تخت جم، اي سراي سراينده داستان اي يادگار شوکت ايران باستان جام جهان نماي و دستانسراي جم آيينه گذشته و آينده جهان از عهد حشمت و عظمت ياد مي دهي اي مهد داريوش کبير عظيمشان بس دست اقتدار که بودت در ...
پیشکش به بلندای شکوه تخت جمشید
اینک این ویرانه ها
داستان از مردمان سر به گردون سای اینک خفته در انبوه خاک دارد
مردمان سر به گردون سای اینک خفته ای
کز غبار پایشان
تاریخ زپای افتاده است
گر ...
شب، ز تشییع غروب خورشید بازمیگشت به تخت جمشید من هم از قلهی البرز خیال تاختم قافله را از دنبال تا مقامی که شنیدم از شب قصر داراست خدا را به ادب ماه در ابر خود از شرم نهان بحریم از حرم پادشهان نیز ...