... هنر دَه و صد بیند
ناقص همه جا معایب خود بیند
خلق آینه و چشم و دل یکدگرند
در آیینه نیک، نیک و بد، بد، بیند
***
دشمن چو به ما در نگرد، بدبیند
عیبی که بر ماست یکی صد بیند
ما آیینهایم هر که ...
... اي غايب حاضر کجايي به پيش من نه اي آخر کجايي بيا و چشم و دل را ميهمان کن و گرنه تيغ گير و قصد جان کن دلم بردي و گر بودي هزارم نبودي جز فشاندن بر تو کارم ز تو يک لحظه دل زان برنگيرم که من هرگز دل از جان ...
... » در چشم و دل شما ؟ - چنين داد پاسخ بدو رهنمون که فرهنگ باشد ز گوهر فزون که فرهنگ آرايش جان بود ز گوهر سخن گفتن آسان بود [] چه چيزي باعث جاودانگي و ماندگاري حکيم ابوالقاسم فردوسي شده است ...
... كردن دنياست. معشوق بايد به زيبايي ظاهر آراسته باشد تا چشم و دل را بربايد.
اما پس از يك لحظه اول، ما نوع بشر، از معشوق، زيبايي معنوي مي خواهيم. حتي آنها كه خيال مي كنيم بيشتر با چشم و سر زندگي مي كنند ...
... استعاره و تشبیه قرار گرفته و شاعران پارسی گوی، زلف و چشم و دل یار را در سیاهی، و روز هجران و جدایی و دوری را در درازی به شب یلدا تشبیه کرده اند: ▪ عنصری سروده: چون حلقه ربایند به نیزه تو به نیزه ...