مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

جلوه‌هایی از اشعار زیبای حاج ملا اسماعیل فدائی کزازی

برگرفته از روزنامه ی اطلاعات

‏مقدمه: ‏

توجه به شرح حال بزرگان و اخذ سرمشق از آنان یکی از بزرگ‌ترین رسالت‌های انسان در زندگی است. انسان در زندگی همواره می‌خواهد بداند و بداند که چه بکند تا بتواند از دانسته‌های خود استفاده لازم را بنماید. معلم و یا به تعبیر عامیانه‌تر و شاید عارفانه‌تر الگو و اسوه از مواردی است که انسان همواره به دنبال آن است. همان طور که در مسائل نظری تا وقتی انسان به ذکر مثال نمی‌پردازد، مسئله روشن نمی‌شود و یا درست جا نمی‌افتد درمسائل عملی هم تا زمانی که الگو و یا اسوه معرفی نمی‌شود، مسئله به خوبی درک نمی‌شود.. مثال درمباحث نظری کار را آسان و فهم را ساده می‌کند و یا به آن سرعت می‌بخشد. در مسائل عملی هم وقتی نمونه‌ها از شخصیت‌های برجسته معرفی می‌شود، آدم تازه می‌فهمد که هم کار شدنی است و هم دیگرانی از جنس ما و شاید مقارن با زمان ما چنین کار‌های بزرگی را انجام داده اند. ‏

‏شرح حال حاج ملا اسماعیل‏

او مردی است که حدوداً درسال ۱۱۸۴ هجری قمری در منطقه کزاز دیده به جهان گشوده و در سال ۱۲۶۲ هجری قمری بدرود حیات گفته است. او عالمی آگاه و مجتهدی بزرگ در زمان خودبوده است و علاوه بر حدود ۲۱ جلد اثر دارای اشعار فراوانی است که در نوع خود کم نظیر است. اسامی کتاب‌های او به شرح زیر است: ‏‏

‏۱‌ـ ینابیع البراهین فی تحقیق الحق الیقین‏

‏۲‌ـ الاشعه البدریه فی شرح الجعفریه

‏۳‌ـ الفیوضات القدسیه فی شرح الرساله المجلسیه‏

‏۴‌ـ قره العین الناظره فی شرح کتاب التبصره از علامه مطهر حلی‏

‏۵‌ـ معیار التمییزدر شرح وجیز از علامه ملا محمد باقر مجلسی در رجال‏

‏۶‌ـ صحیفه الشعر در نظم و نثر‏

‏۷‌ـ جنات النعیم در مدح حضرت عبدالعظیم‏

‏۸‌ـ کفایه الطالب در شرح مختصر منتهی السوال و العمل در فقه

‏۹‌ـ القساطیس المستقسطه فی القوانین المستنبطه در علم اصول‏

‏۱۰‌ـ شرح النظام در تاریخ حضرت رسول‏

‏۱۱‌ـ مراحل التحقیق در استواء الطریق‏

‏۱۲‌ـ عوامیه الامامیه‏

‏۱۳‌ـ اناثیه العوامیه

‏۱۴‌ـ کشف الاسرار در رموز اشعار‏

‏۱۵‌ـ عقد اللئالی در اصول و اعتقادات‏

‏۱۶‌ـ منظومه الشک و السهو و الخلل و الجبران‏

‏۱۷‌ـ السئوال و الجواب‏

‏۱۸‌ـ رساله المجلسیه‏

‏۱۹‌ـ رساله الغبن‏

‏ از اساتیدی که او از آنها نام برده است، سید محمد فرزند سید علی اکبر، میر سید علی فرزند محمد علی طباطبائی، میرزا ابوالقاسم فرزند حسن، شیخ موسی فرزند شیخ جعفر نجفی و ملا رضا استرابادی است. از شاگردان او اطلاعی در دست نیست. اشعار او شامل: غزل، قصیده، مثنوی، ترکیب بند، ترجیع بند، رباعی و غیره است. آنچه در باره او گفتنی است گمنامی اوست. او با آنکه در زمان خود فردی بر جسته بوده و آثار او دلالت بر اهمیت او دارد و مرحوم آقا بزرگ تهرانی در مجلدات الذریعه خویش، بسیاری از این آثار را ذکر کرده ولی در اغلب شرح حال‌ها نامی از او برده نشده است. ‏

ویژگی اشعار ‏

بررسی ویژگی‌های اشعار مرحوم حاج ملا اسماعیل فدایی کار آسانی نیست. باید افراد خوش ذوق و ادیب در باره آن تتبع و غور کنند. این جانب از آنجا که قریب به شش ماه است بر حسب وظیفه شرعی و خانوادگی مشغول تصحیح ابیات و غزلیات او هستم؛ تنها به خاطر شناساندن این شاعر خوش قریحه، عالم و مجتهد اشاراتی بسیار کوتاه و مختصر به بخشی از ابیات او می‌نمایم. باشد تا باشد با همت فرهیختگان کشور و از جمله علاقه مندان از اولاد او اقدامات شایسته‌ای در جهت معرفی او بر داشته شود. ویژگی‌هایی که من در خصوص اشعار او به اختصار ذکر نموده ام عبارتند از: ‏

