رضا اسماعيلي - روزنامه ی اطلاعات:
[]در محضر خداوندگار سخن ، حکيم ابوالقاسم فردوسي ، خالق شاهکار حماسي « شاهنامه » هستيم . از حضرت استاد سپاسگزاريم که درخواست ما را براي مصاحبه پذيرفتند . استاد ! بهترين سرآغاز براي اين گپ و گفت شاعرانه چيست ؟
- به نام خداوند جان و خرد
کزين برتر انديشه بر نگذرد
[] جناب فردوسي، مي خواهيم از زبان خودتان بشنويم : هنر اصلي شما چيست ؟
- سخن گفتن نغز و کردار نيک
[] دين و آيين ، يا به قول امروزي ها جهان بيني ، يا هر چيز ديگر که اسمش را مي گذاريد ؟
- منم بنده اهل بيت نبي
ستاينده خاک پاي وصي
[] اگر بخواهيد مسلماني خود را درگوش جهان بي پير فرياد کنيد، آيا شما هم با اين نظر موافقيد ؟
- نترسم که دارم ز روشن دلي
به دل مهر جان نبي و وصي
برين زادم و هم بر اين بگذرم
چنان دان که خاک پي حيدرم
[] کار کارستاني که شما کرديد ؟
- پي افکندم از نظم کاخي بلند
که از باد و باران نيابد گزند
[] آيا اين مسئله صحت دارد که شاهنامه را به درخواست « سلطان محمود » به رشته نظم در آورده ايد ؟
- که فردوسي طوسي پاک جفت
نه اين نامه بر نام محمود گفت
[] شنيده ايم که « دقيقي طوسي » خشت اول شاهنامه را گذاشت؛ چه شد که در ادامه قرعه به نام شما خورد و شما کار او را ادامه داديد ؟
- کنون من بگويم سخن کو بگفت
منم زنده ، او گشت با خاک جفت
[] خيلي دلمان مي خواهد بدانيم پي افکندن اين کاخ بلند چند سال طول کشيد ؟
- بسي رنج بردم در اين سال سي
عجم زنده کردم بدين پارسي
[] سي سال خودش يک عمر است . واقعاً کار بزرگي کرديد. بعد از اين سي سال چه پاداشي گرفتيد و چه بر سر شما آمد ؟
- به جاي عنانم ، عصا داد سال
پراکنده شد مال و برگشت حال
دو گوش و دو پاي من آهو گرفت
تهيدستي و سال نيرو گرفت !
[] استاد! از اين که در راه پاسداري از گنجينه زبان و ادب پارسي دچار اين همه محروميت و سختي شديد ، پشيمان
نيستيد ؟
- به رنج اندر آري تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست
[] جناب فردوسي! يقين داريم کار بزرگ شما در نزد حضرت دوست که به تعبيرشما « خداوند جان و خرد » است ، بي اجر و مزد نمانده است . چون به نقل از عارف کامل حضرت عطار شنيده ايم : « که فردوسي به فردوس است اولي » . آري خداوند به خاطر بيتي توحيدي ، بهشت را بر شما واجب کرده است . ممکن است در اين مجال خجسته ، آن بيت توحيدي را از زبان خودتان بشنويم ؟
- جهان را بلندي و پستي تويي
ندانم چه اي ، هر چه هستي ، تويي
[] صحبت از خدا شد ، به نظر شما خدا را با چشم سر مي توان ديد ؟
- به بينندگان آفريننده را
نبيني ، مرنجان دو بيننده را
[] راز توانايي و برنايي از نظر شما ؟
- توانا بُود هر که دانا بُود
ز دانش دل پير برنا بُود
[] اجازه بدهيد برگرديم به شاهنامه و اسطوره اي به نام
« رستم » که امروز آوازه اش در تمام گيتي پيچيده است . به راستي رستم کيست ؟ يک شخصيت واقعي ، يا موجودي افسانه اي که شما او را خلق کرده ايد ؟
- كه رستم يلي بود در سيستان
منش كردهام رستم داستان
سر گرد دارد و ريش دو شاخ
كمر بند باريك و سينه فراخ
[] قبول داريد که اين قهرمان افسانه اي خيلي واقعي
مي نمايد ، آن چنان واقعي که امروز با ما زندگي مي کند ؟!
