هوشنگ بوستان افروز ــ مدرس دانشگاه - روزنامه ی اطلاعات
عاشورا حکايت عشق و حرّيت، داستان پيروزي خون برشمشير است. حکايتي نهاني نيست، با نام بزرگ حسين(ع) در هالهاي از غم نهان شده و ياد حضورش با درد و داغ عاشقان توأم گرديده. دلها از غم حسين(ع) خونين است، عقل ها از عشقش مجنون، ديدهها در ماتمش اشکبار. اي مظهر آزادي و عاشقي! به راستي كه درختان به احترام تو قيام کردهاند و آسمان در غم تو عزادار است و خون ميگريد.
اي در غمت همين نه دو عالم گريسته
چندين هزار عالم و آدم گريسته
خود بر تو عرش و فرش نه تنها گريستند
اقطار کاينات سراپا گريستند(1)
اگرچه در غم و ثناي امام و سالار شهيدان صحيفهها نگاشتهاند و شاعران ديوان ها سرودهاند، امّا درباره اين حادثه و حماسة خونين تاريخ بشريت، هنوز هيچ سخنور و خطيبي نتوانسته آنطور که لايق اين فاجعه دلخراش بود، سخن بگويد و سالگرد اين حماسة جاويد دشت کربلا هر سال باشکوه و عظمت بيشتري برگزار ميشود؛ که نه تنها مسلمانان بلکه ساير پيروان اديان ديگر را نيز متأثر کرده و شاعران شيعه و سني در رثاي سيدالشهداء و يارانش اشعاري جانسوز سرودهاند.
از آغاز فاجعة عاشورا تاکنون قريب به 1370 سال سپري شده است، امّا شعلة ياد و نام و حزن و حماسة حسين(ع) و ياران باوفايش از پس اين همه سال، همچنان از دلهاي اهل ايمان زبانه ميکشد و در کالبد زمان، روح اميد و عزت و حيات و حرکت و شور و عشق به پا ميکند. عاشورا موسم بيعت مجدد اهل ايمان با اميرعشق و ايمان است، فصل شورانگيزي که توصيف آن با کلمات عادي اندکي دشوار است و چه بهتر که با زبان شعر، از آن گفت و گو شود، که گفتهاند:
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
واقعة جانگداز عاشورا از همان آغاز، در قالب هنر به جلوهگري پرداخت و در سوگ سرودههاي عربي و سپس پارسي جلوه نمود. اين واقعه، در طي اعصار و قرون، آنچنان بر روح و جان مسلمانان تأثير نهاده است که حتي پارسيگويان اهل تسنن نيز پارهاي از اشعار نغز خويش را وقف بيان هنرمندانه اين حادثة عظيم کردهاند؛ در مثل ميتوانيم از شيخ رضا طالباني(2) شاعر پارسيگوي کُرد ياد کنيم که بيشتر اشعارش دربارة اهلبيت(ع) و عزاداري سالار شهيدان است:
در ماتم آل علي خون همچو دريا ميرود
تيغ است و برسرميزند دست است و بالا ميرود
ازعشق آلبوالحسن اين تيغزن وان سينهزن
داد و فغان مرد و زن تا عرش اعلا ميرود
دهم محرم، روز شهادت امام حسين(ع) و فرزندان و اصحاب او در کربلاست. عاشورا در تاريخ جاهليّت عرب از روزهاي عيد رسمي و ملي بوده و در آن روزگار ـ در چنين روزي روزه ميگرفتند، روز جشن ملي و مفاخره و شادماني بوده است و در اين روز لباس هاي فاخر ميپوشيدند و چراغاني و خضاب ميکردند.