‏۱‌ـ کثرت ابیات‏

در حالی که بسیاری از شعرای معروف اشعارشان محدود است و حدوداً از مرز ده هزار و به ندرت بیست هزار می‌گذرد. نامبرده به تنهایی بیش از چهل هزار بیت شعر درسبک‌های مختلف دارد. ‏

‏۲‌ـ تنوع قافیه‌ها ‏

همه می‌دانند که بعضی قافیه‌ها در اشعار فارسی نسبت به بقیه هم نادر‌تر و هم سخت‌تر است. به اشعار بزرگانی چون حافظ هم اگر بنگریم، این مسئله را به خوبی می‌بینیم. ملا اسماعیل فدایی در قافیه‌ها ی سخت و گاهی نادر کار کرده و به خوبی هم از عهده آن بر آمده؛ به عنوان مثال: قافیه خ، ذ، شین، ص، ض، ظ، ع، غ، ق که برای اختصار از هر یک فقط بیت و یا ابیاتی آورده می‌شود: ‏

می‌کند از زلف تو هر تار رقص

می‌کند حسن تو بر رخسار رقص

یا: ‏

گشته امشب یا دلم از محنت هجران خلاص‏

یا که امشب یوسف مصر گشته از زندان خلاص

یا: ‏

ای به سویت نگران گلشن فیض

پر ز گلچین رخت دامن فیض ‏

یا: ‏

ای گرفتار به رخسار تو شمع

آرزومند بدیدار تو شمع

یا:

مانده در وعده دیدار دریغ

منتظر دیده خونبار دریغ ‏

یا: ‏

‏شد تمام عیش جوانی حیف حیف

گشت آخر زندگانی حیف حیف

یا: ‏

ساقی بیار جام که دارم تب فراق

طبع دلم ز آتش تب دارد احتراق

‏۳‌ـ استعارات و تشبیهات ‏

شدم آواره و سنگ غمت بشکست بالم را

در این دام بلا من از کجا جویم نشانت را ‏

ز پیشم بال بگشودی و من در دشت هجرانت‏

به هر خس نالم و گیرم سراغ آشیانت را

یا: ‏

ما که پا بر قبه صحرا زدیم

شکر لله باز زیر پا زدیم

‏از دوات بحر بگذشتیم و پا

چون قلم بر صفحه صحرا زدیم



گاهی از ناد علی کردیم یاد

گاه دم از لا فتی الا زدیم

زاشک بحرین بصر در آرزوش

طعنه ما بر لولو لالا زدیم

یا: ‏

شکر لله که چو خور باز جهانگیر شدیم

هفت اقلیم معانی همه را سیر شدیم

‏… ‏‏

پیشتر ما ز رحم طفل سخندان بودیم

در رحم این همه ماندیم که تا پیر شدیم

‏… ‏

می‌کشیمان به خدنگ مژه دیگر ز چه باز

ما که از هجر تو صد جا هدف تیر شدیم

یا: ‏

‏باشد کجا به لعل و جواهر بهای تو‏

شاه است از این جمال و جواهر گدای تو

آرم نثارت از یمن دل عقیق خون

پاشم ز دیده لعل بدخشان به پای تو

‏آب گهر ز لجه بحرین دیده‌ام

گشته روان به بندر صورت برای تو

یا: ‏

بیا که حسرت صد ساله ام ز دل به در آری

کنی به کعبه من گر شبی به ناز گذاری

بزن بر آتش و خاکسترم بکن‏ پامال

ز من گر آینه ی خاطرت گرفته غباری

کند به دیده احباب کار صد پیکان

رود اگر به پای تو دوست ناوک خاری

تو رفتی و زپی ات هر نفس فرستم زار

زاشک و آه و پیامی پیاده‌ای و سواری

‏۴‌ـ بحر‌های مختلف در اشعار ‏

بحر در اصطلاح عروض نوع و جنس وزن شعر است همانگونه که درموسیقی دستگاه است. تاکنون در شعر فارسی ۱۹ بحر اصلی و تعدادی بحر فرعی تعریف کرده‌اند ( انوشه، ۱۳۶۷، ۲۲۸). مثلاً گویند سعدی در بوستان خود در قالب مثنوی و در بحر متقارب فعولن فعولن فعولن فعول همانند وزن شاهنامه فردوسی سروده است (سعدی، ۱۳۶۸ یک). حاج ملا اسماعیل شاعر توانایی است که اگر در همه بحور شعر نسرائیده باشد به نظر می‌رسد در اکثر آنها شعر داشته باشد که قابل بررسی و تحقیق است. به عنوان نمونه: ‏

