محمدعلی بهمنیقاجار- جوامع انسانی از بدو پیدایش در معرض جنگ قرار داشتهاند. تاریخ بشر پر است از جنگهای مهیبی که تلفات گستردهای به جای گذاردهاست و چه بسا در پارهای زمانها اساس بسیاری از جوامع را برهم زدهاست. ابعاد زیانبار جنگ، از دیرباز، بسیاری از متفکران و اندیشهمندان سرزمینهای گوناگون را به مبارزه با جنگ و تلاش برای تحقق صلحی فراگیر و پایدار رهنمون ساختهاست. متفکران و مصلحان در تمدنهای مختلف تلاش کردهاند تا در وهله اول با برشمردن سودمندیهای صلح و نکوهش زیانهای جنگ از بروز جنگ جلوگیری کنند و در وهله بعدی چنانچه جنگ به هر دلیل گریزناپذیر باشد، تا آنجا که امکانپذیر است قواعدی انسانی بر جنگ حکمفرما شود تا از میزان آلام و مصیبتهای جنگزدگان کاسته شود، کرامت و شأن انسانی خدشهدار نشود و غیرنظامیان از بلایای جنگ تا حد ممکن مصون بمانند. از این رو، تلاش برای صلح و پاسداری از ارزشهای انسانی در جنگها که میتوان به عنوان ارزشهای بشردوستانه از آن یاد کرد، نمونههای جالبی در تمدنهای کهن دارد. در فرهنگ هند باستان در حماسه مهاباراتا به رعایت اصول، قوانین اخلاقی در جنگها توجه شده بود (۱)، در یونان باستان نیز قواعدی در مورد ممنوعیت جنگ در زمانهای مقدس، محدودیت مجازات تسلیمشدگان و آزادی اسیران وجود داشت، نمونههای مشابهی نیز در تمدنهای چین، ژاپن، سومر، روم و ایران وجود دارد (۲) که به موضوع ارزشهای بشردوستانه در تمدن ایرانی در ادامه این گفتار به طور مفصل پرداخته خواهد شد.
در تمدن اسلامی نیز مصداقهایی از ارزشهای بشردوستانه مانند رفتار انسانی با اسرای جنگی، محدودیتهای روشهای جنگی، ممنوعیت تعرض به کودکان، زنان و ممنوعیت تخریب محیط زیست در سخنان پیشوایان دین اسلام تبلور یافتهاست (۳). صرف نظر از پیشینه ارزشهای بشردوستانه در تمدنهای گوناگون، در سدههای اخیر اندیشهمندان و حقوقدانان تلاش کردهاند قواعدی مدون و جهانشمول برخاسته از ارزشهای بشردوستانه تدوین کنند. این تلاشها که نقطه آغازین آن را میتوان در نوشتههای گروسیوس هلندی در سده ۱۷ میلادی یافت، با تأسیس کمیته بینالمللی صلیب سرخ در ۱۷ فوریه ۱۸۶۳ وارد عصر جدیدی شد و با تدوین کنوانسیونهای لاهه و ژنو، اصول اساسی حقوق بینالملل بشردوستانه تدوین شد(۴). در سالهای اخیر با ایجاد دیوان کیفری بینالمللی ( تأسیس ۱۹۹۸)(۵) و نیز تشکیل دادگاههای کیفری بینالمللی ویژه یوگسلاوی و روآندا و همچنین با توجه به اقداماتی که نهادهایی همچون دیوان بینالمللی دادگستری (۷) و شورای امنیت سازمان ملل متحد (۸) انجام دادهاند، حقوق بینالملل بشردوستانه توسعه گستردهای یافتهاست و از قواعدی مدون و عرفی (۹) برخوردار شدهاست که این قواعد دائماً در حال توسعه است(۱۰). در عصر حاضر که عصر توسعه حقوق بینالملل بشردوستانه است جالب توجه خواهد بود که پیشینه ارزشهای بشردوستانه در فرهنگ و تاریخ جهان مورد مطالعه دگر باره قرار گیرد. این مطالعه، دوستداران حقوق بینالملل بشردوستانه را یاری خواهد داد تا هم با پیشینه ارزشهای بشردوستانه بیشتر آشنا شوند و هم از زمینههای مناسبی که در فرهنگ جوامع گوناگون برای پذیرش و به کارگیری قواعد بشردوستانه وجود دارد، آگاه شوند. از این رو در نوشتاری که پیش رو است، ارزشهای بشردوستانه در فرهنگ ایران در دو بخش جداگانه مورد مطالعه قرار می گیرد.