در عصر جاهليِّت اين روز را روزه ميگرفتند. در اسلام با تشريع روزة رمضان، آن روزه نسخ شد. گفتهاند: علت نامگذاري روز دهم محرم به عاشورا آن است که ده نفر از پيامبران باده کرامت در اين روز مورد تکريم الهي قرار گرفتهاند.(3)
در فرهنگ شيعي به خاطر واقعة شهادت امام حسين(ع) در اين روز ،عظيمترين روزسوگواري و ماتم به حساب ميآيد که بزرگترين فاجعه و ستم در مورد خاندان پيامبر(ص) انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهلبيت(ع) اين روز را خجسته شمرده و به شادي ميپرداختند، امّا پيروان خاندان رسالت به سوگ و عزا مينشستند و بر کشتگان اين روز ميگريستند.
امام صادق(ع) فرمود: «و امّا يوم عاشورا فيوم اصيب فيه الحسين(ع) صريعاً بين اصحابه و اصحابه حَولَه صرعي عراة».(4)
يعني: عاشورا روزي است که حسين(ع) ميان يارانش کشته بر زمين افتاد؛ ياران او نيز پيرامون او به خاک افتاده و عريان بودند.
از قرن ها پيش، عاشورا به عنوان تجلّي روز درگيري حق و باطل و روز فداکاري و جانبازي در راه دين و عقيده شناخته شده است؛ امامان و بزرگان شيعه اين روز را زنده ميداشتند و مجلس برپا ميکردند. عاشورا نشاندهنده معناي «حسين َ منّي و اَنا من حسين» بود که دين رسول خدا با خون سيدالشهداء آبياري و احيا شد.
به تعبير امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، «عاشورا قيام عدالتخواهان با عددي قليل و ايمان و عشقي بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشين و مستکبران غارتگر بود.»
تأثير حادثه کربلا و عظمت قيام و فداکاري امام حسين(ع) و يارانش سبب شد که اظهارنظرهاي بسياري درباره اين نهضت و حماسه آفرينان عاشورا بيان شود. چنان که بزرگاني همچون: مَهماتاگاندي، محمدعلي جناح، چارلزديکنز، توماس کارلايل (فيلسوف و مورخ انگليسي) ماربين آلماني، آنطون بارا (مسيحي)، طه حسين و هزاران تن از بزرگان و دانشمندان مسلمان و غيرمسلمان، همگي تحت تأثير قيام امام حسين(ع) قرار گرفته و نظرات مثبت مشترکي که همگي از شجاعت، ايثار و فداکاري امام و يارانش نشأت گرفته، ارائه دادهاند و همه متفق القولاند بر اين که: حسين بزرگترين درس آزادي را در تاريخ بشريت نگاشته است و هستي خود را در قربانگاهي بزرگ فدا کرد و در تاريخ ايام، پيشواي اصلاح طلبان به شمار ميرود.
سير شعر عاشورايي در شعرپارسي
در بررسي آثار شاعران فارسي زبان در ادوار مختلف در هر دورهاي، سخنسرايان به فاجعة کربلا توجه داشتهاند. نقطه آغاز مراثي مذهبي را در ادب فارسي، حماسة خونين کربلا بايد دانست. در سبک خراساني تا قرن پنجم، اگرچه شاعراني مرثيهسرا وجود داشتهاند که دربارة حاکمان عصر خود مراثي متعددي سرودهاند، امّا متأسفانه تا پايان اين قرن در آثار سخنوران فارسي هيچگونه سرودهاي درباره حادثه خونين کربلا مشاهده نشده.
بعضي از محققين بر اين باورند که در اين دوره شاعران مرثيهسراي مذهبي، بخصوص شيعه مذهب، وجود داشتهاند ولي به علت جو و اختناقي که درباره مذهب تشيع بر جامعه آن روز حکمفرما بوده، سبب شده تا شاعران در اين مورد شعري نسرايند و نيز برخي ديگر معتقدند كه تا پايان قرن ششم، شاعراني مرثيهسرا وجود داشتهاند که در رثاي شهيدان کربلا نيز اشعاري سرودهاند؛ امّا با توجه به اين که تحت تعقيب و شکنجه حاکمان عصر خود قرار ميگرفتهاند ، اشعارشان در ديوانها درج نشده و يا اين که آثارشان به وسيله افراد کينهجو و مغرض نابود شده است.
