در سالهای اوایل دهه 1340، به همت آقای سید محمد محیط طباطبایی اولین سمینار خلیج فارسشناسی در عمارت باشگاه افسران تهران که در بزرگ آن روبهروی وزارت امور خارجه قرار داشت، برگزار شد که در آن شبی 2 نفر و در مجموع 24 نفر به ایراد سخنرانی پرداختند و من یکی از آنان بودم. سخنرانی من پس از پروفسور گیرشمن فرانسوی که در شوش حفاریهای مهمی انجام داده و بسیار هم به ایران علاقه داشت، بود. نوبت سخنرانی من با موضوع «لهجهها و زبانهای محلی و فولکلور خلیج فارس» که شد، مجلس را برای استماع سخنرانی خودم خسته و خوابآلود دیدم. پس از قرار گرفتن در پشت میز خطابه از رئیس جلسه مرحوم زندهیاد سعید نفیسی خواهش کردم سخنرانی مرا به فردا شب یا شب دیگر موکول نمایند. نفیسی گفت فردا شب و شبهای دیگر هم سخنرانانی هستند. گفتم پس اجازه فرمایید از مستمعین سؤالی کنم. دیگر فرصت قطع سخنان من برای رئیس میسر نشد و مردم فریاد زدند سؤال فرمایید. او در طول سخنرانیاش خلیج فارس را «خلیج» میگفت و هر جا به نام اسکندر میرسید، از او با القاب «کبیر» و «بزرگ» یاد میکرد. این مسأله سبب شد من از سخنرانی خودم صرفنظر کنم و وقتی پشت تریبون رفتم، از رئیس جلسه که سعید نفیسی بود، اجازه خواستم که فقط یک پرسش مطرح کنم و پرسیدم اگر پروفسور گیرشمن در فرانسه سخنرانی داشتند و ناگزیر بودند از هیتلر نام ببرند، آیا به او القاب «کبیر» و «بزرگ» میدادند؟ و تأکید کردم که نام خلیج فارس باید کامل گفته شود. این تذکر من موجب شد سفیر کبیر فرانسه که در جلسه حضور داشت، با یادداشتی از پروفسور گیرشمن بخواهد که رسماً از ملت ایران و من عذرخواهی کند و او هم این کار را کرد. غریو شادی و زندهباد از مجلس برخاست. مجلس بیدار شد و آماده استماع سخنرانی شد و دو ساعت و نیم، به صحبتهای من گوش دادند.
شادروان احمد اقتداری - بن مایه » دایره المعارف بزرگ اسلامی