ابتدا به اهمیت صلح در فرهنگ ایرانی و نفی جنگ پرداخته میشود و سپس اهمیت رعایت قواعد بشردوستانه در جنگ بررسی میشود. البته در این باره توضیح دو نکته ضرورت دارد:
۱- بررسی ارزشهای بشردوستانه در فرهنگ ایرانی و استفاده از اصطلاحات مربوط به اصول اساسی حقوق بشردوستانه در این بررسی، بدین معنا نیست که ارزشهای کهن بشردوستانه با اصول امروزین حقوق بشر دوستانه یکسان فرض شود، بلکه به دلیل همانندیهایی که بین این ارزشهای کهن و اصول امروزین وجود دارد و با توجه به این موضوع که آنها دو چیز جداگانه هستند از اصلاحات و عناوین امروزین برای تبیین هرچه بهتر ارزشهای بشردوستانه بهره گرفته شده است.
۲- بررسی ارزشهای بشردوستانه در فرهنگ ایران به بررسی موردی شاهنامه فردوسی محدود شده است. این بدین معنا نیست که این ارزشها در تاریخ و فرهنگ ایرانی محدود به شاهنامه فردوسی باشد، بلکه در تاریخ ایران نمونههای مشهوری از احترام به کرامت انسانی و ارزشهای بشردوستانه همچون کوروش بزرگ پادشاه ایران ( متوفی- ۵۲۹ ق.م)وجود دارد که عملکرد وی در جنگ با بابل و لیدی خود میتواند موضوع بررسی مستقلی در رعایت ارزشهای بشردوستانه در جهان باستان باشد (۱۱). بنابراین بررسی شاهنامه تنها از این روست که از گستردگی حجم مطالب جلوگیری شدهاست و به بررسی موردی شاهنامه فردوسی که آینه تمامنمای فرهنگ ایرانی است، اکتفا شود. شایان ذکر است که شاهنامه فردوسی یک مجموعه بزرگ شعر است که در بیش از هزار سال پیش به وسیله فردوسی طوسی شاعر ایرانی در مورد تاریخ استورههای ایران پیش از اسلام سروده شده است. بنابراین تاریخ تدوین این کتاب به هزار سال پیش بر میگردد، اما وقایعی که به آنها اشاره شدهاست مربوط به سدههای پیش از میلاد مسیح و یا سدههای ابتدایی میلادی است، ضمن اینکه برخی از این رویدادها جنبه استورهای دارد و تاریخ دقیقی برای آنها نمیتوان متصور بود. گرچه استورهشناسان، شکلگیری این استورهها را به هزاره نخست پیش از میلاد نسبت میدهند.
