میگرفتند، ایرانیکان اینگونه میاندیشیدند؟ یا اینکه میخوانیم رپیتواییک کره (South Korea) کشوری پیشرفته است چون در آن به آموزش و پرورش بسیار ارج می‌نهند، بژ اپاختریک کره (North Korea) پیشرفت نکرده است، چون نخستینگی آن پادآفندیک نیرو است. آیا رپیتواییک کره سپاه نیرومند ندارد؟ آیا همه مردم باید اندیشمند و نویسنده باشند و کشور نیازی به سرباز و کارگر ندارد؟ آیا در زمان ایران باستان، هنگامی که ما سپاه نیرومند داشتیم که برای ما بیبیمی به همراه می آورد و هزینه آن از باژی که از مردم گرفته می شد فراهم می آمد، ایرانیکان اینگونه می اندیشیدند؟ آیا اینکه مردم باژ می دادند و سربازان از آن باژ دستمزد خوب میگرفتند و به کار خود دلگرم بودند و مردم در برابر باژی که می دادند بیبیمی و آسایش داشتند، ستم به مردم بود؟ کاری که همه کشوران پیشرفته امروزه انجام می‌دهند.

3 پاسخ

0 تراز
از سوی (21 تراز)
با سپاس، این نگرش احمد کسروی هم بوده و جشن کتاب سوزی ایشان ریشه در همین نگاه داشته. من بسیاری از نوشته های ایشان را خوانده و با آن همراه بوده ام، اما در این زمینه نگاهم با ایشان و شما یکی نیست.

اینکه همیشه بدانیم فراتر از کوشش ما، جهان هم کار خودش را پیش می برد و گاه می تواند بر کوشش ما برتری یافته و آن را بی هوده کند، به این معنی نیست که نباید هیچ کوششی کرد، که همان حافظ می گوید «بکوش که صاحب خبر شوی».
 اینکه در کنار هر سامانه ای چند سامانه هم تراز می گذارند تا اگر رویدادی پیش بینی نشده رخ داد، سامانه را از کار نیاندازد، از این روست که می دانند همیشه رویداد های پیش بینی نشده می‌تواند رخ دهد.

می توان و بایستی در کنار کوشیدن ما برای ساختن جهان خودمان، آگاه بود که همه چیز در دست ما نیست و همواره شدنی است که دیگر نیروهای جهان بر خواست ما برتری یابند.

اما آنچه به نام «جبر» می شناسیم ، گاه بسیار پر و بال داده شده به گونه ای که کوشش مردمان را از بیخ و بن بی ارزش و بی هوده می دانند و برخی گروه ها همچون اشاعره بر این نگرش پافشاری می کرده اند. از این نگرش باید دوری جست چرا که با خرد سازگار نیست و به نابودی و درماندگی می انجامد. اکنون باید حافظ و خیام را بیاوریم و از ایشان بخواهیم تا روشن کنند که چه نگری داشته اند.
0
از سوی (2,031 تراز)
ویراست در از سوی

با سپاس از شما. با نگرش شما جایی که درباره نهادن چند سامانه در کنار یکدیگر برای پشتیبانی و افزونگی نوشتید، همداستان هستم. بی گمان هر خردمندی میپذیرد که ما در این جهان بسیار ناتوان هستیم و گاهی با همه کوششی که می‌کنیم نمیتوانیم کارها را چنانکه می خواهیم به سرانجام برسانیم. برای نمونه رستم فرخ هرمز در جنگ قادسیه بسیار کوشید، و با همه پهلوانی سرانجام در راه ایران کشته شد. بژ اینکه بگوییم رستم کشته شد و یک گدا هم مرد و سرانجام یکی از آنها شد دسته کوزه و دیگری شد سر کوزه را نمیتوانم اندریافتن. آیا سرانجام اینکه هردو مردند و خاک شدند و سپس از کارگاه کوزه گری سر درآوردند، می‌شود اینکه هردو یکسان هستند؟ مگر اینکه بگوییم دیدگاه این سرایندگان، سنجش گدا با یک شاه ستمگر بوده، بژ از خواندن بند چامگان بالا اینچنین نمیتوان اندریافتن، برای اینکه آشکار نوشته “نگهبانی ملک و دولت بلاست”، پس چون نگاهبانی کردن در این جهان دردسر دارد گدایی بهتر است چون دردسری ندارد!

درباره ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی تا راهرو نباشی کی راهبر شوی، می توانیم بیانگاریم که نگرش این بوده که باید به آگاهی و دانش این جهانی برسی (هرچند در نگر من اینچنین نیست. بیک آرمان این است که این جهان گذراست و باید از سرانجام راستین این راه که جهان پس از مرگ است آگاه شد). 

اگر کمی پیشتر برویم به این بند چامگان میرسیم: دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد آنگه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی. باز میبینید که از دل این بند چامگان نمیتوان برای زندگی در این جهان برنامه ریزی کردن.  شاید بیانگاریم که نگرش این است که تن پروری و سستی کار بدی است. بژ در دیدگاه من باز چنین نیست، چون در نمونه پیشیک، آیا رستم فرخ هرمز نباید چیزی میخورد یا اینکه نباید میخوابید؟ یا اگر آدان بود نمیتوانست از میهن پادآفند کند؟ پس میبینیم که دست کم چم این سروده ها چنان دو پهلوست که هرکس با خواندن آنها به یک پی بری جداگانه می‌رسد. در جهان امروز ما به برنامه ریزی بوندک برای پیشرفت نیاز داریم و چنین سرودگانی گره گشای کار ما نیستند.

0
از سوی (21 تراز)
با سپاس دوباره
آری این چکامه ها را باید خواند و دانست که نگرش ایشان چه بوده است، گرچه ایشان جایگاه والایی دارند اینچنین نیست که راهبر اندیشه ما باشند و بی چون و چرا سخنان ایشان را بپذیریم. ای بسا که ایشان در سختی ها و ناهمواری های دوران خود به تنگ آمده و از روی خشم و سرگشتگی و ناامیدی چکامه هایی سروده باشند.
پایدار و پیروز باشید.
0 تراز
از سوی
چنان زیبا می‌نویسید که پاسخ دادن را در حد خودم نمی‌بینم.
+1 تراز
از سوی (1,167 تراز)

درود 

همان که زرتشت یکم اسپنتمان گفت:
ای مردم بهترين سخنان را به گوش هوش بشنويد و با انديشه ای روشن و ژرف آنها را بررسی کنيد . هر مرد و زن راه نيک و بد را آگاهانه برگزيند ، پيش از فرا رسيدن روز واپسين(مرگ) همه به پا خيزيد و در گسترش آيين راستی بکوشيد .

هومت(همّت)، هوخت، هورشت
نیک اندیشی، نیک گویی، نیک رُستِی(رُشتِی، رشدی)
منش نیک ، گویش نیک، رُستِش نیک

نکته: در کهن روزگاران به پیامبران، زرتشت میگفتند 
مانند زرتشت هشتم که اَپرهام(اَبرهام، ابراهیم، آبراهام، ابورحیم) بوده است.

گفتمان های پیشنهادی

0 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان مارس 13, 2016 در هنر و ادب ایران از سوی ورجاوند (926 تراز)
0 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان ژوئن 15, 2019 در گذشته ی ایران از سوی بردیا خادمی
0 تراز
0 پاسخ
+1 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان فوریه 22, 2021 در هنر و ادب ایران از سوی ВОСПУҲР (4,357 تراز)
...