خوشا به حالی که از وصالی رسد به شادی پس از ملالی ‏

خوش ایندم ار جان کند به قربان ز بعد هجران به ماه و سالی

و: ‏

رفتیم از درت دور اما به ناله و آه

گشتیم بی تو مهجور اما به آه و زاری

یا: ‏

صراط المستقیم است عشق جانان

بس است‌ای مفتیان راه ضلاله

پس از الف و دویست و پنجه و هفت

کنم یاری طلب الف دو ساله

یا: ‏

ساقی بیار که تازه کنیم عهد تازه‌ای

جام می‌الست ز دادار ساده‌ای ‏

هر کس گرفته کوره رهی راه می‌رود

تا ما گرفته‌ایم ره شاه جاده‌ای

از راه یزد کرده سفر زائران طوس

یا گشته دل به راه تو دارالعباده‌ای

یا: ‏

کی وصف تو گنجدم به نامه

بنویسم اگر که تا قیامه

‏ هر کار کنی به وقت میکن

جویی تو اگر ره سلامه‏

یا: ‏

‏ هجرت‌ای سرو روان ما را زپا انداخته

چند دارد تاب هجرِ سرو رعنا فاخته

یا: ‏

‏ جمالت کرده دل را سست و محو و مست البته

‏ که رویت هر که دیده داده دل از دست البته‏

‏ فدایی همت عالی فرو نارد هوس را سر ‏‏

‏ که این کاری است‌ای دل کار طبع پست البته

یا: ‏

‏ گفت علم عالمی باشد زجه

گفتم از فهم الف ب تا به ی ‏

‏ گفت هر کس فهمد این را گفتمش

لیک با چون و چرا و چه و به

‏ چند می‌جویی شکر از نیشکر

شین و کاف و ر بود در لام وب‏

‏ از سخن جویی اگر شهد شکر

از فدایی جوی می‌جویی ز که‏

یا: ‏

‏ هجرت مرا یک در میان همچون تب غب آمده

هم نامه وصلت بجان چون نسخه تب آمده

‏۵‌ـ غزلیات و مثنویات‏

‏ غزلیات و مثنویات در اشعار او فراوان است که در این جا به خاطر اختصار از ذکر مثنویات خود داری می‌کنم. مثنویات او بیشتر در باره مدح و مراثی اهل بیت علیهم السلام است. علاوه برآن نوحه‌ها نیز فصل مشبعی دراین رابطه است. ‏

‏۶‌ـ ترجیع بند و ترکیب بند‏‏

ترجیع بند شعری است شامل چند بند هم وزن اما با قافیه‌های گوناگون که در پایان هر بیتی ثابت و واحد که به آن برگردان می‌گویند با قافیه مستقل می‌آید. و ترکیب بند شعری است در چند بند هم وزن اما با قافیه‌های گوناگون که در پایان هر بند، بیتی با قافیه‌ای مستقل و به صورت متغیر می‌آید ( انوشه، ۱۳۶۷، ۳۵۳). ‏

مثل: ‏

‏ در بیت حق بغیر علی زاده کس مگر

تا آنکه باشدش چه علی محرمی دگر‏

‏ بینند خلق جانب هر کس بیک نظر

دارند خانزاد ندارند اگر پسر

‏ بر خانزاد خویش نگاه پسر کنند‏

‏… ‏

‏ با آنکه خانه زاد خداوند اکبر است

نفس و اخ و پسر عم و صهر پیمبر است‏

‏ فرزند اگر که نیست ز فرزند بهتر است

کیست آنکه اقرب او به پیمبر ز حیدر است‏

‏ تا میل از آن جناب به جایی دگر کنند‏

‏۷‌ـ تاریخ در اشعار ‏

‏ او از حوادث تاریخی فراوان یاد کرده است. داستان‌های قرآن یکی از آن موارد است. مثل: ‏

‏ توام و یکبار مردن بر دو سن

قدرتش بین در عزیز و در عُزَیر۱‏

‏ قاتل و مقتول را نار است جای

از زئیر اندیش در قتل زبیر‏

‏ هست تل امتحان این خاکدان

بگذر از تل چون یزید بن نمیر ‏

‏ شد عمر پیش امیر المومنین

آنکه بد پیش از عمر چندی عمیر ‏

‏ گر فدایی در محبت راسخی

نه نصیری باش و نه کم از نصیر

یا: ‏

‏ بر زمین افتد بریزد اشک با تطویل را

بگذرد یوسف به ره گر مرقد راحیل۲ را ‏

‏ تا بکی صد حیله می‌آری بی تحلیل

مار حیله کن بهر مآلی هم دمی تحلیل را‏‏

‏… ‏

‏ انبیا را آمدی جبریل با شرع و کتاب

کی توانی خواب بینی سایه جبریل را‏

یا: ‏

پس تو هم‌ای فیل، صاحب کعبه را شرمی بدار

شرم می‌آید گر از این خانه صاحب فیل را ‏

کن بخود رحمی که چون طیر ابابیلت رسد

می‌دهد از فیل و صاحب هر دو جا سجیل را

‏۸‌ـ تلمیحات در اشعار‏

‏ تلمیحات و زیبائی‌های ادبی در اشعار او به قدری زیاد است که کمتر شعری از او را می‌توان یافت که اشاره و اشارات ادبی در آن نباشد. در این جا فقط نمونه کوچکی از آنها بر حسب انتخاب نگارنده آورده می‌شود. ‏