به هر حال، نه در شعر کسايي پرچمدار ادبيات شيعه و نه در آثار ديگر شاعران تا پايان قرن پنجم ــ به جز چند بيت در ديوان ناصرخسرو ــ هيچگونه اثر عاشورايي منظومي وجود ندارد.
در قرن ششم، از قوامي رازي به عنوان اولين مرثيهسراي شعر عاشورايي ميتوان نام برد. قوامي علاوه بر اشعار موجود در ديوانش، چند قصيدة ديگر نيز سروده که برخي از آن ابيات گويا از بين رفته.
پس بنابراشعار موجود در ديوان قوامي رازي، وي را بايد اوّلين شاعري بدانيم که دربارة حماسة کربلا اشعاري جانسوز سروده، و نه محتشم کاشاني را در عصر صفويه.
امّا در سبک عراقي ،بخصوص در قرن هفتم و هشتم، با توجه به قوت و کمال مذهب تشيع در ايران و همچنين برگزاري مراسم سوگواري در رثاي امامان به ويژه شهيدان کربلا به اوج خود ميرسد و شاعران ، چه شيعه و چه سني، در عزاي سيدالشهداء و يارانش در قالبهاي مختلف شعري از جمله قصيده ، مثنوي و غزل اشعاري جانگداز سرودهاند.
در اين دوره بايد بدانيم که احترامي وافي نسبت به ائمه اطهار در ميان علما و نويسندگان و شاعران حتي سني مذهب خيلي بيشتر از دورههاي پيشين معمول شد و پيشرفت هاي سياسي ــ اجتماعي شيعه و قدرت و سيادت آنها در اين عصر، سبب ايجاد زمينهاي مساعد براي نشر و گسترش افکار و عقايد خويش گرديد.(5)
عصر صفويه را بايد دورة ظهور ترکيب بندها و ترجيع بندهاي عاشورايي در ادب فارسي دانست. همانطور که گفته شد محتشم را نميتوان به عنوان اولين مرثيهسراي شعر عاشورايي به حساب آورد. اگرچه بيشترين شهرت محتشم هم به سرودن ترکيب بند مشهور اوست. اما وي واقعه کربلا را به چرخ و فلک و طبيعت و نظير آن نسبت ميدهد.
پس محتشم را بايد اولين ترکيب بند سراي شعر مراثي عاشورايي دانست، نه اولين مرثيهسرا.
بنابر آثار موجود، شاعران مکتب وقوع و سبک هندي و دورة بازگشت را ميتوان از پرکارترين سخنسرايان مرثيه عاشورايي دانست. در دورة بازگشت ادبي نيز شعرعاشورايي و مرثيه مذهبي از موضوعات اصلي سرودههاي شاعران است. و سخنوران در اين دوره نيز آثار متعددي از خود برجاي نهادهاند؛ از جمله آذر بيگدلي، عاشق اصفهاني ، صباحي بيدگلي ، صحبت لاري ، وقار شيرازي و سروش اصفهاني را ميتوان نام برد.
پس از دورة بازگشت ادبي تا ادبيات معاصر، حماسة خونين کربلا و مظلوميت امام حسين(ع) و يارانش از مهمترين موضوعات شعر شاعران بوده و سخنسراياني همچون: سحاب، عمان ساماني، حجتالاسلام نير تبريزي، صامت بروجردي، حزين بروجردي، خياط تهراني و آيتالله غروي، هر يک ديوان کامل در منقبت ائمه(ع) و بخصوص سيدالشهداء سرودهاند.
پس بنابراين، از قرن ششم تا ادبيات معاصر، مرثيه سرور آزادگان و اصحابش و شهادت دلخراش آنها در دشت نينوا همچنان از مهمترين مضامين سرودههاي شاعران بوده و در اين زمينه شاعران زيادي طبعآزمايي کردهاند و آثار بي شماري نيز وجود دارد.
