... شیخ بهایی انسان وارسته ای که شاهکار خلقت بوده است و در دیار پارس زاده شده و انوشیروان عادل را که پادشاهی را وسیله خدمت میدانست کتابی باید نوشت که نام همه بزرگان ایران زمین آورده شود وبزرگی چون مولانا وحافظ ...
... بوده است. و با اینکه در عصر خود وزیر سلطان و از ارکان دولت و شیخ الاسلام رسمی کشور بود، جميع طبقات ملت از متصدیان محراب و منبر تا رندان قلندر از وجود وی مستقیما مستفیض میگردیدند. کلیات شیخ بهایی - مقدمه ...
... بس تو را شانهٔ عاج ار نبود بهر ریش شانه توان کرد به انگشت خویش جمله که بینی، همه دارد عوض در عوضش، گشته میسر غرض آنچه ندارد عوض، ای هوشیار عمر عزیزیست، غنیمت شمار
.................... شیخ بهایی ...
کشکول کتابی جُنگمانند از شیخ بهایی شامل شعرها و نثرهای مورد علاقه او است. برخی از این شعرها و نثرها از خود وی و برخی نیز گردآوری او از دیوانها و کتابهای مورد علاقهاش هستند. مطالب این کتاب، مضامین ...
هر جنبنده اى که بر روى زمین است، مرگ را ناخوش مى دارد . و اگر به چشم خرد بنگرد، راحتى بزرگ در مرگ است.
.................
عشق، جذب دل هاست به نیروى مغناطیس زیبایى و کیفیت این جذب، به اندازه ایست که ...
زندگی نامه شیخ بهایی
شیخ بهاء الدین ، محمدبن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی دانشمند بنام دوره صفویه است. اصل وی از جبل عامل شام بود. بهاء الدین محمد ده ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی از بزرگان علمای ...
... که در چهار سالگی با آموختن عم جزء شروع کرده، در پنج سالگی قرآن و گلستان را خوانده و سپس به او جامع عباسی شیخ بهایی، نصاب الصبيان فراهی، ترسل و تاریخ نادر، تاریخ معجم و ابواب الجنان را تعلیم داده اند و ...
آورده اند که مرد معلمی از شهر خود بیرون آمده بود و روی بصحرا و قراء نمود که شاید تحصیل و کسب معاشی کند، الحاصل بچندین قریه و آبادی وارد شد و از هیچ جا گشادی و فتوحی ندید، در این حالت فکر میکرد و میرفت ...
... برخی از علماء مانند شیخ بهایی و میرداماد فقیهانه شعر می سرودند، و بعضی از شعرا مثل وحشی بافقی، محتشم کاشانی و مسیح کاشی نیز قصایدی در مدح سلاطین و حکام می سرودند، با وجود این، دربار و رجال عنایت چندانی ...
... خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را، ثمر آنقدر نبخشد
که به روی ناامیدی ، در بسته باز کردن...
.......................
شیخ بهایی ...
طمع کاری روستایی ای ، را بر خری سوار دید ، گفت : مرا نیز بر خر خود بنشان . چون نشست گفت : خر تو چه زرنگ و شاد است ! چون اندکی رفتند ، گفت : خرمان چه زرنگ و شاد است ! روستایی گفت : فرود آی ! پیش از آنکه ...
مردی شخصی را به خانه ی خویش خواند و گفت: تا نان و نمکی با هم بخوریم.مرد گمان کرد که آن کنایه از غذایی لذیذ است که صاحبخانه برای او آماده کرده است و با او رفت. اما صاحبخانه بر نان و نمک چیزی نیفزود.در این ...
در دوران عضدالدوله دیلمی مردی نزد قاضی شهر مال فراوانی به امانت نهاد و به حج رفت . چون بازگشت و مال خویش خواست ، قاضی انکار کرد . صاحب مال شکایت نزد امیر عضدالدوله برد . امیر اندیشید که اگر از قاضی مال ...
يکي از شاهان شيفته کبوتربازي بود، وقتي با يکي از خدمتکاران در يکي از روستاها مسابقه بگذاشت. و کس نزد وزير خويش به شهر فرستاد تا برگويد که کبوتر کدام يک پيشي داشته است. وزير را خوش نيامد که بنويسد کبوتر ...
زنون حکیم، مردی را بر ساحل دریا اندوهگین دید که بر دنیا غم می خورد. حکیم او را گفت که بر دنیا غم مخور، اگر در نهایت توانگری، در کشتی بودی و کشتی ات در دریا شکسته بود و در حال غرق شدن بودی، آیا نهایت آرزوی ...
مردی زمین فروخت و به بهایش اسبی خرید.حکیمی او را گفت: ای فلانی! دانی چه کردی؟ چیزی را فروختی که آن را سرگین (کود) می دادی و تو را جو می داد و به عوض آن ، چیزی خریدی که او را جو می دهی و تو را سرگین می ...
... حمام جمع آوری میشده است. در جریان مرمت خانه شیخ بهایی که در نزدیکی گرمابه قرار دارد در کف زمین تنپوشههای سفالی و چاههای مرتبطی پیدا شده که احتمال دارد مربوط به طراحی حمام باشد. همچنین با مطالعات باستانشناسی ...
باغ فین کاشان، نام یک باغ ایرانی است که در ۹ کیلومتری مرکز شهر کاشان، در انتهای خیابان امیرکبیر فعلی و روستای فین کوچک قدیم و در مجاورت چشمه سلیمانیه و بالادست دشتی با شیب ملایم قرار دارد. وسعت باغ ...
... منتشر و ارائه شد.» در بخش دوم این همایش از ساعت ۱۱ سخنرانیهای تخصصی از سوی مهمانان همایش ارائه شد. ادامه همایش «هزاره شاهنامه» امروز ۲۵اردیبهشت در محل بنیاد ایرانشناسی واقع در تهران، خیابان شیخ بهایی ...
روزی از احمقان حکایتی چند می گفتیم . یکی حکایت کرد که شخصی ده تخم ماکیان (مرغ) به دامن داشت احمقی را گفت . اگر گفتی چه در دامن دارم تخم ها از آن تو و اگر گویی چند است هر ده از آن تو . گفت : ای برادر خدا ...
گر نبود خنگ مطلا لگام زد بتوان بر قدم خويش گام
ور نبود مشربه از زر ناب با دو كف دست توان خورد آب
ور نبود جامه ي اطلس تو را دلق كهن ساتر تن بس تو را
جمله كه بيني همه دارد عوض وز ...