نخست این که هر واژه باید تنها یک معنی داردن و اندر هنگام ناگزیری چند معنی نزدیک به هم برای یک واژه پدیرفته است.
دویوم این که هر واژه باید تنها یک کنش را نمایاندن یا یک نقش اویاکرنیک (دستوری) داردن
نمونهوار واژه ی خوب اِواز (فقط) گُواش (صفت) است
او از خوبان روزگار است. (درست: او از کسان/مردمان خوب روزگار است) خوب = نامواژه (اسم)
او خوب کار میکند. (درست: او خوبانه کار میکند) خوب = سانواژه (قید)
او مرد-ی خوب است. خوب = گواش