سرايش اشعار عاشورايي مختص به دورة خاصي در ادب فارسي نيست؛ بلکه در هر دوره، دوستداران اهلبيت(ع) در غم سالار شهيدان، سوزناکترين شعرها را سرودهاند.
«سيف فرغاني»، شاعر سني حنفي مذهب، در ديوانش قصيدهاي دربارة شهيدان کربلا سروده و مردم را به گريه و زاري و عزاداري بر فرزند رسول گوهر مرتضي دعوت ميکند. وي همچنين گريه در اين ماتم را ماية نزول رحمت و زدودن غبار کدورت دلها ميداند. به هر حال، شاعران بيشماري در سبک عراقي وجود داشتهاند که در رثاي رادمردان دشت کربلا اشعاري نغز سرودهاند.
علاوه بر سيف فرغاني، عطار در خسرونامه، مولوي در غزليات شمس و مثنوي معنوي ناصربخارائي و خواجوي کرماني، اوحدي مراغهاي، سلمان ساوجي، شاهداعي شيرازي و ابن حسام خوسفي را ميتوان نام برد. پس بنابر آثار موجود در قرن هاي هفتم و هشتم و نهم، اين نظر که آغاز مرثيهسرايي مذهبي را بعضي عصر صفويه ميدانند، نادرست است.
چون وجود اين شاعران در اين دوره سبب ايجاد زمينهاي مساعد براي رشد و شکوفايي مرثيه سرايي و شعر عاشورايي در عصر صفويهگرديده در مکتب وقوع و سبک هندي نيز شاعران در رثاي شهيدان نينوا اشعاري سرودهاند. در اين دوره کمتر شاعري را ميتوان يافت که قصيده، ترکيببند يا ترجيع بندي درباره واقعه کربلا نسروده باشد. از جمله کساني که در مکتب وقوع قبل از محتشم در مصيبت سيدالشهداء در قالب هاي متعدد اشعاري سرودهاند؛ در قرن يازدهم بابا فغاني، اهلي شيرازي، وحشي بافقي و فضولي بغدادي را ميتوان نام برد.
امّا با توجه به غلبة نهايي تشيع و رسمي شدن آن در عصر صفويه، در اين دوره همانند شاعران قرن هاي پيشين، سخنوران بيشماري در مراثي مذهبي، بخصوص مرثيه شهيدان کربلا، آثاري از خود برجاي نهادهاند.
اگرچه سياست ديني حاکمان صفويه و همکاري نزديک آنها با عالمان مذهبي شيعه بيشتر جنبة تظاهر داشته، ولي رفتار مشهور شاه طهماسب صفوي با محتشم کاشاني و تشويق شاعران به مدح و ستايش و منقبت ائمه از طرف برخي از حکام صفوي سبب شد که ستايش از ائمه در اين دوره موجب همگاني شدن منقبت سرايي در ميان شاعران گردد.
از نظر مضمون، همان موضوعاتي که در شعر شاعران متقدم به کار رفته، در آثار دورههاي بعد تا ادبيات معاصر نيز تکرار شده است. متأسفانه برخي کسان از سرناآگاهي تصور کردهاند که سوگ سرودههاي مربوط به واقعة عاشورا و يا بازتاب عاشورا در شعر فارسي، تنها مربوط به آغاز سلسلة صفوي در ايران است؛ در حالي که اين پنداري ناصواب و خالي از حقيقت است.
استاد علامه مرحوم جلالالدين همايي که خود کتاب پر ارج «اسرار و آثار واقعة کربلا» را نوشته است، در اين باره ميفرمايد: «جماعتي که از تاريخ اسلام اطلاع کافي ندارند توهّم کردهاند که تشکيل مجالس عزاداري و حتي ساختن اشعار مرثيه از زمان صفويه وجود داشته است و اين توهّم خود را به صورت يک حقيقت تاريخي ميگويند و مينويسند.
خدا کند که در اين امر، اشتباه صرف باشد و عمدي در کار نداشته باشند، وگرنه حقيقت مطلب اين است که تشکيل مجالس عزا و اقامه مجامع سوگواري واقعة کربلا، بلافاصله از همان زمان شروع شده که تا زمان حاضر دوام يافته است.