مثل: ‏

هستم اگر کم از کاه دشمن زیاده ازکوه

شادم که پیش تو دوست کوهی است کمتر از کاه

دل گشته بیت الحزن آمد مگر شب هجر

با آنکه ماه کنعان امشب فتاده در چاه

یا: ‏

حدیث جنت و حور آیدم چه کار‌ای دوست

مرا که نیست بجز آرزوی روی تو کاری ‏

در آرزوی نگارم مدام بلکه نمایم

نثار سنبل زلف تو یار مشک تتاری

چو بوم غمزده ضرب المثل شوم ترسم

به کام دل کنم ار بی تو دوست گریه و زاری

نهاده بر طبق کف زر حیات فدایی

بعذر پیش جمال نگار سیم عذاری

‏۹‌ـ راز و رمز‏ در اشعار او‏

مثل: ‏

‏ کارم نشد به کام که کارم به کام شد

عیشم نشد مدام که عیشم مدام شد

‏ همت بلند بود زمطلب گرفت اوج

مطلب تمام نشد که مطلب تمام شد‏

‏ ساقی دلم شکست ولیکن درست شد

جامم نکرد پر که پر از نشئه جام شد‏

یا: ‏

‏ دهی شیر بر طفل بوزینه گر

نه بوزینه آن نه تو بوزینه گر‏

‏ ببازار بافندگان کی رواست

کنی پود کرباسی پودینه گر‏

‏ دهد کی بکنج لحد بر تو سود

نهی گنج دنیا به گنجینه گر‏

‏ به هر دل تجلی کن نور فیض

گرفت ار قساوت نه دل پینه گر‏

‏ نه دجال را شاهی و نه کدخدای

نشیند بجز یاد و صد کینه گر

‏ گنه از یهودیه اصفهان

کند منتشر کفر دیرینه گر‏

‏ بود پیش اتباع او از قصور

یهودی و اعراب مادینه گر‏

‏ فدایی رخش جو ز آینه دل

دل آئینه اوست آئینه گر

یا: ‏

‏ سیزده کن اخذ از هفتاد و سه

پس از آن هم دور میکن دو و سه

‏ پس یکی ماند که دو وسه از اوست

رهنمای و پیشوا بی چون و چه‏

‏ در حدیث فرقه از آن سیزده

نمط اوسط کیست ایشان فانتبه

‏‏۱۰‌ـ جناس در اشعار ‏ ‏‏

مثل: ‏

‏ چون براتی از برایت هست عار

می‌نویسم من برات جان برات

‏ بر وفاتم کن گذاری از وفا

بر وفات امید دارم در وفات‏

‏ بر در استاده فدایی جان به کف

کن نگاهی بر فدای خود فدات‏‏

یا: ‏

‏ بنده ی درویش را عشق توام کرده شاد

کرده نه درویش را عشق تو درویش تر

یا: ‏

‏ بار‌ها خواهم ز باری بی تو مرگ

بلکه باری رحمش‌اید باریم

‏ چون فدایی کرده ام گم کار خویش

باشد این‌ها جمله از بیکاریم

یا: گر درد به دل هزار دارم

بی دردم و درد یار دارم

‏ از درد و غمم مپرس یک یک

درد تو چه بی شمار دارم‏

‏‌ای جان فدائیت فدایت

از بهر تو جان نثار دارم‏

‏ یا: ‏‏

‏ خدایا ده بلا کیشان غم را

بلایش را و کن دور از بلایش‏

یا: ‏

‏ حیف است در حکم‌ای حکمران حیف

زان گفت الحیف یدعوا الی السیف

‏ دارم نه این دوست شتوی و صیفی

بی حاصلم چون فصل شتا صیف‏‏

‏۱۱‌ـ عشق و شوریدگی در اشعار ‏‏

مثل: ‏

ساقی بیار جام که کارم ز کار رفت

یاد از بهشت و حو ر و می‌خوشگوار رفت

عمری کمین نمودم و غافل شدم دمی

تیرم خطا نمود و شکار از کنار رفت ‏

یا: ‏

‏ بیا که درد فراقت مرا به دل بار است

هزار بار که باری هزار خروار است

‏ خبر کنید زلیخا وشان سر خوش را

که یوسف عجمی در میان بازار است‏

‏ عزیز مصر کند از خریدش ار اهمال

که زال مصر به کف رشته و خریدار است‏

‏ به شهر عشق بیا کن علاج بی دردی

که گر کم است دوا لیک درد بسیار است‏

‏… ‏

‏ اگر عزیز کند ور کند فدایی خوار

رضا به کرده یارم دهم که مختار است‏

یا: ‏

‏ جمالت جلوه در دل کرد چون بدر

شبم شد از خیالت لیله القدر ‏

‏ باذن ربهم من کل امرِ

سلام هی حتی مطلع الفجر ‏

‏… ‏

‏ ندارند عاشقان پروایی از جان

فدایی عاشقان را خون بود قدر‏

‏‏۱۲‌ـ تخلص شاعر‏

‏ تخلص او فدایی است و در همه اشعارش غزلیات و یا مثنویات آن را ذکر کرده است. بعضی اوقات با زیبایی و با اشاره به حادثه تاریخی هم نام و هم تخلص خود را ذکر کرده است. مثل: ‏