الف- صلح در فرهنگ ایرانی «بررسی موردی شاهنامه فردوسی»
بخش بزرگی از شاهنامه به جنگها و نبردهای میهنی اختصاص دارد. با این وجود هماره بر اولویت داشتن صلح بر جنگ و بیان ناپسندی و زشتی جنگ تأکید شدهاست. در برخی ابیات شاهنامه با دیدگاهی خردگرایانه به ناپسندبودن جنگ و سودمندبودن صلح اشاره شده است. از جمله در سخن سیاوش استوره صلحطلبی و جنگستیزی شاهنامه، بیان شدهاست:
سیاوش چنین گفت کاین رای نیست
همان جنگ را مایه و جای نیست(۱۲)
در جایی دیگر، رستم بزرگترین پهلوان شاهنامه در ستایش صلح و نکوهش جنگ می گوید:
کسی کآشتی جوید و سور و بزم
نه نیکو بود تیز رفتن به رزم
همه یافتی، جنگ، خیره مجوی
دل روشنت زآب تیره مشوی(۱۳)
در سخنی دیگر از رستم، تأکید شده است که ناپسندبودن جنگ تا آنجا آَشکار است که حتی درندگان یا سنگ و کوه نیز به این موضوع آگاه هستند:
پلنگ این شنا سد که پیکار و جنگ
نه خوبست و داند همی کوه و سنگ(۱۴)
یکی دیگر از پهلوانان نیکاندیش شاهنامه که تباری تورانی دارد، « پیران» است که درباره اولویتداشتن صلح بر جنگ میگوید:
مرا آشتی بهتر آید ز جنگ
نباید گرفتن چنین کار تنگ(۱۵)
در شاهنامه جدای از آنکه صلح بر جنگ اولویت دارد، دستیازیدن بیهوده به جنگ به سان ننگی غیر قابل چشمپوشی بیان شده است:
بگوهر بر آن رو زننگ آورم
که من پیش شه هدیه جنگ آورم(۱۶)
در موارد دیگر در شاهنامه تنها به نفی کلی جنگ و بیان این نکته که صلح بر جنگ برتری دارد، اکتفا نشده است، بلکه به پیامدهای زیانبار جنگ نیز اشاره شده است، از جمله در جایی از زبان افراسیاب که البته پهلوانی جنگطلب بودهاست ولی در برهههایی از رفتار خود پشیمان میشدهاست، ابراز شده است:
«بسی نامداران که بر دست من
تبه شد به جنگ اندر آن انجمن
مرا سیر شد دل زجنگ و بدی
همی جُست خواهم ره ایزدی
کنون دانش و داد باز آوریم
بجای غم و رنج ناز آوریم»(۱۷)
یکی از مهمترین پیامدهای زیانبار جنگ، خونریزی است. در شاهنامه با بیان این نکته که جنگ با خونریزی در پیوند است به نکوهش جنگ پرداخته شده است، از جمله ایرج نخستین پهلوان شاهنامه که در راستای صلحطلبی و جنگ ستیزی، جان خود را از دست میدهد، خطاب به برادران جنگطلب خود میگوید:
«جهان خواستس یافتی خون مریز
مکن با جهاندار یزدان ستیز
پسندی و همداستانی کنی
که جانداری و جانستانی کنی»(۱۸)
در جایی دیگر از زبان « سیندخت» همسر پادشاه کابل(افغانستان امروزی) در نکوهش جنگ و خونریزی بیان شده است:
تو دانی نه نیکوست خون ریختن
ابابی گناهان بر آویختن(۱۹)
در قسمتی دیگر از شاهنامه و از زبان سیاوش در نکوهش جنگطلبی پدر وی « کیکاوس» و با تأکید بر پرهیز از خونریزی بیان میشود:
ور اگر ز بهر فزونیست جنگ
چو جنگ آمد و کشور آمد به چنگ
چه باید همی خیره خون ریختن
چنین دل بکین اندر آویختن (۲۰)
در شاهنامه فردوسی، جنگ افزون بر آنکه از ماهیتی خردستیزانه برخوردار است، سرشتی ضدخدایی نیز دارد. به دیگر سخن دستیازیدن به جنگ تجاوزکارانه در شاهنامه به معنای پیکار با خدا و برگزیدن روشی است که در ستیز با اراده خداوندی قرار دارد، نمونههای بسیار زیادی در این باره وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
از زبان سیندخت در سرشت ضدالهی جنگ:
از آن ترس کوهوش و زور آفرید
درخشنده ناهید و هور آفرید
نیاید چنین کارش از تو پسند
میانرا بخون ریختن برمبند
خداوند ما و شما خود یکیست
بیزدانمان هیچ پیکار نیست (۲۱)
از زبان سیاوش در بیان ناسازگاری جنگ تجاوزکارانه با خواست خداوند:
«ورایدونکه جنگ آورم بی گناه
چنین خیره با شاه توران سپاه
جهاندار نپسندد این بَدزمن
گشاید برمَن زبان انجمن» (۲۲)
مواردی که بیان شد، نمونههایی از اهمیت صلحطلبی در شاهنامه فردوسی بود و مصادیق فراوانی دیگری نیز در این باره وجود دارد که از بیان همگی آنان صرف نظر شده است. در ادامه این گفتار به موضوع اهمیت رعایت قواعد بشردوستانه در جنگ از دیدگاه شاهنامه پرداخته خواهد شد.
