خانم آن نیست که جانانه و دلبر باشد
خانم آن است که باب دل شوهر باشد
بهتر است از زن مه طلعت همسر آزار
زن زشتی که جگرگوشه ی همسر باشد
زن بود شعر خدا ، مرد بود نثر خدا
مرد نثری سره و زن غزلی تر باشد ...
تا آفريد هستي زن را خداي زن گيتي صفا گرفت بسي از صفاي زن نقاش حسن، رنگ برازندهتر نديد بهر جلاي چهرة هستي سواي زن با صد هزار گل به گلستان زندگي هرگز گل دگر ننشيند به جاي زن باغ وجود اين همه لطف و صفا نداشت ...