‏‏ اگر پرسد چه کردی با فدایی

بگو اسماعیل را کردم فدایش

‏۱۳‌ـ درد و شکوه در اشعار او‏

‏ مثل: ‏

‏ خوش است‌ای دل به دلبر راز گفتن

حدیث درد هجران باز گفتن

‏ ز دریا جانب بندر رسیدن

حدیث خواجه شیراز گفتن‏

‏ وز آنجا کردن آهنگ سپاهان

سخن از رفتن کزاز گفتن

‏ بکلی بستن از زاغ و زغن لب

سخن باز از زبان باز گفتن‏

‏ نمودن شکوه از بی مهری دوست

جفای جمله بی اغماز گفتن‏

یا: ‏

‏ فدایی ما ز بُن کندیم بنیان شکیب امشب

ز سیلاب غم آن دلبر نا مهربان آخر

یا: ‏

‏ به کامم کی گوارا شکر و شیر

کرده هجر جانانم ز جان سیر

‏ ببالینم رسیدی در دم نزع

به قربان سرت دیر آمدی دیر‏

‏ ز هجر روی تو بیجا چه نالم

که هجرانت نمی‌گنجد به تقریر‏

‏… ‏‏

‏ دلم می‌سوزد از این غم فدایی

که بینم حق شناسی را به تزویر

‏۱۴‌ـ حاج ملا اسماعیل و مردم زمانش

او در عین حالی که در بعضی موارد از کزاز و زیبائی‌های آن سخن می‌گوید ولی در پاره‌ای از اشعارش گویی از مردم آنجا خسته شده و از این که قدر او را نمی‌دانند گلایه دارد. مثل: ‏

‏ وز آنجا کردن آهنگ سپاهان

سخن از رفتن کزاز گفتن ‏

یا: ‏

نیست باک از نیش عقرب دیگرم‌ای دل که هست

‏ اقربایم هر یک از بهر اذیت عقربی

‏‏۱۵‌ـ صنایع ادبی در شعر ‏

به کاربردن تضاد در دو بیت زیر به خوبی مشاهده می‌شود و توانایی شاعر را در بکار گیری مفاهیم برای بیان مقصود خویش که همانا محال بودن امری( انتظار وفا از دنیا داشتن) است را به خوبی نشان می‌دهد: ‏

‏ وفا و الفت از زال جهان جستن بود جستن

عسل از حنظل و شهد از سم و خور زابر و نور از ظل

امید بخشش از بخشنده‌ای دارم که میبخشد‌

گهر از آب و لعل از خاک و شهد از نخل و گل از گل

‏۱۶‌ـ وعظ و موعظه در اشعار ‏

وعظ و موعظه در اشعار او فراوان است و کمتر شعری را می‌توان یافت که خالی از پند باشد. در واقع او شاعری واقعگرا، عالم، عارف و متعهد است. به عنوان مثال: ‏

‏ لب ز عسل‌تر چه شد می‌شود از نیشتر

هست در این نوش و نیش از پی او نیشتر

‏ جز به کفاف از جهان‌تر مکن القصه لب

هر چه خوری آب بحر تشنه شوی بیشتر

یا: ‏

‏ به زنجیر طبیعت بسته چندی

بر آر‌ای دل ز پای شوق بندی‏

‏ قدم بر فرق عرش نیستی زن

برون ‌ای زین حضیض خود پسندی‏

‏ ز همت نیست از دنیا گذشتن

ز خود بگذر اگر همت بلندی

‏‏۱۷‌ـ اشاره به داستان‌ها در اشعار (قصاید)‏

می دهد کی شمع شب نور آدم شب کور را

چشم نا بینا کجا بیند شعاع نور را ‏

صالحان قوم موسی صالح قوم خود‌اند

نیستند صالح شنیدن صوت کوه طور را ‏

گوش کن‌ای کار فرما نقل اصحاب رقیم

تا بدانی مزد باید داد هر مزدور را

می شود در دم مصاحب با سلیمان مور لنگ

لطفش ار بخشد به موری طالع تیمور را ‏

‏۱۸‌ـ کلام در اشعار ‏

مباحث کلامی شامل خدا شناسی، و به ویژه امام شناسی در اشعار حاج ملا اسماعیل به خوبی خود نمایی می‌کند؛ مثل: ‏

‏ دم زنم زآیه ی وصل تو اگر با شد و مد

مد و تشدید کند وصل ازل را به ابد

با تو ما راست یکی نیست و او هم نه یک است

ما موحد ز توایم و تو خود فرد احد

از چه رابع به ثلاث است و نه ثالث به ثلاث

زانکه ذات احدش را نسزد سنج عدد

یا: ‏

‏ شده از خرد دور نور نظر

گرفته سَبَق چشم عبرت نگر‏

‏ بکامم ز غم زهر و خون نقل و می

‌که من می‌خورم غم به خون جگر‏

‏ خردمند چون ابن عباس کو

که روی زمین سازد از گریه تر‏

‏ ابوبکر سازد عمر را وصی

به شورا وصیت نماید عمر ‏

‏ به نزدیک این صاحبان خرد

صحیح است این هر دو و معتبر‏

‏ ولی چونکه خواهد دوات و قلم

نبی تا نویسد وصیت دگر‏

‏ نشاید برو کرد هیچ اعتبار

که هذیان بود قول خیر البشر‏

‏ مگر داده در شان ایشان خدا

بما ینطق و ما اتکم خبر‏

‏ نه آنشاه دین کز گدایی او

کنند این دو را اعتبار آنقدر‏

‏ فدایی برد هوشم از سر که چون

همه عاقلان کور گشتند و کر‏

یا: ‏

‏ خارج ز اَین است من اَین الی اَین

بیرون ز کیف است من کیف الکیف‏

‏‏۱۹‌ـ اقتباس و یا استقبال از شعرای دیگر ‏

در بین شعرا مرسوم است که از سبک و یا مفاهیم سروده شده شاعران متقدم و یا همعصر خود استقبال می‌کنند و اشعاری می‌سرایند. نمونه آن را می‌توان در اشعار زیر یافت: ‏