ب- اهمیت رعایت قواعد بشردوستانه در جنگ
موضوع رعایت قواعد بشردوستانه در شاهنامه فردوسی را میتوان در ذیل سه اصل مورد بررسی قرار داد که در ادامه به طور جداگانه به هر یک از آنها پرداخته خواهدشد:
اصل رفتار انسانی
در شاهنامه بارها بر احترام به کرامت انسانی اتباع نیروی متخاصم و نادیدهگرفتن نژاد و مذهب آنان تأکید شده است. برای نمونه « کیخسرو» پادشاه استورهای ایرانیان پس از تصرف توران (آسیای مرکزی امروز) با وجود جنگهای بسیار و کینههای دیرینه میان ایرانیان و تورانیان، سپاهیان ایران را به احترام به تورانیان فرامیخواند و در این باره میگوید:
ز دلها همه کینه بیرون کنید
بمهراندرین کشور افسون کنید
بکوشید خوبی بکار آورید
چو دیدید سرما بهار آورید(۲۳)
در بخش تاریخی شاهنامه نیز در بیان جنگهای ایران و روم در سده چهارم میلادی و در عصر پادشاهی شاهپور دوم (۳۷۹-۳۰۹ م) به موضوع احترام کرامت انسانی نیروی متخاصم اشاره میشود؛ در این جنگ با وجود اینکه رومیان، مسیحی و ایرانیان زرتشتی بودند و نژاد آنان نیز متفاوت بود. هنگامی که امپراتور روم به جنگی تجاوزکارانه ضد شاهپور دست زد و از وی شکست خورد، از شاهپور در خواست میکند تا به خاک روم یورش نبرد و در این باره به وی میگوید:
تو دانی که تاراج و خون ریختن
ابابیگنه مردم آویختن
مهان سرفراز دارند شوم
چه با شهر ایران چه با شهر روم(۲۴)
شاهپور نیز در پاسخ به این درخواست امپراتور روم، می گوید:
هم اندر زمان نامه پاسخ نوشت
بگفت آن کجا رفته بُد خوب و زشت
چو زنهار دادم نسازمت جنگ
جهان نیست بر مرد هشیار تنگ (۲۵)
یکی از جلوههای احترام به کرامت انسانی نیروی متخاصم در حمایت از اسیران دشمن و تعدینکردن به شخصیت آنان است. این موضوع در شاهنامه فردوسی مورد توجه بوده است. در یکی از جنگهای میان کیخسرو با افراسیاب پادشاه توران، گروهی از سپاهیان افراسیاب به اسارت قشون کیخسرو در میآیند. کیخسرو با وجود کینه عمیقی که تورانیان از وی داشتند به مهربانی با آنان روی میآورد و ضمن همدری با وضعیت آنان، این اسیران را در ماندن نزد کیخسرو به عنوان میهمان وی و یا بازگشت به سرزمین خود مُخیر میسازد، در این باره در شاهنامه آمده است:
کنون بر شما گشت کردار بد
شناسد هر آنکس که دارد خرد
نیم من بخون شما شسته چنگ
نگیرم چنین کار دشوار تنگ
همه یکسره در پناه منید
اگر چند بدخواه گاه منید
هر آنکس که خواهد که باشد رواست
درین کار نافزایش نه کاست
هرآنکس که خواهد که زی شاه خویش
گذارد نگیرم برو راه پیش(۲۶)
اصل ضرورت نظامی
در شاهنامه فردوسی بر اینکه هر فعالیت نظامی باید بر اساس توجیه نظامی صورت گیرد، تأکید شدهاست و در این راستا بر مصادیقی همچون نفی غارت شهر یا محل تصرفشده و نفی تخریب یا ضبط اموال غیرنظامی و نیز ممنوعیت حمله به نظامیای که سلاح را بر زمین گذاشته است(نظامی تسلیمشده) اشاره شده است که به این مصادیق در زیر اشاره میشود.