انکار نميکنم که صفويه در ترويج تشيع و اقامة مراسم عزاداري بسيار اهتمام ورزيدند، امّا اين که تشکيل اين مجامع مولود آن زمان باشد، به کلي خلاف واقع است و همچنين ساختن اشعار مراثي که در ابتدا به عربي بود و بعد از آن به فارسي هم رواج گرفت، که از همان زمان وقوع حادثه شروع شده که تا زمان حاضر دوام يافته است.»(6)
موضوع و مضمون اشعار عاشورايي
برخي از مهمترين مضامين و موضوعاتي که در اشعار شاعران در سوگ امام حسين(ع) و يارانش و حتي حادثه خونين کربلا به کار گرفته شده، به قرار زير ميباشند:
1- آب:
در حادثه کربلا، آب و عطش لازم و ملزوم يکديگرند. کاروان امام حسين(ع) کنار فرات فرود آمد. ليکن ابن سعد و لشکريانش فرات را محاصره کردند و ميان امام و آب فاصله انداختند تا زودتر امام را به تسليم وا دارند. مسأله آب در ابعاد و صحنههاي نهضت عاشورا در مراثي مطرح شده است.
راه آب فرات بربستند
دل اوزان عناد و غم خستند
«حديقه سنايي، ص268»
بگرفته روي آب سپاه يزيد شوم
بيآب چشم و سينه پر از آتش و هوا
«ديوان قوامي، ص 120»
آب خود با دشمنان تشنه قسمت ميکند
عزت و آزادگي بين تا کجا دارد حسين
«ديوان اوحدي، ص5»
2- خون:
خون از مهمترين اجزاي وجود آدمي است. بدون آن ادامه حيات ميسر نيست. خون به ناحق ريخته هيچگاه پايمال نخواهد شد. اثر آن در اين دنياي خاکي هرگز محو نميشود و ماندگار است. امام حسين(ع) و يارانش با نثار جان و خون خود، درخت اسلام را آبياري کردند. خون نيز از موضوعاتي است که شاعران دربارة آن اشعار فراوان سرودهاند.
بوي خون اين شهيدان صبح و شام
ميخورد در راه عشقم بر مشام
«ديوان آذر بيدلي، ص 596»
چون خون ز حلق تشنة او بر زمين رسيد
جوش از زمين به ذره عرش برين رسيد
«ديوان محتشم، ص282»
خون حسين آن بچشد در صبوح
وين بخورد ز اشتر صالح کباب
«ديوان ناصرخسرو، ص210»
در خون نشسته تشنه لبان تا که غم برد
ابري به گريه بار شهيدان کربلا
«ديوان اهلي شيرازي، ص 423»
يا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه
يا رب به آب به خون شهيدان کربلا
«کليات سعدي، ص268»
خصم تو خون تو را ريخت در آن ارض معلا
حق از اين روي نهاده است در آن خاک شفا را
«ديوان حزين بروجردي، ص113»
3- خيمهگاه و خيمهسوزي:
محلي که امام حسين(ع) پس از رسيدن به سرزمين کربلا در آن سرزمين فرد آمد و خيمه زد، از جنايت هاي سپاه عمر سعد، آتش زدن خيمههاي امام حسين و اهلبيت(ع) بود. بيشتر مرثيهسرايان به اين جنايت در اشعار خود اشاره کردهاند.
آتش زدند دوزخيان ستم سرشت
در خيمة امام خواجة بهشت
«ديوان سروش اصفهاني، ص 757»
آه ز دهي که آتش بيداد شعله زد
بر آسمان ز خيمه خرگاه کربلا
«ديوان اديب الممالک فراهاني، ص 569»
آن کودکي که در گه يغماي خيمهگاه
از گوش برد دست ستم گوشوارهاش
«اديب الممالک فراهاني، ص 771»
اين داغ سوزدم که پس از قتل شاه دين
از خيمهگاه جز تل خاکستري نماند
«مدرس اصفهاني ـ اشک شفق، ص296»
4- عطش:
يکي از شاخصترين جلوهها، سوز و گداز در واقعة کربلاست. عطش کودکان، بستن آب بر روي ياران امام و تشنگي شديد ياران امام در هواي گرم کربلا، بيش از ساير مضامين در مراثي شاعران زبان فارسي دربارة عاشورا به کار رفته است.