‏ یا: ‏

‏ ما غیر رخ یار مثالی که نداریم

جز روی تو ما مه جمالی که نداریم

‏ مائیم و همین فکر و خیال تو شب و روز

ما غیر خیال تو خیالی که نداریم‏

‏…. ‏

‏ افتاده به دل عکس رخ یار و گر نه

ما آینه آب زلالی که نداریم

که نمونه آن را به ویژه عکس رخ یار را در اشعار دیگران و به ویژه حافظ می‌بینیم که می‌گوید: ‏

‏ ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم ‏‏

یا: ‏

ملک عالم قدسم که شدم خاک نشین

خویش را چند کنم بیش از این خوار‌ای دل

انتظارم که قفس بشکنم و باز پرم

تا حریم حرم قدس دگر بار‌ای دل‏

که از اقتباس از شعر زیر است که می‌گوید:

‏ «من ملک بودم وفردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم»

یا: ‏

‏ «خرم آن روز کزین منزل ویران بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان بروم‏

‏ مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم»

یا: ‏

برگو ز من فرهاد را آن کوه کن استاد را

میکن ز شیرین یاد را کان مهوش غماز کو

کو رفرف خاقان چین کو لعبتان نازنین

کو عیش و نوش بی قرین آن شاه لعبت باز کو

چون بگذرد جزیی زمان آیندو گویند دیگران

همچون فدایی نکته دان در صفحه کزاز کو

که انسان را به یاد شعر زیر می‌اندازد که: ‏

هان‌ای دل عبرت بین از دیده نظر کن‌هان

ایوان مدائن را آئینه عبرت دان

و حافظ هم با این قافیه غزلی دارد. ‏

‏۲۰‌ـ سبک عام و خاص

در حالی که بعضی از اشعار او بسیار سخت و راز و آلود و مشکل است؛ پاره‌ای از اشعار او بسیار ساده و عامیانه در عین داشتن صلابت و زیبایی است؛ مثل: ‏

‏رفتی‌ای سرو روان یعنی چه

از برم جلوه کنان یعنی چه‏

‏بشکستِ دلم‌ای دوست زدی

طعنه چون دشمن جان یعنی چه

‏آن که شد غره به سود از تو کریم

نکند سود و زیان یعنی چه

‏… ‏

‏ از در دوست فدایی محروم

می‌رود گریه کنان یعنی چه

‏ ‏‏۲۱‌ـ توجه به حکمت

‏ انتزاعیات عقل است اعتبارات صفات

منشا این انتزاعیات دان مکنون ذات ‏

‏ مظهر آتار هر مفهوم تابت ذات صرف

اعتباریات عقلی را نه در خارج ثبات‏

جوهر معنای عالی عار دارد از کلام

این همه توجیه لفظ و اصطلاحات و نکات

‏ یا: ‏‏

‏ ترکیب نه شایسته وحدانیت رب

چون حاجت بر جزء بود شرط مرکب

‏۲۲‌ـ تفکر و تحقیق‏

مثل: ‏

کرده در دنیای فکرم جا نهنگ تازه

برده بر کوه خیالم ره پلنگ تازه

در خم اندیشه معنا ز نو صباغ عقل

جامه تحقیق ما را کرده رنگ تازه

طی مقصد کی باین جرات کند این کهنه عقل

می‌کند هر دم ز خوف ره درنگ تازه ‏

بست با صاحب ریاضی زیجی از نو یا که زد

چه کن لنگی بپای خود کلنگ تازه

می‌کشد چابک سوار رزم میدان گاه عقل

هر زمان از ترکش معنی خدنگ تازه

‏۲۳‌ـ استفاده از آیات قرآن و احادیث

‏ حاج ملا اسماعیل نظر به احاطه اش به آیات قرآن بطور فراوان از آن در اشعار خود استفاده کرده که در این جا فقط به طور نمونه به بعضی از آنها اشاره می‌شود؛ مثل: ‏

