درود،
باخواندن سروده های زیر از حافظ، خیام، سعدی، باباطاهر و عطار به چه سرانجامی میرسیم؟ نمونه های زیر را ببینید.
حافظ:
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق
یا
من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست
کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم
خیام:
در کارگه کوزهگری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای
سعدی:
گدا را کند یک درم سیم سیر
فریدون به ملک عجم نیم سیر
نگهبانی ملک و دولت بلاست
گدا پادشاه است و نامش گداست
بابا طاهر:
اگر شیری اگر ببری اگر کور
سرانجامت بود جا در ته گور
تنت در خاک باشد سفره گستر
بگردش موش و مار و عقرب و مور
عطار:
زهر دارد در درون دنیا چو مار
گرچه بینی ظاهرش نقش و نگار
مینماید خوب و زیبا در نظر
لیک از زهرش بود جان را خطر
زهر این مار منقش قاتلست
باشد از وی دور هر کو عاقلست
آیا این روش اندیشیدن ما را به سوی سستی در این جهان نمیکشاند؟ برای نمونه چرا کار کنیم و دستمزد بگیریم؟ نو آوری در دانش و هنر چه سودی برای ما دارد؟ چرا کسانی پیدا میشوند که در جنگ ها جان خود را برای میهنشان از دست میدهند؟ با چنین نگرشی، در این جهانی که همه چیز گذراست ما چگونه باید زندگی کنیم؟ آیا سرانجام اینکه در گذشته فرمانروایانی بودند که راه به بیراهه می رفتند و بخشی از باژی که از مردم میگرفتند را برای خوشگذرانی هزینه می کردند میشود اینکه گدایی و یکسان انگاری خوب است؟ یا اینکه ما هم باید گذشته ای داشتیم مانند رامگان نارام بیابانگرد در اسککران و خوربران ایران؟ (نگرشتان را برای زندگی در این جهان بنویسید نه زندگی پس از مرگ)
آیا این نگرش، ریشه بسیاری از دشخواریان ما در روزگار کنونیک نیست؟ نمونه وار، همیشه در رسانگان هازمانیک (social media) میخوانیم که امیر کویت یا امیر قطر یا ملک عربستان و یا دیگران ماهانه به مردم خود دستمزد میدهند و ایرانیکانی هم هستند که چنین روش زندگی را برای خود آرزو دارند و دوست دارند ماهانه کسی به آنها دستمزد بدهد بدون اینکه کار کنند. آیا زمانی که پارسه و ایوان خسرو ساخته میشد و کارگران برای ساختن آن دستمزد میگرفتند، ایرانیکان اینگونه میاندیشیدند؟
یا اینکه میخوانیم رپیتواییک کره (South Korea) کشوری پیشرفته است چون در آن به آموزش و پرورش بسیار ارج مینهند، بژ اپاختریک کره (North Korea) پیشرفت نکرده است، چون نخستینگی آن پادآفندیک نیرو است. آیا رپیتواییک کره سپاه نیرومند ندارد؟ آیا همه مردم باید اندیشمند و نویسنده باشند و کشور نیازی به سرباز و کارگر ندارد؟ آیا در زمان ایران باستان، هنگامی که ما سپاه نیرومند داشتیم که برای ما بیبیمی به همراه می آورد و هزینه آن از باژی که از مردم گرفته می شد فراهم می آمد، ایرانیکان اینگونه می اندیشیدند؟ آیا اینکه مردم باژ می دادند و سربازان از آن باژ دستمزد خوب میگرفتند و به کار خود دلگرم بودند و مردم در برابر باژی که می دادند بیبیمی و آسایش داشتند، ستم به مردم بود؟ کاری که همه کشوران پیشرفته امروزه انجام میدهند.