درود بر شما
چنین پرسشی را هیچکس نمی تواند به روشنی و درستی پاسخ گوید و آنچه از اندیشه و ویر ما بر می آید ، پندارهای درونی ماست که آشکار نیست تا چه اندازه با راستی ها همراه باشد .
روشن است که هر فرمانروایی با هر توان و نیرو و دستگاهی روزی فرو می پاشد، حال چه با نیروی بیرونی باشد چه نیروی درون کشوری .
شاهنشاهی ساسانی پیش از تازش عربان دچار درگیری ها و آشفتگی های فراوان درون دستگاهی شده بود چنانکه در زمان کوتاهی چندین پادشاه تاج بر سر می نهند و یکی پس از دیگری می روند تا سرانجام یزدگرد شهریار تاج بر سر می نهد و با تازش عربان روبرو می شود .
از دید من در شاهنشاهی ساسانی به جز یکی دو پادشاه ، دیگر پادشاهان خودکامه و سنگدل بوده اند و نه تنها برای ایران و ایرانیان سودمند نبوده اند که با کارهای نابخردانه ی خود زمینه ی فروپاشی فرمانروایی ساسانی را هم فراهم کرده اند .
پیرامون دنباله ی پرسش شما باید بیفزایم که به هر روی برای ایران و ایرانیان یک دستگاه یکپارچه ی ایرانی نه چندان کارآمد (مانند ساسانیان) بهتر از یک فرمانروایی بیگانه است . بویژه که پس از یک فروپاشی بزرگ، ملوک الطوایفی در کشور پدید آمد و هر کس از هر کجا درفشی برداشت و خویشتن را فرمانروای سرزمینی دانست . خوشبختانه با روی کارآمدن صفویان ، دیگربار ایران جایگاه خود را پیدا کرد اما روشن است که پیش از صفویان چون دستگاه فرمانروایی یکپارچه و همراهی در ایران نبود ، ایرانیان نتوانستند آنچنان که باید کمر خود را راست کنند و سر برافرازند .
روشن است که در جهان امروز دیگر خودکامگی در میان مردمان پایگاهی ندارد و بنابراین شاهنشاهی ساسانی هرگز نمی توانست دنباله داشته باشد و دیر یا زود از سوی ایرانیان کنار زده می شد بویژه که ایرانیان چندان دل خوشی از ساسانیان هم نداشتند و در همان زمان خودشان شورش های بسیاری در ایران برپا شد . برای نمونه می توان از شورش
بهرام پور گشسپ نام برد که تخت پادشاهی خسروپرویز را هم از او گرفت و او را آواره ی سرزمین بیگانگان کرد .
این نکته را هم در نگر داشته باشید که درست است دستگاه فرمانروایی ایران پس از ساسانیان تا صفویه گسسته شد اما جنبش فرهنگی و دانشی ایرانیان هیچگاه از پیشرفت بازنایستاده است و در سخت ترین روزگاران (مانند روزگار مغول) همچنان راه خود را پیموده است .