از تشنگي روانش بيصبر و بيشکيب
گرماي کربلا شده بي حد و منتها
«ديوان قوامي رازي، ص 126»
کشته دين تشنه بود، خون حسين آبش داد
اين حديث لب عظشان و دو چشم تر اوست
«ديوان بهار، ص 196»
زان تشنگان هنوز به عيوق ميرسد
فرياد العطش ز بيابان کربلا
«ديوان محتشم، ص 280»
5- حضرت عبّاس(ع):
حضرت ابوالفضلالعباس، پرچمدار سپاه امام حسين(ع)بود. وي چنان جمال و طلعتي زيبا داشت که او را قمر بنيهاشم ميگفتند. وفادار ماندن به امام حسين تا آخرين دم حيات، از جمله مضاميني است که در اشعار مراثي مورد توجه قرار گرفته است.
عباس نامدار چو از پشت زين افتاد
افتاد بر سيار و يمين عرش را
گفتي قيامت است که بر زمين افتاد
چون هر دو دست او را يسار و يمين افتاد
«ديوان سروش اصفهاني، ص 748»
حرمت آن شير مردمي که کان علمداري نمود
گشت لشکر کته و او با علم بود پايدار
«ديوان وقار شيرازي، ص 229»
از جورتان طپيد به خون اکبر جوان
وز ظلمتان لواي ابوالفضل شد نگون
«اديبالممالک، ص 571»
6- علياصغر:
طفل ششماهه امام حسين(ع) است که بر اثر اصابت تير حرمله (لعنهالله عليه) به شهادت رسيد.
حضرت امام حسين، دست هاي خود را از خون علي اصغر پر کرده به جانب آسمان افکند (منتهي الآمال ص450). شاعران مرثيهسرا در چگونگي شهادت اين کودک معصوم، سرودههاي نغز و جانسوزي سرودهاند.
ناوک زدند به دل طفلي که از عطش
پيکار آبدار به مرحم گرفته است
«ديوان اهلي شيرازي، ص 430»
بهر گلوي اصغر تو تير کينه هست
وز بهر کودکان تو جز تازيانه نيست
«اديبالممالک فراهاني، ص 569»
آسمانا بهر تير حرمله جايي نبود
شيرخواري را چرا بايد هدف خنجر گرفت
«ديوان حزين بروجردي، ص140»
7- حضرت علي اکبر (ع):
وي جوان خوشسيماو زيبا، در طلاقت لسان و صباحت رخسار شبيهترين مردم به پيامبر(ص) بود. وي شجاعت را از علي(ع) به ارث برده بود و در جميع محامد و محاسن معروف بود.
رخصت خواستن علياکبر(ع) از امام حسين و هجوم دلاورانهاش بر لشکر کفر و رشادتهاي وي در ميدان رزم و شهادتش از جمله مضاميني است که در مراثي مورد توجه شاعران قرار گرفته است.
شبه احمد علياکبر چو به ميدان آمد
کوفيان را منجلي مه تابان آمد
«ديوان حزين بروجردي، ص 142»
تا که اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را سوخته
ماه رويش کرده از غيرت عرق
همچو شبنم صبحدم بر گل ورق
ديرشد هنگام رفتن اي پدر
رخصتي گر هست باري زودتر
«گنجينةالاسرار ، عمان ساماني، ص 46»
8- زينب ؛ شيرزن کربلا :
پيام آور واقعه عاشورا حضرت زينب(س) است. وي پس از حادثه کربلا سرپرستي اطفال و پرستاري از امام سجاد(ع) را بر عهده داشت. حضرت زينب همچون کوهي استوار مقابل يزيديان ايستاد.