شگفتي به گيتي ز رستم بسي ست
کزو داستان در دل هر کسي ست
[] چرا تراژدي رستم و سهراب را با تراژدي هاي بزرگ دنيا همچون تراژدي ايلياد و اوديسه هومر و و اديپوس سوفوکل مقايسه مي کنند ؟
- يکي داستان است پر آب چشم
دل نازک از رستم آيد به خشم
[] يکي ديگر از شخصيت هاي اسطوره اي شاهنامه
« سياوش » است که تا به امروز در ذهن و زبان مردم ما زندگي مي کند ؛ اگر بخواهيد سياوش را مختصر ومفيد معرفي کنيد چه مي گوييد ؟
- به گيتي کسي چون سياوش نبود
چنو راد و آزاد و رامش نبود
[] فکر مي کنم جانمايه وعصاره شاهنامه ، درس « وطن دوستي » است . آيا شما اين نظر تأييد مي کنيد ؟
- چو ايران نباشد، تن من مباد
بدين بوم و بر زنده يک تن مباد
اگر سر به سر تن به کشتن دهيم
از آن به که کشور به دشمن دهيم
[] شما در شاهنامه فراز و نشيب هاي تاريخ ايران را به زيبايي روايت کرده ايد . به عنوان يک شاعر مورخ ، مي خواهيم بدانيم حال و روز ايرانيان در زمان تسلط حکومت هاي خودکامه و وابسته به اجنبي چگونه بوده است ؟
- نهان گشت آيين فرزانگان
پراکنده شد کام ديوانگان
هنرخوار شد جادويي ارجمند
نهان راستي ، آشکارا گزند
شده بر بدي دست ديوان دراز
ز نيکي نبودي سخن ، جز به راز
[] جناب فردوسي! داغ دل ما را تازه کرديد . راستي بعضي از حاکمان را چه مي شود که دست از ميراث گذشتگان خود مي کشند و بر تاريخ و فرهنگ يک ملت چوب حراج مي زنند ؟
- کسي را که کوتاه باشد خرد
ز دين نياکان خود بگذرد
[] پندي که بايد هميشه آويزه گوش حاکمان و دولتمردان باشد ؟
- جهاندار اگر دادگر باشدي
ز فرمان او ، کي گذر باشدي ؟
[] و ثمره شيرين عدالت و دادگري ؟
- گر ايمن کني مردمان را به داد
خود ايمن بخسبي و از داد ، شاد
[] و فرجام بدکاري و بدنهادي ؟
- مکن بد که بيني به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان ، نام بد
[] دعايي در حق جوانمردان روزگار ؟
- جوانمرد را تنگدستي مباد
[] دو کلمه حرف حساب با ارباب قدرت و ثروت ؟
- نه فرزند ماند ، نه تخت و کلاه
نه ديهيم شاهي ، نه گنج و سپاه
[] و سؤالي عبرت آموز براي بيدار کردن مستکبرين و ديکتاتورهاي روي زمين ؟
- کجا شد فريدون و هوشنگ و جم؟
ز باد آمده ، باز گردد به دم!
[] به نظر شما چه چيزي مي تواند انسان را از فرو افتادن در دامچاله هاي مهلک قدرت و ثروت برهاند و رستگاري او را تضمين کند ؟
- خرد رهنماي و خرد دلگشاي
خرد دست گيرد به هر دو سراي
خرد چشم جان است چون بنگري
تو بي چشم جان ، آن جهان نسپري
[] به نظر شما چه چيزي مايه غم و اندوه انسان هاست و راهکار مقابله با آن چيست ؟
- کم اندوه آن را ، که دنيا کم است
فراوان خزينه ، فراوان غم است
[] شما بهترين سرمايه براي انسان را چه مي دانيد ؟
- همان خلق نيکو که مردم بدوي
بماند همه ساله با آبروي
[] قدر و قيمت « فرهنگ » در چشم و دل شما ؟
- چنين داد پاسخ بدو رهنمون
که فرهنگ باشد ز گوهر فزون
که فرهنگ آرايش جان بود
ز گوهر سخن گفتن آسان بود
[] چه چيزي باعث جاودانگي و ماندگاري حکيم ابوالقاسم فردوسي شده است ؟
- نميرم از اين پس که من زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام
[] و بيتي به عنوان حسن ختام اين گفت و گوي
شيرين ؟
- خداوند گيتي پناه تو باد
زمين و زمان ، نيکخواه تو باد
[] با سپاس و تشکر فراوان از شما به خاطر فرصتي که براي اين مصاحبه در اختيار ما قرار داديد . اجازه بدهيد ما نيز با دعايي در حق شما و از زبان شما، اين گفت و گو را به پايان ببريم .
- هميشه دلت مهربان باد و گرم
پر از شرم جان ، لب پر آواي نرم
دیدگاهها
دانا و خردمند