هافز یک-ی از کسان است که زوان پارسیک را به مرگ و سستی و تباهی نزدیک کرده است. اگر او اندیشگانش را که به نگر برخ-ی کسان والا،ست، به پارسیک کمابیش سره گفته یا نوشته بود اکنون ما فیرنده بودیم که پارسیک سره و پارسیک هافز به هم نزدیک اند. اگر او چلمن نبودی آن همه اربگِرا و اربباز و اربدوست نیز نبودی.
گناه او چندان بزرگ است که برخ-ی کسان اندر پَیدا خردمند زوان بیارج هافز را «اصیل» و «درست» و «زیبا» و «سنجهایک» میدانند و پارسیک بنیادیک و سره را ارجمند نمیدانند. ایشان شاید نمیدانند که هافز اواز اندیشگانش را ویاواریده (بیان) است، نه این که کوشیده باشد زوان درست و بنیادیک را به کسان خواننده [نه آوازخوان!] شناسانده باشد.