برخ-ی داوند که مردم انگلیک زوان شکسپیر را نهاندریابند بژ ما زوان پردیسی (فردوسی) را که هزار سال پیش بوده بود اندریابیم. این باور از سادهاندیشی و گزافگوی برامده است. چرا به «آموختن» ادبیات نیازمند ایم؟ ما که هنوز نتوانیم واژگان پارسیک (نه اربیک که هیچ نیاز-ی نیست) را اندر نوشتگان کهن چامه یا پادچامه درستانه خواندن دیگر چرا خود را میفریبانیم؟
برای اندریافتن نوشتگان کهن باییم هزاران چمه ی (نه اواز واژه) فراموشیده را آموختن چونان که بخواهیم زوان-ی دیگر را آموختن.
زوان پارسیک نو را نیز زمانیکانه به دو پاره بخشانده اند یا بخش کرده اند. پارسیک نو آغازیک تا آفند مغول و زوان پارسیک نو پس از آفند مغول.
درست است که زوان هزار سال پیش نیز پارسیک نو نامیده بِبَود با این همه زوان پارسیک نو ی اکنون مانند لهجه یا شاید نیمزوان-ی دیگر است. یک-ی از نمونگانش کارواژه اندر سان التزامی است که اندر پارسیک نو آغازیک نبوده است یا نشانه-ای ندارده است.