‏ بنگر به لا یمسه الا المطهرون

قرآن کامل از کف ناقص عیار رفت ‏

‏ مائیم و این دو سبع مثانی که هر دو را

تشدید‌های سبع مثانی به کار رفت‏

‏۲۴‌ـ مضامین دینی

مثل: ‏

نه طاعت و تقوی نه دعا‌ای دل غافل

تا کی نکنی یاد خدا‌ای دل غافل

‏ گاهی که نمازی کنی آنهم چه نمازی

با صد خلل و عجب و ریا‌ای دل غافل‏

کن فکر خطا پوشی آن روز که بر تو

پوشند کفن جای قبا‌ای دل غافل

‏… ‏

‏ آراسته حکمت و پیراسته علم

شو چون علما و حکما‌ای دل غافل‏

اظهار غنا گاه غنا فطع عمل

کن در فقر کن اظهار غنا‌ای د ل غافل

‏… ‏

پروا کن و پرواز کن این کون و مکان را

بگذر ز سمک تا به سما‌ای دل غافل‏

‏۲۵‌ـ توجه به اهل بیت، به تفکیک امامان و حضرت زهرا‏

مثل: ‏

‏ قتل دل کردی مرا یکسر چرا

بر دل از مژگان زدی خنجر چرا

‏ بی سکون دل با سکون گشتی زچه

روی آن بر بحر و این بر بر چرا‏

‏ هر دو کشتی آن به بحر و این به بر

آن به لنگر این بلا لنگر چرا‏

‏ با وجود بن عم و بنت و دو ابن

اجنبی بر جای پیغمبر چرا‏

‏… ‏

‏ از پس غصب خلافت با غضب

نخله صدیقه اطهر چرا. ‏

گفتنی است که معنی بیت دوم و سوم فوق مدتها ذهن مرا به خود مشغول کرده بود. تا در روزی که برای دوست فاضلی آن را می‌خواندم دو کشتی یکی کشتی نوح و دیگری کشتی اهل بیت در روایت مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح به ذهنم خطور کرد که به نظر می‌رسد درست باشد. ‏

‏۲۶‌ـ عنایت به شاعران گذشته؛ مثل حافظ و مولوی

‏ بشنو تو از فدایی کزاز و ترک کن

اشعار فیضی دکن و سیف اسفرنگ ‏

یا: ‏

‏ بر گو فدایی لفظ تو سعدی

ذهن تو حافظ حدس تو صائب

‏‏۲۷‌ـ توجه به عرفان

مثل: ‏

خو گرفتی به غریبی چه تو بسیار‌ای دل

باز گشتن بوطن شد بتو دشوار‌ای دل

بایدش باز گرفتی ره کنعان در پیش

یوسف آمد اگر از مصر به کنعان‌ای دل

عندلیبی تو مگیر انس به ویرانه جغد

رفته یادت مگر از ساحت گلزار‌ای دل‏

ملک عالم قدسم که شدم خاک نشین

خویش را چند کنم بیش از این خوار‌ای دل

انتظارم که قفس بشکنم و باز پرم

تا حریم حرم قدس دگر بار‌ای دل

جمع‌بندی

آنچه دراین مختصر آمد، گوشه‌ای از ویژگی‌های اشعار حاج ملا اسماعیل فدائی، مجتهد و دانشمند قرن سیزدهم هجری به زعم نگارنده است و چه بسا بتوان موارد دیگری به آن افزود. این جانب به دلیل رعایت اختصار، ناگزیر در اغلب موارد فقط به ذکر ابیات پرداخته ونه تنها تحلیلی بر روی آن نداشته ام که حتی از معنی ساده آن اجتناب کرده‌ام. ‏

همانطور که گفته شد، اغلب اشعار او به دلیل معلومات سرشارش، از غنای علمی بر خوردار است و بدون شرح و تفسیر، کمتر می‌توان به مقصود عارفانه وی پی برد. پاره‌ای از اشعار او که چاپ شده است، باز هم احتیاج به کار فراوان دارد تا با تصحیح مجدد در رفع اغلاط، نقطه گذاری و مقابله با اصل برای استفاده بهتر و درمجموعه‌ای جامع‌تر و شکیل‌تر آماده و عرضه به دوستداران شعر و ادب شود. ‏

در عین حال باید اذعان کرد که همانند همه نسخ خطی موجود، پاره‌ای از لغات خوانده نمی‌شوند و یا اگر خوانده شوند، مقصود سراینده با توجه به جو فکری و حال و هوای زمان او مشخص نیست. همچنان که در باره دیگر شعرا و نویسندگان، دانشمندان تتبع می‌کنند و به عنوان مثال دیوان حافظ دویست سال(حافظ، ۱۳۷۳، مقدمه) است که مورد عنایت مصححان است. در این مورد چنانچه توفیق باز بینی و تصحیح پس از چاپ اولیه ضرورت پیدا کند، چه بسا این مشکلات بر طرف شود. ‏نکته دیگر، گمنامی وی است. حاج ملا اسماعیل فدایی کزازی آستانه‌ای برجی با وجود پرکاری و تتبع و تضلع در علم، بسیار ناشناخته مانده است. البته در وقایع الایام منتشره توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران یادی از این شخصیت می‌شود، اما به نظر می‌رسد که حق مطلب ادا نشده و نمی‌شود. در این مورد باید تحقیق گسترده تری صورت گیرد. در اینجا لازم است از تولیت محترم آستانه حضرت عبداالعظیم که با همت مصحح محترم به انتتشار کتاب شریف جنات النعیم در شأن حضرت عبدالعظیم اقدام کرده اند، سپاسگزاری کنم. ‏اما آنچه اکنون به عنوان وظیفه‌ای علمی بر گردن دوستداران، علاقه مندان به علم و ادب و به ویژه از فرزندان او لازم است، این است که: ‏