کیخسرو پس از فتح توران، به سپاهیان ایران در ممنوعیت غارت اموال تورانیان، میگوید:
ز جیز کسان سر پیچید نیز
که دشمن شود دوست از بهر چیز
هر آنکس که جوید همی رای من
نباید که ویران کند جای من
و دیگر که خوانند بیداد و شوم
که ویران کند مهتر آباد بوم(۲۷)
در بخش تاریخی شاهنامه انوشیروان پادشاه ساسانی به جنگ با روم شرقی ( بیزانس)، پرداختهشدهاست که در سال ۵۴۰ میلادی شهر انطاکیه در خاک روم ( واقع در سوریه امروزی) به تصرف وی در میآید، انوشیروان پس از تصرف انطاکیه، غارت اموال مردم این شهر را ممنوع میکند و در این باره به سپاهیانش میگوید:
« از این پس گر آید ز جایی خروش
ز بیدادی و غارت و جنگ و جوش
ستمکارگان را کنم بر دو نیم
کسی کو ندارد ز دادار بیم» (۲۸)
در مورد نفی حمله به نظامیای که سلاح را بر زمین گذاشته است در بخش تاریخی شاهنامه و در بیان وصایای اردشیر بابکان بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی ( متوفی ۲۴۲ میلادی) آمده است:
« چو پیروز گردی ز تن خون مریز
چو شد دشمن بد کنش در گریز
چو خواهد ز دشمن کسی زینهار
تو ز نهارده باش و کینه مدار
چو تو پشت دشمن ببینی به چیز
متاز و مپرداز هم جای نیز(۲۹)
اصل تفکیک
در شاهنامه فردوسی بر تفکیک میان نظامیان و غیرنظامیان و اهداف نظامی( برای نمونه اموال غیر نظامی) تأکید شده است. که به نمونههایی از آن در زیر اشاره میشود.
کیخسرو و پادشاه ایران بر تعرضنکردن به غیرنظامیان در جنگ با تورانیان تأکید کردهاست و در این باره میگوید:
« سر بیگناهان نباید برید
ز خون ریختن دست باید کشید
نه مردی بود خیره آشوفتن
بزیر اندر آورد را کوفتن
نیاید جهان آفرین را پسند
که جویند بر بیگناهان گزند.»(۳۰)
کیخسرو درباره ممنوعیت تعرض به زنان میگوید:
« ز پوشیده رویان بپیچید روی
هر آنکس که پوشیده دارد بکوی»(۳۱)
در بخش تاریخی شاهنامه نیز در هنگام پرداختن به تصرف انطاکیه به وسیله انوشیروان به سخنان انوشیروان در ممنوعیت تعرض سپاهیان ایران به افراد و اموال غیرنظامی اینچنین اشاره میشود:
« اگر هیچ بانگ زن و مرد پیر
و گر غارت و شورش و دار وگیر
بگوش من اید بتار یک شب
که بگشاید ار زنج یک مرد لب
هم اندر زمان آنکه فریاد از اوست
پر از کاه ببینندش آکنده پوست.»(۳۲)
نتیجهگیری
با بررسی شاهنامه فردوسی به عنوان نماد اصلی فرهنگ و تمدن ایرانی دریافته میشود که در شاهنامه بر ستایش صلح و نکوهش جنگ تأکید شدهاست و همچنین ارزشهای بشردوستانهای مانند تعرضنکردن به افراد و اموال غیرنظامی در جنگ، حمایت از اسیران و نظامیان تسلیمشده و احترام به کرامت انسانی افراد دشمن مورد توجه ویژهای قرار داشته است. امید که پیشینه ارزشهای بشردوستانه در فرهنگ و تاریخ جهان، زمینه سازی را برای پذیرش و رعایت حقوق بینالملل بشردوستانه در سرتاسر جهان فراهم کند.