وي با خطبههاي آتشين خود به افشاي ستمگري هاي يزيد و حکام اموي پرداخت. مرثيهسرايان دربارة او اشعاري سروده و به نقش وي در واقعه کربلا اشارتي داشتهاند.
خاتون کربلاست که امالمصائب است
اين زينب است و خواهر عباس و جعفر است
قهرمان صبر دو عالم جناب زينب است
صبر مات از سينة پرالتهاب زينب است
«حسن صالحي ـ راهيان عاشورا، ص70»
زينب به پشت ناقة عريان چو شد سوار
خون گريه کرد از غم او چشم روزگار
«کليات جودي، ص 16»
9- کوفيان و بيوفايي:
از ديگر مضاميني که در شعر عاشورايي مدنظر شاعران مرثيهسرا قرارگرفته، عهدشکني اهل کوفه است. بيوفايي از خصلت هاي مردم کوفه شمرده شده است. از ويژگيهاي روحي و اخلاقي جامعة کوفي ميتوان تناقص در رفتار ، نيرنگ ، فرصتطلبي ، طمع و آز را برشمرد.
در کوفه از وفا و محبت نشانه نيست
وز مهر و آتشي سخن در ميانه نيست
«اديب الممالک فراهاني، ص 569»
از آب هم مضايقه کردند کوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
«ديوان محتشم، ص 28»
بر شيرخواره رحم نکردند کوفيان
شدپاره حلق طفل بي آزار کربلا
«ديوان حزين بروجردي، ص 152»
10- لعنت بر يزيد:
يزيدبن معاويه خليفه جنايتکار اموي است که فاجعة کربلا به دستور او پديد آمد. وي جواني ميگسار، عياش، فاسد و... بود. در زمان او فسق و فجور به واليان هم گسترش يافت.
ابن جوزي دربارة او گفته است: «چگونه قضاوت ميکنيد درباره مردي که سه سال حکومت کرد؛ در سال اول امام حسين(ع) را به شهادت رساند؛ در سال دوم مردم مدينه را دچار وحشت ساخت و مدينه را براي لشکريان خود مباح گرداند، و در سال سوم خانة خدا را با منجنيق ويران کرد. (تذکرة الخواص ابن جوزي، ص164)
لعنت به معناي طرد از رحمت است. لعنت فرستادن بر يزيد نيز از موضوعاتي است که در مراثي به کار رفته و شاعران، تنفر و انزجار خويش را نسبت به يزيد ابراز داشتهاند.
نه سبزه است که هر سال ميدمد ز خاک
زبان شود درو دشت از براي لعن يزيد
نگريد آب بهاران مگر به ياد حسين
ننوشد آب گلستان مگر به لعن يزيد
ازبهر کشتن تو بکشتن يزيد را
لايق نبود، کشتن او لعنت خداست
«ديوان اوحدي مراغهاي، ص 5»
يادآور است كه به جز موضوعات و مضامين فوق، مضامين ديگري نيز همچون: ني، نيزه، گلوي بريده، گريه و اشک، نينوا، کربلا، فرات، قاسم، شمربن ذيالجوشن، سقايي، زينالعابدين، ذوالجناح، خولي، حرمله، تير و... در اشعار بسياري از شاعران پارسيگوي به کار گرفته شده است كه پرداختن به آنها اين مقال و مقوله را مفصل و مستوفي مي كند.
........................
پينوشتها:
1- صفاي جندقي
2- شيخ رضا فرزند شيخ عبدالرحمن طالباني (1318-1253 هـ.ق) از شاعران بزرگ پارسيگوي کرد است.
3- فرهنگ عاشورايي ـ جواد محدثي
4- بحارالانوار (ج 45- ص 95) علامه مجلسي
5- تاريخ ادبيات ايران (ج 1/3 ) دکتر ذبيح ا... صفا
6- اسرار و آثار واقعه کربلا استاد جلال الدين همايي به کوشش محمود موقتيان صص 3-72