بنیاد نیشابور به آگاهی می رساند :
Bonyad-Neyshaboor.IR
«راه شاهنامه»، نماد فرهنگ را جایگزین «ماراتون»، نماد جنگ می کنیم
(برنامه دوی 44 کیلومتری یک دونده از ورزشگاه شریعتی کرج تا نشست شاهنامه خوانی بنیاد نیشابور در تهران)
علی اکبر پدرام
نماد المپیک، پنج حلقهی پیوند خورده با هم است و به معنای صلح و دوستی میان 5 قارهی جهان است. بازیهای آن نیز، گویای چنین پیام زیبایی است، بجز یک مورد :
دوی «ماراتون» که در بردارندهی مفهوم جنگ و شکست و پیروزی است و این، خلاف روح المپیک و حلقههای پنج گانهی آن است و به پیشنهاد «مایکل بریل» در سال 1894، وارد بازیهای المپیک شد.
شگفت آن که همهی دست اندرکاران و اعضای کمیته المپیک، تاکنون، چشم بر این حقیقت تلخ بستهاند.
طبق گزارشهای اغراقآمیز و افسانهپردازی هرودوت، در سال 486پ.م، سپاه ایران در ماراتون، از یونانیها شکست خورد و یک سرباز، فاصلهی صحنهی جنگ (مارتون) را تا آتن دوید، تا خبر شکست ایرانیان را به آتنیها بدهد. پس از آن افتاد و در دم، جان سپرد!
گذشته از تضادهای آشکاری که در روایتهای هرودوت وجود دارد، گیریم که چنین بوده است! این چه ربطی به بازیهای المپیک دارد؟ چرا باید خاطره و نمادی از جنگ و خون ریزی در بازیهای صلحآمیز المپیک وجود داشته باشد؟
آیا نمیتوان همان گونه که حدود یکسد سال پیش، یک فرانسوی، این رشته را پیشنهاد کرد و تصویب شد، امروز، یک ایرانی «دوی استقامت» دیگری را پیشنهاد کند، که در بردارندهی فرهنگ و دوستی باشد؟
«راه شاهنامه»، نخستین تلاش عملی و پاسخ به این نیاز تاریخی و جایگزین مناسبی برای «ماراتون» است که نماد جنگ و خونریزی در بازیهای صلحآمیز المپیک است.
میدانیم که شاهنامهی فردوسی، به عنوان میراث فرهنگی جهانی ثبت و به رسمیت شناخته شده است.
«راه شاهنامه»، یعنی شاهنامه، دارای چنان ارزشی است که دونده حاضر است فاصله 44 کیلومتری میان دو شهر (از ورزشگاه شریعتی کرج تا بنیاد نیشابور تهران) را بدود، تا به کلاس درس شاهنامه برسد.
44 کیلومتر، به عمد انتخاب شده که بیشتر از دوی ماراتون 195/42 متر باشد. یعنی سرباز فرهنگی شاهنامه، میتواند بیشتر از سرباز جنگی بدود. این، پیام دانش و فرهنگ دارد و آن، پیام جنگ و خونریزی.
حال، باید از دستاندرکاران و کمیته المپیک پرسید، کدامیک از این دو پیام صلاحیت حضور در بازیهای المپیک را دارد؟
جای آن دارد که کشورها و مردمان آزادهی جهان، به این ندای فرهنگی–ورزشی پاسخ دهند و از مسؤولان کمیتهی المپیک بخواهند که نماد جنگ را به نماد فرهنگ، تبدیل کنند و ثابت کنند که داعیهی دموکراسی و آزادیخواهی آنان، تنها «شعار» نیست.
این مهم بر عهدهی دست اندرکاران ورزش کشور است که برای زدودن ننگ ماراتون، که گزافهای است تاریخی، اقدام کنند و با جمعآوری مستندات تاریخی و برشمردن تضادهای روایتهای هرودوت، مسؤولان کمیتهی المپیک را وادار به بازاندیشی در پذیرش افسانهی «ماراتون» کنند و چه می شود، اگر برای دست یابی به چنین هدف بزرگ ملی، در سطح بین المللی نیز، تلاش کنند و این بار، برای «فرهنگ»، دست به تشکیل «لابی» زنند! و اندکی از بودجه کشور را در این راه هزینه کنند و از اندیشمندان و پژوهشگران ایران و جهان، یاری جویند؟
دور نیست که با مطرح شدن چنین اندیشه و هدفی، کشورهای صلح دوست دیگری نیز از آن حمایت کنند به ویژه پارههای جدا افتاده از پیکر فرهنگی ایران، که هنوز پیوندشان با شاهنامهی فردوسی و شعر رودکی و... پابرجاست، چون: تاجیکستان، افغانستان و... که یادآور سمرقند و مرو و بخارا و خجند و کابل و... در پهنهی ادبیات پارسی است.
ایرانیان آزاده و فارسی زبانان هم پیوند با گسترهی ایران فرهنگی!
«راه شاهنامه» را یاری کنید، چندان که این ندا، خیزآبی (موجی) شود، که نماد جنگ را از چهرهی حلقههای صلح المپیک، بزداید.
بیایید این فریاد شاهنامه و فردوسی را به گوش جهانیان برسانیم که: «نابود باد آن که او جنگ خواست»
هدف برنامهی «راه شاهنامه» :
1- جایگزین کردن دوی استقامت 44 کیلومتری با پیام «فرهنگ» به جای دوی «ماراتون»، که مفهوم «جنگ» دارد.
2- ارج گزاری به فردوسی و شاهنامه به شیوهای که تاکنون در ایران و جهان، سابقه نداشته است.
3-ایجاد پیوند و همسویی میان ایرانیان درون و برون کشور و فارسی زبانان پهنهی ایران فرهنگی، که همنوا با هم، خواستار برداشتن نماد جنگ از بازیهای المپیک شوند.
زمان اجرای برنامه «راه شناهنامه» :
ساعت 13 روز شنبه هجدهم آبان 1392
جای آغاز و انجام :
از ورزشگاه شریعتی کرج تا تهران، خیابان جلالیه، ساختمان بنیاد نیشابور، درس شاهنامهی استاد فریدون جنیدی،
مسافت: 44 کیلومتر
دونده:
اکبر پدرام، 57 ساله
دیدگاهها
منتظر عكسها اين خبر هستم.