مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

روانشناسی نوین در شاهنامه

روانشناسی نوین در شاهنامه


ز دانندگان گر بپوشیم راز

شود کار آسان بر ما دراز

*****

جزای بد و نیکی روزگار

در امروز و فردا گرفتن شمار

بسی یاد دادندم از روزگار

دمان از پس و من دوان خوار و زار

هر آنگه پشیمانی آمد به پیش

پر از غم شده دل ز کردار خویش

از امروز کارت به فردا ممان 

که داند که فردا چه گردد زمان ؟

گلستان که امروز گردد بهار

تو فردا چنی گل نیاید به کار

***

دلاور که نندیشد از پیل و شیر 

تو دیوانه خوانش مخوانش دلیر

***

که دشمن همی دوست بایست کرد 

ز آتش کجا بردمد باد سرد

ز دشمن نیاید به جز دشمنی 

به فرجام هرچند نیکی کنی

***

دل خویش یکباره غمگین مکن

بود کز گمان دیگر آید سخن

زناآمده کار دل را به غم

سزد گر نداری نباشی دژم

بسا کارمان بر دل آید گران

که جز دل فروزی نباشد در آن

****

نوازش به هر جا بود دستگیر

چه از تیز برنا چه از مرد پیر

***

چنین گفت از دور چرخ بلند

چو خواهد رسیدن کسی را گزند

ز گردون گردان که یارت گذشت

خردمند گرد گذشته نگشت

***

ببخش و بخور هر چه آید فراز

بدین تاج و تخت سپنجی مناز

که گاهی سکندر بود گاهفور

گهی درد و خشم است گه بزم و سور

توانگر شد آنکس که درویش بود

وگر خوردش از کوشش خویش بود

****

بدان کوش تا دور باشی ز خشم

به مردی به خواب از گنهکار چشم

چو خشم آوری هم پشیمان شوی

به پوزش نگهبان درمان شوی

****

ز اندوه باشد رخ مرد زرد

برامش فزاید تن رادمرد

****

از امروز کاری به فردا ممان

چه دانی که فردا چه سازد زمان؟

گلستان که امروز باشد به بار

تو فردا چنی, گل نیاید به کار

***

کسی کو نجوید سرانجام خویش

نیابد ز گیتی همی کام خویش

دیدگاه‌ها  

+1 # محمدمهدی عظیمی 1400-02-16 12:09
سلام و عرض ادب
زحماتی گسترده را پذیرا شدید تا گزین گفته ها ی حکیم فردوسی را منسجم جمع آوری نمایید
بی اندازه سپاسگزارم
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML