... محشر آيد همى منادى بر آيد به هفت آسمان كه اى اهل محشر كران تا كران زن و مرد چشمان بهم بر نهيد دل از رنج گيتى بهم بر نهيد كه خاتون محشر گذر مىكند ز آب مژه خاك تر مىكند يكى گفت كاى پاك بى كين و خشم زنان ...
... باشد نهان رودهايت موج در موجند چون نيلي پرَند كوههايت اوج در اوجند چون هفت آسمان با سرود جويبارت، جان نوا بخشد به تن با نواي آبشارت، تن توان يابد ز جان در سماع دوستانت زُهرهسان رقصد درخت ...
... روزمان بدتر از روز پیش ستمهای شاهست هر روز بیش خداوند گیتی و هفت آسمان ز رحمت نظرکرد بر حالشان برآن شد که مردی بس دادگر به شاهی گمارد در این بوم وبر چنین خواست مردوک تا در جهان به ...
چه اندیشه ای، پاک، پویا، بلند که بر کهکشان بال و پر گسترد چه روشن نگاهی، که چون آفتاب به هستی، به هفت آسمان بنگرد. چه دانای رازی، پژوهنده ای که در تار و پود جهان ره برد. خرد را ستاید، چه زیبا، چه ...
... این بنده ی خاص را بشناسد. به سوی آسمانها پرواز کرد; هفت آسمان را بگشت، کسی را ندید; به زمین سرازیر شد، در زمین هم کسی را نیافت; به کوه ها بر شد، در کوه ها، مغارها هم کسی را ندید; به دریا پرواز کرد، آنجا ...
...
آتورپاتکان
تو خاک شمس تبریزی
همان خاکی که آن پیر عجایب خلقت خورشیدوش
در دامنش رویید
همان رندی که خشتش زیر سر بودی و
پا بر تارک هفت آسمان سودی.
غریب عالم معنا
...