---------------
پینوشتها
۱- کمیته ملی حقوق بشر دوستانه جمهوری اسلامی ایران، حقوق بینالملل بشر دوستانه ناظر بر حمایت از افراد در درگیریهای مسلحانه( مجموعه اسناد ژنو)، چ ۲، تهران، تابستان ۱۳۸۶، ص ۶
۲- همان
۳- مصطفی محقق داماد، تدوین حقوق بشر دوستانه بین الملی و مفهوم اسلامی آن، مجله تحقیقات حقوقی دانشگاه شهید بهشتی، شماره ۱۸ ، ص ۱۵۲.
۴- کمیته ملی حقوق بشر دوستانه جمهوری اسلامی ایران ، پیشین ، صص ۱۹-۱۶ .
۵- برای آشنایی بیشتر با ساختار، وظایف و صلاحیتهای دیوان کیفری بینالمللی، ن. ک: اسحاق آلحبیب، دیوان کیفری بینالمللی و جمهوری اسلامی ایران، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۸.
۶- جمشید ممتاز، امیرحسین رنجبریان، حقوق بینالملل بشردوستانه «مخاصمات مسلحانه داخلی»، تهران ، میزان، بهار ۱۳۸۴، ص۷۱.
۷- همان، ص۴۲
۸- همان، صص ۷۴-۶۹
۹- برای آگاهی از نقش عرف در حقوق بینالمللی بشردوستانه، نـ . ک: ژان ماری هنکرتز و لوئیس دوسوالدبک با همکاری کارولین آلورمن، کنوت دورمن و باتیست رول ، حقوق بینالمللی بشردوستانه عرفی، ترجمه دفتر امور بینالملل قوقه قضاییه جمهوری اسلامی ایران و کمیته بینالمللی صلیب سرخ، ویرایش متن: کتایون حسین نژاد و پوریا عسگری، تهران، مجد، ۱۳۸۷.
۱۰- همان
۱۱- ر.گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین ،چ۸، تهران، علمی و فرهنگی،۱۳۷۰، صص ۱۴۴-۱۴۱.
۱۲- حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، به تصحیح و مقابله و همت : محمد رمضانی، چ ۲، تهران، خاور، ۱۳۵۴، ج ۱،ص ۵۰۹
۱۳- همان، ج ۱،ص۴۵۱.
۱۴- همان، ج ۲،ص۲۵۱
۱۵- همان.
۱۶- همان، ج ۱، ص ۵۰۹
۱۷- همان، صص ۴۵-۴۴۴.
۱۸- همان، صص ۷۴-۷۳.
۱۹- همان، ص ۱۶۱.
۲۰- همان ، ص۴۵۵.
۲۱- همان، ص ۱۶۱.
۲۲- همان، ص ۴۵۴.
۲۳- همان، ج۳،ص۶۲.
۲۴- همان،ج۴،صص۱۸۳-۱۸۲.
۲۵- همان.
۲۶- همان،ج۲،ص۴۸۶.
۲۷- همان، ج۳،ص۶۳.
۲۸- همان، ج۴،ص ۳۹۵.
۲۹- همان، ج۴،ص۱۳۱.
۳۰- همان،ج۳،ص۶۳.
۳۱- همان.
۳۲- همان،ج۴،ص۳۹۵.
برگرفته از : انجمن پژوهشی ایرانشهر