در فرهنگ ایرانی، دست دادن یکی از نشانه های آزرم و احترام است. این کار به عنوان یک عادت اجتماعی در ایران و بسیاری از کشورهای جهان شناخته شده است. زمانی که دو تن دست می‌دهند، این نشان از مودت، احترام، و تمایل به برقراری ارتباط با هم را نشان می‌دهد. این عمل معمولاً با لبخند و نگاه به چشمان هم‌صحبت همراه است و نشان از صمیمیت و مهرورزی است.در برخی موارد، در فرهنگ ایرانی، افراد دست را بر سینه ی خود می نهند و به یکدیگر احترام و مودت نشان می دهند. این نشانه نیز به عنوان یک روش متداول برقراری ارتباط در فرهنگ ایرانی شناخته می‌شود.

دست دادن در عرصۀ اجتماعی به مفهوم و نمادی برای انتقال احساسات و نگرش‌ها و نیز نشان دادن برابری یا نابرابری موقعیت اجتماعی و پایگاه طبقاتی تبدیل گردیده است.علاوه بر این، دست دادن در عرصۀ سیاست و دیپلماسی به نمادی بسیار اثرگذار و معنی‌دار بدل شده است.

پیشینه ی دست دادن در فرهنگ ایرانیان

در سنت تاریخی و فرهنگی سرزمین ایران، دست دادن هرچند امری کمابیش شناخته شده بود، شیوع و کاربرد امروزی را نداشت. هرودت دربارۀ آداب و رسوم ایرانیان باستان موقع دیدار همدیگر می‌نویسد که اگر هم‌طبقه باشند لب‌های یکدیگر را می‌بوسند و اگر کسی از نظر طبقه اندکی پایین‌تر باشد گونه‌اش را برای گرفتن بوسه جلو می‌برد. فرودستان نیز در مقابل بزرگان کرنش می‌کنند. هرودت و دیگر مورخین یونانی اشاره‌ای به دست دادن ایرانیان به هنگام دیدار با یکدیگر ندارند و آن را جزئی از آداب معاشرت ایرانیان نمی‌دانند. از این گزارش‌ها می‌توان چنین برداشت کرد که دست دادن در ایران باستان رواج نداشته است.

در ایران دورۀ اسلامی نیز در منابع دینی، ادبی و تاریخی از سنت دست دادن با عنوان «مصافحه» یاد شده است. مصافحه بیشتر سنتی دینی بود که در بین علما و بزرگان دین رواج داشت. علامه محمدباقر مجلسی مصافحه را به معنی دست یکدیگر را گرفتن و معانقه را به معنای دست در گردن یکدیگر افکندن دانسته و هر دو را از سنت‌های دینی مسلمانان و عملی ثواب تلقی کرده است. علاوه بر این، در منابع اسلامی احادیثی در مورد ارزش‌ مصافحه روایت شده است. برای مثال امام محمدباقر (ع) می­فرمایند: «شما را در مصافحه کردن مثل ثواب آنهایی است که در راه خدا جهاد می‌کنند.» باز در حدیثی دیگر می­فرمایند: «هر دو نفر مؤمنى که با هم دست ‏بدهند، دست‏ خدا میان دست آنان است و دست محبت الهى بیشتر با کسى است که‏ طرف مقابل را بیشتر دوست ‏بدارد نیز امام صادق (ع) می­فرمایند: «هنگامی‌که دو برادر دینى به هم مى‏رسند و با هم دست مى‏دهند، خداوند با نظر رحمت‏ به آنان مى‏نگرد و گناهانشان آن‌سان که برگ‏ درختان مى‏ریزد، فرو می‌ریزد تا آنکه آن دو از هم جدا شوند

با وجود این، در جامعۀ ایران بعد از اسلام، دست دادن معانی و دلالت‌های دیگری نیز داشته است. در برخی از منابع از دست دادن در معنای ادای احترام و اظهار دوستی یاد شده است. هنگامی که همام‌الدّین تبریزی فهمید فردی که با وی در حمام صحبت می‌کند شیخ مصلح‌الدّین سعدى است، با وی دست داد و مصافحه کرد. شیخ را به خانه برد و پسر خویش را به او سپرد تا تربیت نماید.

براساس روایت‌های تاریخی، در بین حکام، بزرگان و اکابر ایرانی نیز دست دادن به نشانۀ احترام وافر در دیدارها رواج داشته است: «سلطان بایزید از سمند خوش‌رفتار به زیر آمده با شاه دین‌پناه [شاه‌تهماسب] مصافحه نمود. آن‌گاه به اتفاق به درگاه درآمدند و در جنب یکدیگر نشستند.» همچنین روملو روایت می‌کند که یکی از علمای عصر شاه‌تهماسب، «امیر غیاث‌الدین منصور بن امیر صدرالدین محمد شیرازى، از روى جامعیت حکمت علمى و عملى، ثالث معلمین بود... جناب میرزا مرض آتشک محترز بودند و از آن جهت از جمیع اهل عالم متنفر گشته بود و دست به دست هیچ فردى از افراد انسانى نمى‌رساند به ملاحظۀ آنکه مبادا آتشک داشته باشد. اگر گاهى ارادۀ مصافحه به اکابر و اعالى نمودى دست بر آستین کشیده مصافحه کردى.»  در موردی دیگر آمده: «حضرت شهریارى (آقا محمدخان)، نواب حسینقلى‌خان برادرزادۀ ارجمند خود را براى احترام نواب شاهرخ به استقبال مأمور فرمود و قدغن نمود که اگر جناب میرزا مهدى بر شاهرخ مقدم است براى رضاى رسول خدا (ص) از اسب پیاده شده، با او مصافحه کند و اگر شاهرخ مقدم است چون به او رسید، سواره با او مصافحه کنند.»

در بعضی مواقع، دست دادن نماد اظهار لطف شاه یا بزرگی در حق زیردستان بوده است: «چون برمک پیش سلیمان [بن ‌عبدالملک] آمد او را دست داد. از رنج راه بپرسید و بسیار نیکویی گفت.» «انوری را خدایگان جهان پیش خود خواند و دست داد و نشست»

علاوه بر این، دست دادن نمادی برای نشان دادن وفاداری و تجدید بیعت بوده است: «از راه عقیدت و اخلاص پیش آمده با ایشان مصافحه نمود و به تجدید، یک‌جهتى و دولت‌خواهی و سربازى و جان‌سپارى خود را به منصۀ ظهور رسانید.»  در مواردی هم نمادی از مرید شدن و دست در دست هم نهادن به نشانۀ عهد و پیمان و بیعت و قبول و رضایتمندی بوده است. همچنین دست دادن به معنی رضا دادن به کاری یا پیروی از کسی بوده است: «دست‌های راست دادند دست دادنی از روی رضا و رغبت.» در تاریخ بیهقی آمده است: «گفت دست مرا ده و عهد کن. دست بدو دادم و پیمان کردم. دستم نیک بفشرد.» بنابراین، دست دادن، به‌جز بیعت، نماد پیمان بستن و تعهد بوده است.

در برخی از منابع از دست دادن عروس و داماد در پیمان ازدواج سخن گفته شده است: «زمانی که خاقان مرحوم مهد علیای دوم را به ولیعهد مبرور دست به دست مى‌دادند، فرموده بودند این وصلت به وصیت و فرمودۀ شاهنشاه شهید است.»

در بعضی دوره‌ها، دست دادن به‌عنوان نمادی برای خداحافظی در بین ایرانیان مرسوم بوده است: «برادر کلان چند قدمى که راند برگشت، گفت: ما دستورى داریم که کسى را که گسیل مى‌کنیم مصافحه مى‌کنیم. دست در بغل درآورد و کاغذ درهم‌پیچیده‌ای در کف دست من نهاد و برادر میانه و خرد نیز بر همین اسلوب برادر و شاگرد را مصافحه کردند.» در بیانی دیگر، دست دادن و دست خود را در دست دیگری گذاشتن و فشردن علامت سلام و دوستی بوده است. دست دادن در معنی اظهار عشق و دلدادگی نیز به کار رفته است. صاحب آنندراج گوید: «بعضی از بزرگان چون می‌خواهند که تفرجی بکنند یا راهی بروند کسی را که مقرب بلکه همسر خویش می‌دانند دست بر دستش گذاشته راه می‌روند یا آنکه دست خود را به دست او داده که تو دستگیر من شو و شرم دست گرفتن نگهدار.» به ‌علاوه، دست دادن نمادی برای دادوستد، توافق در معاملات و بیع دادن بوده است.

 از این تفاسیر معلوم می­شود در گذشته دست دادن و مصافحه مرسوم بوده است، ولیکن به نظر می‌رسد با آن نوع دست دادن که بعدها در دورۀ قاجاریه به تقلید از فرهنگ اروپایی به بخشی از آداب معاشرت ایرانیان مبدل می‌شود و امروزه نیز به شکل گسترده در جامعۀ ایرانی رواج دارد، متفاوت بوده است.

آداب احوالپرسی در زمان قاجار

در فرهنگ ایرانیان، دست دادن در مناسبت‌ها و موقعیت‌های خاص رایج بود، اما در دیدارها و احوال­پرسی‌ها و موارد دیگر شایع و همگانی نبود. در نوشته‌های تاریخی اشاره‌ای به دست دادن ایرانیان در مهمانی‌ها و دیدارها نشده است. برای نمونه شاردن آداب و رسوم احوال‌پرسی و مهمانی ایرانیان را در عصر صفویه با جزئیات تمام شرح می­دهد، اما به دست دادن در دیدارها و مهمانی‌ها اشاره‌ای نمی‌کند. او در مورد آداب دید و بازدید ایرانیان می‌نویسد:

هنگام دیدار و پذیرایى از افراد هم‌شأن و هم‌طبقۀ خود یا آنان که شخصیت و پایۀ برتر دارند تعارفات و احترامات بیشتر به جا مى‌آورند. وقتى که وارد مى‌شوند به آنان خوشامد مى‌گویند و پیش از آنها نمى‌نشینند و آن‌گاه که مجلس به پایان مى‌رسد، پس از همه از در بیرون مى‌روند... وقتى کسى به بازدید شخصیت بزرگى که در تالار خانه‌اش آمادۀ پذیرایى نشسته مى‌رود رسم بر این است که آرام و بى‌صدا وارد اتاق مى‌شود، در اولین جاى خالى بر پا مى‌ایستد، پاهایش را کنار هم جفت مى‌کند، دست به سینه مى‌ایستد، سرش را اندکى پایین مى‌گیرد، نگاهش را مترصد اجازۀ نشستن مى‌کند و همین‌که با اشارۀ دست و سر چنین اجازه‌اى به او داده شد مى‌نشیند. اما اگر بزرگ‌ترى به دیدن کسى رفت صاحب‌خانه به ‌محض دیدن وى از جا برمى‌خیزد، به‌ سوی وى پیش مى‌رود و چنین مى‌نماید که به پیشبازش روان شده است. در موقع ورود افراد هم‌مقام صاحب‌خانه نیم‌بلند مى‌شود و اگر مادونى درخور احترام بر او وارد شود فقط از جاى خود مى‌جنبد و چنان مى‌نماید که قصد برخاستن داشته است. حاضران در مجلس هنگام ورود کسى به تالار نباید از جاى خود برخیزند مگر آنکه صاحب‌خانه به احترام وى از جا بلند شود، یا سبب خاصى برخاستن ایشان را ایجاب کند.

این شیوۀ احوال‌پرسی تا اواسط دوران قاجاریه تداوم داشته است. سفرنامۀ گاسپار درویل از حیث توجه به فرهنگ و زندگی و جزئیات آداب و رسوم ایرانی اهمیت فراوان دارد. درویل که به همراه هیئت ژنرال گاردان برای تعلیمات نظامی مستشاری به ایران می­آید و در سال‌های 1812-1813م در ایران حضور دارد، دربارۀ آداب احوالپرسی ایرانیان با جزئیات تمام توضیح می­دهد، اما هیچ اشاره­ای به دست دادن بین آنها نمی‌کند: «وقتی یکی از ایرانیان وارد مجلسی می‌شود با تبحر تمام سلام‌علیکم می‌گوید و سپس به چپ و راست و تنها با سر تعظیم می‌کند و صاحب‌خانه مهمان را با خوش‌آمدید استقبال می‌کند.»  بنجامین نیز روایت مشابهی نقل می‌کند و از دست دادن میزبان و مهمان صحبتی به میان نمی ­آورد.

براساس گزارش پولاک، در دیدار نوروزی و تحویل سال در دربار که سلام نوروزی منعقد می‌شد، دست دادن معمول نبود و شاه با کسی دست نمی‌داد. حاضران در مراسم سلام که اغلب رجال و اشراف و دیوانیان بودند، دست‌های خود را گود و عیدی دریافت می­کردند و سپس به علامت سپاس دستان خود را به قلب و پیشانی می‌فشردند. یکی دیگر از گردشگران اروپایی که ویژگی‌های آداب و معاشرت ایرانیان را با دقت تمام شرح داده، هنری موزر است. این فرد سوئیسی که به استخدام دولت روسیه درآمده بود، با ریزبینی تمام مناطق آسیای میانه و ایران را در عصر ناصری سیاحت و در سفرنامۀ خود گزارش کرده است. وی مراسم بار یافتن به حضور شاه را در تهران به­روشنی توضیح داده است: «ما به اتفاق وزیر امور خارجه از سالون عبور کرده و سه مرتبه تعظیم معمولی را به جای آوردیم و سپس من در پهلوی نمایندۀ دولت روسیه نشستم.» بنجامین، سفیر مختار امریکا، نیز در بار یافتن به حضور ناصرالدین ‌شاه تنها می­گوید که در برابر شاه تعظیم کرده و سر فرود آورده است.

عزیزالسلطان ملیجک ثانی در شرح خاطرات روزانۀ خود در زمان مظفرالدین شاه در روز شنبه 21 شهر شعبان‌المعظم 1320ق می‌نویسد: «سوار شدم رفتم درب خانه. توی اتاق شاه رسیدم. خیلی شلوغ بود. تعظیم کردم.» در خاطرات روزانۀ پنجم رمضان 1320 نیز شیوۀ دیدارش مشابه است: «رفتم درب اندرون پیاده شدم. شاه رسیدند. تعظیم کردم.» در مواقع مهم نیز که به حضور شاه رسیده، ذکری از دست دادن با شاه نکرده، بلکه اذعان می­دارد که پای شاه را بوسیده است. برای نمونه در دوم ربیع‌الاول 1323 می‌نویسد: «بدرقۀ سفر فرنگ شاه رفتم تا مهرآباد. پای مبارک مقدس شاهانه را بوسیدم.» در برگشت شاه از فرنگ نیز تنها به بوسیدن پای شاه اشاره کرده است.

با وجود این، در برخی از منابع دورۀ قاجاریه از دست دادن و مصافحۀ ایرانیان در عید نوروز صحبت شده است، ناصرالدین ‌شاه در خاطراتش می‌نویسد: «بعد رفتیم سر درب شمس‌العماره، امین‌السلطان بود. صحبت کردیم. بعد تماشاى کوچه را کردیم. مردم رخت نو پوشیده با هم مصافحه مى‌کردند.» پولاک در شرح مراسم نوروز ایرانیان عصر ناصری می‌نویسد:

در نوروز که جشن بزرگ و عمومی همۀ ملت به شمار می‌رود، از صبح خیلی زود جمعیت در تمام کوچه‌ها و میدان‌های عمومی در جنب‌وجوش است. همه جامۀ نو دربردارند. آشنایانی که با هم روبه­رو می‌شوند دست یکدیگر را می‌فشارند و با فریاد «عید مبارک» همدیگر را در آغوش می‌کشند. کسی که زیردست است در حالی که با دو دست خود یک دست ارباب یا حامی‌اش را در دست می‌گیرد تبریک می‌گوید و جواب تبریکش را می‌گیرد.

 رضا بیگدلو – زینب احمدوند – بن مایه

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی