خوشا دردی!که درمانش تو باشی خوشا راهی! که پایانش تو باشی خوشا چشمی!که رخسار تو بیند خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی خوشا جانی! که جانانش تو باشی خوشی و خرمی ...
... گم کرده و بت می جوید و پی در پی نام بت می گوید. گناه او از دل سیاهی نیست، از لغزش و بی خبری است. من که خدای جهان و داننده ی پیدا و نهانم، نباید از حال بنده ی خود غافل بدانم. بنده اگر غفلت کرد، راه بازگشت ...