‏ اولا: هنوز پاره ای از آثار وی ناشناخته است و باید تلاش گسترده‌ای در این زمینه صورت گیرد. ثانیا بعضی از آثار وی در نزد بعضی از فامیل موجود است آنان باید با بزرگواری و سعه صدر آن آثار را با حفظ مالکیت خودشان به گونه‌ای جهت معرفی، تصحیح و انتشار در اختیار اهل فن گذارند. ‏‏

‏ ثالثاً: باید مؤسسه‌ای فرهنگی به نام ایشان هر چه سریع‌تر تشکیل شود تا از طریق قانونی و با کمک همه علم دوستان کشور در داخل و خارج کشور به نشر آثار او بپردازند. البته پیشنهاد تاسیس چنین مؤسسه‌ای ماه‌ها پیش داده شده ولی متاسفانه تا کنون قدمی مثبت برای آن برداشته نشده است. ‏

رابعاً: همه علاقه مندان به ایشان در جهت معرفی، تصحیح و تنقیح آثار وی از بذل هیچگونه کمک و تخصیص صدقات جاریه از قبیل وقف، اهدا، نذر و مانند آن دریغ نکنند. ‏

خامساً: پس از آن و یا همزمان با تأسیس چنین مؤسسه ای، لازم است برای بزرگداشت و معرفی ایشان سمینار‌هایی برگزار شود. به نظر اینجانب، تنها بررسی اشعار وی سمینار جداگانه‌ای را می‌طلبد. ‏

سادساً: سایتی به نام ایشان طراحی شود و همه کسانی که اطلاعی در باره ایشان دارند، آن را به سایت ارسال دارند. البته لازم است سایت مدیریت علمی شود تا اطلاعات جمع آوری شده با ویرایش درج شود. ‏

در پایان بر خود لازم می‌بینم که از همه کسانی که در این زمینه تلاش کرده و می‌کنند، تشکر کنم. روح مرحوم آقا جمال فدایی که با اهداء آثار ایشان به کتابخانه آستانه حضرت معصومه، از نابودی این آثار جلوگیری نمود، شاد باد. همچنین از آیت الله استادی، استاد بر جسته حوزه علمیه و امام جمعه موقت قم که بارها با تشویق در جهت زنده کردن نام ایشان به آقای حاج اسماعیل فدایی و بنده تذکراتی داده‌اند تشکر می‌کنم. ‏

‏ آقای اسماعیل فدائی، خود از کوشندگان در این زمینه بوده است. اما به راستی در سالهای اخیر، آن که باعث شد که مجدداً نام حاج ملا اسماعیل فدائی، دست کم در بین فامیل بر سر زبانها بیفتد و علاقه مندان به وی از خاندان وی گرد هم آیند، آقای عباس فدایی و خواهر ایشان صدیقه خانم فدایی است که من به سهم خود از آنها صمیمانه سپاسگزارم و توفیق بیش از پیــش آنان را در ایـــــن راه مقدس از خـــدای بزرگ خواستارم. ‏

منابع: ‏

ـ آقا بزرگ تهران تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، تهران، ۱۳۶۹‏

ـ انوشه، حسن، دانشنامه ادب فارسی، تهران: سازمان چاپ وانتشارات، ۱۳۶۷‏

ـ سعدی، شیخ مصلح الدین، بوستان سعدی به تصحیح محمد علی فروغی، تهران: ققنوس۱۳۶۸‏‏

ـ حافظ شیرازی، محمد دیوان حافظ، به تصحیح بهاء الدین خرمشاهی، تهران نیلوفر، ۱۳۷۳‏

ـ دیوان حافظ به تصحیح قزوینی و غنی، تهران: مهراد، ۱۳۸۳‏

ـ زندگینامه شهید محمود فدائی، به کوشش اشرف جواهری‏

ـ عبرت نائینی، محمد علی. تذکره مدینه الادب، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، ۱۳۷۶‏

‏ـ فدائی، حاج ملا اسماعیل، دیوان فدائی، به کوشش عباس فدائی، تهران: بی نا، بی تا. ‏

ـ دیوان اشعارحاج ملا اسماعیل فدایی به دستخط علی اکبر احمدی(ابن مرحوم خواجه احمد)، به تاریخ ۱۳۷۴ یا ۱۳۳۶ هجری قمری

پی نوشت :

‏۱‏‌ـ عزیز مصر و عزیر پیامبر‏‏

‏۲‌ـ مادر یوسف و بن یامین‏

‏۳‌ـ راه روشن وآشکار‏

‏۴‌ـ کار دشوار‏

‏۵‌ـ غدیر، گرداب باران‏

‏۶‌ـ نوعی شراب از حبشه یا حجاز‏

‏۷‌ـ آسیا

‏۸‌ـ زمین هموار، صدای آسیا‏

دیدگاه‌ها  

0 # مرتضی شیخی 1394-01-16 15:46
با سلام
کاش می شد یه سایت اینترنتی به نام این عالم مجتهد افتتاح می شد
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML