از حدود 65 سال پيش يعني زمانيكه گروهي از باستانشناسان تنگ سيمين زيبايي را در منطقه كلاردشت پيدا كردند كارشناسان و محققان بسياري به بررسي ويژگيهاي اين تنگ پرداختند.اما پيش از آن كه اين شي مهياي سفري دور و دراز به اروپا براي شركت در نمايشگاه هفتهزار سال هنر ايران شود كسي متوجه نوشتههاي روي دهانه داخلي تنگ نشده بود. گُدار ،طراح ساختمان موزه ايران باستان هم كه كاربرد اين ظرف را نوشيدن اولين شراب سال دانسته بود، به نوشته ريز و كوتاه داخل ظرف توجهي نكرده بود. حتي گريشمن پژوهشگر فرانسوي و مرحوم مهدي بهرامي كارشناس باستانشناسي ايراني هم در طول سالهايي كه به معرفي و تحقيق اين شي ارزشمند ميپرداختند از اين نوشته حرفي به ميان نياوردهاند.تنها چند روز به آغاز سفر هيأت ايراني براي شركت در نمايشگاه هفت هزار سال هنر ايران در اروپا مانده بود كه چشمان تيزبين سوري اياضي كارشناس موزه داري و مسئول بخش تاريخي موزه ايران باستان متوجه برجستگيهاي ريزي در داخل دهانه ظرف شد. دكتر داريوش اكبر زاده متخصص خطوط پهلوي، وجود نوشته بر روي ظرف را تأييد كرد اما فرصت چنداني براي مطالعه بر روي شي نبود.تنها منبع براي توجيه نوشته، عكسهاي ميكروسكپي بود كه در آخرين روز،تهيه ودر اختيار اين پژوهشگر قرار گرفت. كسي نميداند استاد فرخ هرمزد، هنرمند فلز ساز قرن پنجم يا ششم بعد از ميلاد، هنگاميكه چكش و قلم خود را بر نقره ميكوفت تا ظرفي بي بديل بسازد و نقشي بينظير بر آن حك كند در چه انديشهأي بوده است. اما ميتوان اطمينان داشت، او و شاگردانش هيچگاه گمان نميبردند خواندن نام سازنده اين ظرف ارزشمند، نياز به همكاري گروهي متخصص خواهد داشت تا پس از سالياني دراز تنگ سيمين ساساني را از خاموشي در آوردند. براي پژوهشگران امروز مسلم است كه هنر فلز سازي و قلم زني و حكاكي بر روي آن از ويژگيهاي بازر دوره ساساني است. شايد اهميت زيادي كه به ظروف فلزي و به خصوص نقرهأي اين دوره داده ميشود نيز از همين رو باشد.اما آنچه محققان را نه تنها در ايران كه در سطحي بينالمللي واداشته است تا بررسيهاي خود را بر روي هنر اين دوره و دورههاي مشابهي از تاريخ ايران زمين با دقت و وسواس بيشتري كاوش كنند،گستره بيجغرافياي اين هنر است . نه تنها فلزسازي كه معماري،طراحي و بسياري ديگر از هنرهاي اين دوران تا دوردستها اثر خود را بر جاي گذاشته است. پس آنچه از دستان فرخ هرمزد و همتايان او در عرصههاي مختلف هنري ايران زمين بر صفحه پاك هنرآدميان نشسته نه متعلق به خود آنها نه حتي ميراث انحصاري ما محسوب ميشود، آنچه اين روزها در سراسر اروپا چشمان هنر دوست جهانيان را به خود خيره كرده است، ميراث فرهنگي جهانيان به شمار ميرود. ارزش و اعتبار آن آثار نه به محل ساخت، كشف يا حتي نگهداري آن،كه به انديشه آزاد و بيمرزي باز ميگردد كه دستان هنرمند سازنده آنرا به كار وا ميداشته است. هر گوشه قلمي كه بر روي اين ظرف و اشياي هنرمندانه ديگر نقشي را آفريده حاصل تفكر و يادآور مفهومي است. از همين رو هم هست كه كارشناسان متعددي نقشها و طرحهاي مختلف اشياي دورههاي متفاوت تاريخ مشرق زمين را كاويده و از هر كدام پي به انديشهأي ناب بردهاند و حتي فضاي سياسي ـ اجتماعي دوران ساخت آن شي را دريافتهاند. صحنههاي شكار ، آنجا كه اقتدار شكارچي و ضعف شكار را به نمايش گذاشته است . دوران قدرتمداري حاكمان را نشان ميداده و آنجا كه ظرافتهاي نقش توجه بيشتري شده و قدرت را چندان كه بايد نشان نميداده، به دوران انحطاط و زوال حكمراني ساسانيان نزديكتر بوده است. اين با مطالعه اين آثار ميتوان همچنين حدود زماني ساخت آثار را هم دريافت . براي مثال نقش برجسته پرنده بر روي برخي ظروف را ميتوان به يزدان پاك نسبت داد،به خصوص وقتي گردنبندي داراي سه آويز را كه از لوازم حتمي شاهان اواخر حكومت ساساني بوده بر منقار دارد. اين نقش را تفويض حكومت از سوي يزدان به شاه تعبيركردهاند. اما اينكه آيا ميتوان هنر ساساني يا به نوعي هنر دوران باستان را در سه قالب كلي درباري ، رسمي و مذهبي طبقهبندي كرد يا نه و اينكه نقشهايي مانند آنچه ذكرش رفت يا نقش برجسته روي تنگ سيمين كه زني رامشگر را با آلاتي موسيقي در كنارش نشان ميدهد در كداميك از اين دستههاي قرار ميگيرند مشخص نيست .اما ميتوان با اطمينان از ذوق هنري و تفكر نامحدود و گستره بيمرز انديشه هنرمندان گذشته سخن گفت. عناصر تجسمي و نشانههاي ديداري واحساس هر هنر به طرزي شگرف و زيبا در ساير هنرها به كار رفته است وچنين مي نماياند كه درگذشته مرزبندهاي امروزين بر هنرها غالب نشده بوده و استادكاران قديم در هيچ رشتهأي از هنر از ديگر جلوههاي آفرينش غافل نبودهاند. استفاده از انديشههاي بكر معماران در زيبا سازي ساختمانهاي دوره ساساني و بهرهگيري از نقشهاي پيچيده يا ساده گل بوتههاي روي پارچههاي ابريشمي بر روي ظروف نقرهأي چنين بيمرزي و تفكر نامحدودي را به خوبي نشان ميدهد. تفكري كه كمترين تأثير آن آفرينش آثاري بي مانند ومنحصر به فرد بوده است كه امروزه ميتواند سند افتخار هويت ملي ايرانيان باشد. هويتي كه تنها با درك و تحليل يافتهها و كنار هم قرار دادن دريافتها ميتوان آن را باز شناخت و به احياي آن براي مواجهه با موج انديشههاي نوين پرداخت.
حامد فرمند
نمایی از این یادگار گرانبها