مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

نگاره ی زنده (21): تاجگذاری منوچهرشاه

ساخت نگاره های زنده ی شاهنامه با کوشش ستودنی مهدی کمالی برای مهرمیهن انجام می پذیرد

بخش بیست و یکم

( تا باز شدن نگاره اندکی شکیبا باشید )

تاجگزاری منوچهرشاه

مهدی کمالی در پیوست نوشتاری این جستار نوشته است :
پیش درآمد بخش بیست و یکم ( آ )   :

فریدون که با آذین بندی و گوهر افشانیِ کشور چشم به راه بازگشت ایرج بود ،پس از دیدن سر او در تابوت زر ؛درفش را دریده و با پهلوانان ؛فریاد درد سر داد .سپس از پروردگار خواست تا عمری برای سِتاندن کینه ایرج بدو بدهد ،و آنقدر در سوگ ایرج گریید تا چشمانش نابینا شد .آنگاه با جستجو در شبستان ایرج ،کنیز دلبندش"ماه آفرید" را باردار یافت .!نوه ی فریدون دختر شد که او را به مانند ایرج بزرگش کرده و به همسریِ برادرزاده اش پشنگ درآورد .پس از نُه ماه ،از آن دو ،پسری به دنیا آمد که فریدون برای دیدارش از پروردگار آرزوی بینایی کرد و دگرباره بینا شد .سپس نَبیره را منوچهر نام گذاشته و پس از بزرگ کردنش با شکوه هرچه تمام تر ،بدو تخت زرّین/اسپ های تازی/شمشیر هندی/جوشن ترک/زره رومی/و ...بخشید .

پیش درآمد بخش بیست و یکم (ب)   :

شاه سلم و شاه تور پس از آگاهی از زادن منوچهر ،پیکی دانا را با سپاهی از گنجهای کهن/دیبا/مُشک/حریر/و.. برای پوزش خواستن از پدر فرستادند .فرستاده ی شاه سلم پس از دیدن فَرَهِ(:شُکوهِ)دربار فریدون و بزرگی منوچهر ،پیام پوزش آن دو پادشاه بیدادگر را به فریدون فرخ رساند .فریدون نیز پاسخ داد که :"آنان میخواهند سر منوچهر را همچون ایرج کنده و بدنش را خوراک جانوران کنند .ولی او را نخواهند دید مگر با درفش کاویان و سردارانی چون کارن/سام/شیروِی/و.. .پس با پاسخ من و گنج هایت به نزد آنها بازگرد .فرستاده در بازگشت پُرشِتابَش ،آن دو پادشاه خونخوار را از فره و بزرگی دربار فریدون و سردارهای منوچهر آگاه کرد .پس پادشاه تور نیز به پادشاه سلم گفت که ما باید پیش از آنان ،یورش را آغاز کنیم .

پیش درآمد بخش بیست و یکم (پ)   :

سراپرده ی شاه بیرون زدند  ***********  ز تمیشه لشگر به هامون شدند
فریدون پس از آگاهی از یورش پسرهایش ،منوچهر را با بازگو کردن کارآزمایی(:تجربه)هایش راهی جنگ با آنها کرد ،آنهم با سپاه سراسر زره پوشی که روز روشن از گَرد آنها تیره شد .سپاه سیصد هزار تَنی(:نفری)کارن با درفش کاویانی و پیشاهنگی کواذ(:قباد) از جنگلهای تمیشه به هامون رفتند .آنگاه پادشاه سلم و پادشاه تور هم در برابرشان رسته(:صف)آرایی کردند .سپس شاه تور به پیشاهنگ ایران(کواذ) گفت :"به منوچهر بگو چگونه سزاوار جانشینی ایرج است،مگر فرزند او دختر نبود؟"منوچهر نیز با خنده پاسخ داد :"من فریدون فرخ را به گواه گرفته و در میدان نبرد ،نژادم را نمایان خواهم کرد.!"فردای آن روز ،جنگی خونین درگرفت که به پیروزی منوچهر کشیده شد .پس نیمه شب ،شاه تور پس از رایزنی با برادرش به اردوگاه منوچهر شبیخون زد ولی منوچهر که به دست کارآگاهان از شبیخون آگاهی یافته بود ،از کمین بیرون آمده و پادشاه تور را از دو سوی ،دوره کردند .آنگاه تورشاه و منوچهرشاه به نبرد پرداختند که منوچهر نیزه ای بر پشت شاه تور زده و پس از  زمین زدنش به تندی باد ،سر شاه تور را از تن جدا کرده و به پیروزی نامه ی بیانگر پیروزی اش در جنگ خونین سه روزه ،برای فریدون پیوست کرد .فریدون نیز با دلی اندوهگین از کشته شدن دومین پسرش ،پیروزی منوچهر را ستاییده و شادباش گفت .
که داند که ایرج نیای من است ؟ *******فریدون فرخ گوای من است
کنون گر به جنگ اندر آریم سر ********* شود آشکارا نژاد گوهر

پیش درآمد بخش بیست و یکم (ت)   :

آنگاه منوچهر با پیش بینی گریز شاه سلم به دژ شکست ناپذیر الانان به جای نبرد ،سردار کارن را با6.000سپاهی و انگشتر تورشاه بدانجا فرستاد . کارن نیز با نشان دادن پیامهای ساختگی و انگشتری تور شاه به دژبان نابخرد ،وارد دژ شد .نیمه شب ،سپاه6000تنی سردار شیروِی با دیدن بَراَفراشتگی درفش کاویان ،بدانجا یورش برده و دژ را پس از کشتن12.000نگهبانش ،گشوده و به آتش کشیدند .از آن سوی نیز سلم با کاکوی_نبیره ی ماردوش_پیمان همبستگی بست .پس سپاه منوچهر و کاکوی در برابر هم ایستادند تا اینکه پس ازنبرد خونین و درازمدت آن دو پهلوان ،منوچهر به تندی باد کاکوی تازی را بر زمین کوفته و سینه اش را با شمشیر چاک داد .آنگاه ،شاه سلم مانند پیش بینی منوچهر ،به سوی الانان دژ گریخت ولی دژ ،سوخته بود.!پس منوچهر نیز با زدن تیغ بر گردنش ،به دو نیمش کرده و سرش را بر نیزه کرد .سپاهیان سلم شاه نیز با واگذاری جنگ افزارشان ،بخشیده شده و به خانه هایشان بازگشتند .سپس پیروزی نامه را با پیوست سر پادشاه سلم به دست سردار شیروی برای فریدون فرخ فرستاد .

................

با رسیدن منوچهر به نزدیکیهای تمیشه ،فریدون با سپاه بزرگ شکوهمندی از پهلوانان/شیران/پیلان/و.. به دیدارش شتافته و یکدیگر را بغل کردند .فریدون سپس سردار سام را صدا کرده  و سرپرستی منوچهر را به او داد .آنوقت رو به آسمان و با سپاسگزاری از پرودرگارش ،خواست تا او را به سرای دیگر ببرد .سپس به دست خودش منوچهر را تاجگذاری کرده و به گوشه ای رفت برای عزاداری فرزندانش .پس از مرگش او را در تخت عاج به دخمه بردند و منوچهرشاه پس از یک هفته عزاداری ،پادشاهی120ساله اش را از روز هشتم شروع کرده و وعده کوتاه کردن دست همه بدها از زمین را داد .سام و دیگر پهلوانان هم منوچهر را ستایش کردند .


این جستار به زبانها و گویشهای گوناگون :

پارسیک پسانو با نویسمان باستانی "دین دبیره"(برگردانی و بازبینی از واسپوهر)(نگارگری بر سنگ نِبشه: مهدی کمالی)

پارسی :

پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( آ ) :
فریدون که با آذین بندی و گوهر افشانی ی کشور، چشم به راه بازگشت ایرج بود، پس از دیدن سر او در تابوت زر درفش را دریده، با پهلوانان فریاد درد سر داد.
سپس از پروردگار خواست تا برای سِتاندن کین ایرج بدو دیرزیوی بدهد و آن اندازه در سوگ ایرج گریید تا چشمانش نابینا شد.
آن گاه با جستجو در شبستان ایرج، کنیز دلبندش "ماه آفرید" را باردار یافت!
نوه ی فریدون دختر شد که او را به مانند ایرج بزرگ کرد و به همسری ی برادرزاده اش پشنگ درآورد.
پس از نُه ماه، از آن دو، پسری به جهان پا گذاشت که فریدون برای دیدارش از پروردگار آرزوی بینایی کرد و دگرباره بینا شد.
سپس نَبیره را منوچهر نام گذاشته، پس از بزرگ کردنش با شکوه هر چه بیش تر، بدو تخت زرین و اسپ های تازی و شمشیر هندی و جوشن ترک و زره رومی و ... بخشود.

پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ب ) :

شاه سلم و شاه تور پس از آگاهی از زادن منوچهر، پیکی دانا را با سپاهی از گنجهای کهن و دیبا و مُشک و ابریشم و ... برای پوزش خواستن از پدر فرستادند.
فرستاده ی شاه سلم پس از دیدن فره(:شُکوهِ) دربار فریدون و بزرگی ی منوچهر، پیام پوزش آن دو پادشاه بیدادگر را به فریدون فرخ رساند.فریدون نیز پاسخ داد که:
"آنان میخواهند سر منوچهر را همچون ایرج کنده، تنش را خوراک جانوران کنند ولی او را نخواهند دید مگر با درفش کاویان و سردارانی چون کارن و سام و شیروِی و ...؛ پس با پاسخ من و گنج هایت به نزد آنها بازگرد.
فرستاده در بازگشت پُرشِتابَش، آن دو پادشاه خونخوار را از فره و بزرگی ی دربار فریدون و سردارهای منوچهر آگاهاند.
پس پادشاه تور نیز به پادشاه سلم گفت که ما باید پیش تر بر آنان بتازیم.

پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( پ ) :
سراپرده ی شاه بیرون زدند  ز تمیشه لشگر به هامون شدند
فریدون پس از آگاهی از یورش پسرهایش، منوچهر را با بازگویی ی کارآزمایی(:تجربه)هایش، راهی ی جنگ با آنها کرد، آن هم با سپاه سراسر زره پوشی که روز روشن از گَرد آنها تیره شد.
سپاه سیسد هزار تَنی(:نفری)ی کارن با درفش کاویانی و پیشاهنگی ی کواذ(:قباد) از جنگلهای تمیشه به هامون رفتند.
آن گاه پادشاه سلم و پادشاه تور هم در برابرشان رسته(:صف)آراستند.
سپس شاه تور به پیشاهنگ ایران(کواذ) گفت:
"به منوچهر بگو چگونه سزاوار جانشینی ی ایرج است؛ مگر فرزند او دختر نبود؟"
منوچهر نیز با خنده پاسخ داد:
"من فریدون فرخ را به گواه گرفته و در میدان نبرد، نژادم را خواهم نمود!"
فردای آن روز، جنگی خونین درگرفت که به پیروزی ب منوچهر کشیده شد.پس نیمه شب، شاه تور پس از رایزنی با برادرش به اردوگاه منوچهر شبیخون زد ولی منوچهر که به دست کارآگاهان از شبیخون آگاهی یافته بود، از کمین بیرون آمده، پادشاه تور را از دو سوی، گرفتار کردند.
آن گاه تورشاه و منوچهرشاه به نبرد پرداختند که منوچهر نیزه ای بر پشت شاه تور زده، پس از  زمین زدنش به تندی ی باد، سر شاه تور را از تن جدا کرد و به پیروزی نامه ی بیانگر پیروزی اش در جنگ خونین سه روزه برای فریدون پیوست کرد.
فریدون نیز با دلی اندوهگین از کشته شدن دومین پسرش، پیروزی ی منوچهر را ستود و شادباش گفت.
که داند که ایرج نیای من است ؟ *******فریدون فرخ گوای من است
کنون گر به جنگ اندر آریم سر ********* شود آشکارا نژاد گوهر


پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ت ) :


آن گاه منوچهر با پیش بینی ی گریز شاه سلم به دژ شکست ناپذیر الانان به جای نبرد، سردار کارن را با شش هزار سپاهی و انگشتر تورشاه بدانجا فرستاد.

کارن نیز با نشان دادن پیامهای ساختگی و انگشتری ی تور شاه به دژبان نابخرد، به دژ درآمد.

نیمه شب، سپاه شش هزار تنی ی سردار شیروِی با دیدن بَراَفراشتگی ی درفش کاویان، بدانجا تاخت و دژ را پس از کشتن دوازده هزار تن نگهبانش، گشود و به آتش کشید.

از آن سوی نیز سلم با کاکوی_نبیره ی ماردوش_ پیمان همبستگی بست.

پس سپاه منوچهر و کاکوی در برابر هم ایستادند تا این که پس از نبرد خونین و دراز آن دو پهلوان، منوچهر به تندی ی باد کاکوی تازی را بر زمین کوفت و سینه اش را با شمشیر چاک داد.

آن گاه، شاه سلم مانند پیش بینی ی منوچهر، به سوی الانان دژ گریخت ولی دژ، سوخته بود!

پس منوچهر نیز با زدن تیغ بر گردنش، او را به دو نیم و سرش را بر نیزه کرد.

سپاهیان سلم شاه نیز با واگذاری ی جنگ افزارشان، بخشوده شده، به خانه هایشان بازگشتند. سپس منوچهر پیروزی نامه را با پیوست سر پادشاه سلم به دست سردار شیروی برای فریدون فرخ فرستاد.

(( چو آمد به نزدیک تمّیشه باز  ******  نیا را به دیدار او بد نیاز ))

با رسیدن منوچهر به نزدیک تمیشه، فریدون با سپاه بزرگ فرهمندی از پهلوانها و شیرها و پیلها و... به دیدارش شتافت و او را در آغوش کشید.

فریدون سپس سردار سام را فراخواند و سرپرستی ی منوچهر را بدو سپرد.آن گاه رو به آسمان و با سپاسگزاری از پرودرگارش، خواست تا او را به سرای دیگر ببرد.

سپس به دست خودش منوچهر را تاجگذاری کرد و به گوشه ای رفت برای سوگواری ی فرزندانش.

پس از مرگش او را در تخت آج به دخمه بردند و منوچهرشاه پس از یک هفته سوگواری، پادشاهی ی 120 ساله اش را از روز هشتم آغاز نموده،  پیمان بست تا دست همه بدها را از زمین کوتاه سازد.

سام و دیگر پهلوانها نیز منوچهر را ستودند.

(( به راه فریدون فرخ رویم  ******  نیامان کهن بود اگر ما نویم  ))


طبری گویش کردکوی:


پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( آ ) :

فریدون کِشوِر دِ بَییتِه آذین دَوِستِه گوهِر دِشِنییِه، اون وِسِن خاشِ چِشِ چال دِ رِ بَدووت بییِه راه جِ ایرِج دِ رِ دَگردِه سَر بَوینِه اِمّا؛ خواشِ جانِ وَچِه کلِّه بَدییِه دَرِهِ تابوتِ دِلِه! پِس پرچِم دِ پاره هِکاردِه، بَقی دِگِه پهلِوانا هِمراه شِن بَکشیِه دردِ سَر جِ. بعدِزون خواشِ خِدا جی بِخواستِه اَندی وِ رِ عُمِر هادییِه ایرِجِ خونِ انتقام دِ رِ بَعیرِه وُ اَندی بِرمِه هِکاردِه اَندی بِرمِه هِکاردِه خاشِ جانِ ایرِجِ وی، کوور بَوییِه. اون وِسِن بووردِه بَگردییِه؛ ایرِجِ شبستانِ سر بَدییِه وِنِ دِلبِخواهِ خِدمِتکار– ماه آفِرید- باردار هَستِه. فریدونِ وَچِه زا، دِتِر دَکِتِه وِلی وی رِم خاشِ جانِ ایرِجِ واری گت هِکاردِه بَییتِه عقد دَوِستِه خاشِ بِرَرزا، پَشِنگ دِ رِ. وِشان دِ تا جِ نُه ماه سر، یَکتا نازِنین پسِر دِینا بِموو. اون وِسِن فریدون خواشِ خِدا جِ بِخواستِه وِی رِ بینایی هادییِه دِبارِه بَلکَتِم بِتانِه بَوینِه وَچِه رِ، وِنِ خِدام دِمَرتِه بَییتِه وِنی چِشا رِ خار هِکارده. فریدون خاش ِنبیرِه اسم دِ بییِشتِه مَنچِر(:منوچهر)، وی رِ دِرِست دِرمان گَت هِکارده، اون وِسِن یَک خَله میزان هِچیّا رِ بِوَخشییِه و جی، طِلایی تختُ تازیِ اسپ جی بَی بَرِس تا هیندی شِمشیلُ روومی زره/وُ... .

پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ب ) :

سلم شاه تور شاه هِمین سرصاب بَیینِه مَنچِر دِینا بِمووعِه، یَکتا قِشنگِ پِیک دِ رِ بَییتِنه قِدیمی گَنجا وُ دیبا وُ...یِ هِمراه، بَرِستینِه خاشِ پِر رَج وی رِ بَعوورِن پِشیمانیمی بَوِخش اِمانا رِ. سلم شای پِیک، تا فریدونُ مَنچِرِ گَت گَتِ میزانِ دربارِ دِ رِ بَدییِه، بَییتِه دِ تا نادِرِستِ پادشایِ پِیام دِ هِداعِه فریدونِ رِ . فریدون بَعوتِه: "وِشان خوانِّه ایرِجِ واری، مَنچِر کلّه رَم بَکندِن وِنِ تَنِ جانِ دِ هادییِن حَیوانا بِخوارِن. مانتِها وی رِ نَویندِنِنِه مَگِم سام ُ کارَنُ شیروِیُ و بَقی دِگِه پهلوانا جی، کاویانی دِرِفشِ هِمراه. پِس هیستِه می جِوابُ خاشِ گَنجا رِ بَی، بَردِگِرد بوو هَم وِشان پَلی." پِیک، سَرضِرب بَردَگردییِه دِ تا نادِرِستِ نَخواش شاه رِ حالی هِکاردِه چِتی بینِه فریدونِ  دِربار، مَنچِرِ سَردارا. هِمین بَوییِه تور پادشا بَعووتِه سلم پادِشا رِ: "اِمانا وِستِه وِشانا جی زودتِر شِروو هِکانیم جنگ دِ رِ."

پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( پ ) :

هِمین فریدون سَرصاب وِنِ وَچِه ها تاخت بَییتِنه دَر اِنّنِه وِشان رج، وانگ هِکاردِه مَنچِر دِ رِ وی ر هرچه این چندساله یاد بَییت بییِه یاد هِدا راهی هکارده بَرِستییِه بوورِه جنگ. مَنچِرِ گَت گَتِ زِرِه دَپووشتِه سِپا، اندی گت بییِه اندی گت بییِه خارِ رووز دِ رِ هِکارد بییِه سیاه خواش گَردِ غِبار جِ. کارِنِ سیصِدِزار تِنیِ سِپاهُم، کِواذِ(:قباد) پیشاهِنگی جی کاویانی دِرِفشِ هِمراه راه دَکِتِنِه تِمیشه یِ جِنگلا جی بووردِنِه هامون. اون وَسِن سلم شاه توورشاه دَر بِموونِه وِشان پیش. اون وِسِن توور شاه بووردِه ایرانِ پیشاهِنگ دِ بَعووتِه :"مَنچِر دِ بَعوو وی چِتی تاندِه ایرِج وی جانشینی هِکانه، دِتِر نَوییِه وِنِ وَچِه مگم ؟!" مَنچِرُم تا جان داشتِه بِنا هِکاردِه خنده جی، بَعدِش وِشان جِوابِ وی دَگِردییِه بَعووتِه: "مِن فریدون دِ رِ گِرمِه گِواهی خاشِ وی، اِسِه دَواشین جنگِ سر حالی کامبهِ شمانا رِ من کیمه!"
فِردا رووز یَکتا خوونیِ جنگ دَر بَییتِه، سَردِجَمع مَنچِر بَوِردِه جنگ دِ رِ. پِس نصف شوو، توور شاه اوِل مَشوِرِد هِکاردِه خاشِ گَتِ بِرَر سلمِ هِمراه، بَعدِش مَنچِر آردووگا جِ بزوو شِبیخوون. اوونوِر دست جِم مَنچِرِ کاراگاها وی رِ سرصاب هِکارد بینِه. هِمین توورشاه دَکِتِه منچر آردوگاه، منچر کِمین بَزوو بِریم، توور شا رِ دِ طَرِف جِ دوره هِکارده. اون وِسِن توورشاه، مَنچِر جی بِخاردِه قاطی. اوونوِر طرِف جِم مَنچِر دست بَوِردِه یَکتا میزانِ نیزه بَییتِه بَزووعِه توور شایِ پِشت، وی رِ بادِ جوور بَزووعِه بِنِه وِنِ کلّه رِ بَکِندییِّه.
جنگِ پایانِ سر، منچِر بَییتِه یَکتا "بَوِردِن نامه" بنویشته خواشِ سه رووزه جنگا پیروزیا جی، تورشاه کلّه رِم پیوست بَزوو نامه جی.
اون وِسِن فریدون خواش وچه کلّه ر بَکِندییِه بَدییه، وِنِ دل دِ رِ غم سر بییِشته وَچه یِ بَمردن جی، وِلی مَنچِر دِ رِ هِدا مِوارِک باد.
کی کی داندِه مِن ایرِج نَوومِه ؟ ******بوو فریدون ج بَپُرس گانِه مِن کِن نَوومِه
اِسِه گَر بووریم جَنگ دِلِه ***** مَلووم وونِه خارِ نژاد کِنییِه

پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ت ) :

مَنچِر کِ دانِست کاردِه سَلم شاه شاخ بِ شاخ بَوییِنِ جا سَر، فِرار کاندِه شوونِه خارِ اِلانان دِژِ جِ، سردار کارِن دِ 6000سپاییُ توور شایِ اِنگووشتِر جی راهی هِکاردِه بَرستییِه اوونجِه. کارِنُم اوونجِه یِ نِفَهمِ دِژبان دِ رِ بَییتِه توور شایِ اِنگووشتِر هِمراه، یَکتا اَلِکی نامه نِشان هِداعِه بووردِه دِلِه. نِصفِ شوو، سردار شیروِیِ 6000تِنی سپا هِمین کاویانی دِرِفش دِ بَدینِه، حِمله هِکاردنه اوونجِه جِ، دَکِلینه دِژِ دِلِه، وِنِ 12000نگِهبان رِ بَکوشیتِنِه. اون وِسِن فتح بَوییِه دِژ دِ رِ بَزوونِه تَش، خاک جی یَکسان هِکاردِنِه بووردِه. اوونوِر طرِف جِم سلم، بووردِه کاکوی_مَهِردووشِ نَبیره_جِ ساختِ پاخت هِکاردِه. پس مَنچِرِ سِپا کاکویِ سِپا دَر بِموونِه هِمدِگِه جِلوو. دِ تا پَهلِوان بِخواردِنِه قاطی، یَکتا خوونیِ گَتِ جَنگ راست بَوییِه. آخِرسَر مَنچِر بَییتِه کاکوی رِ بادِ جوور مَکِم بَکوبییِه بِنِه جِ، وِن سینِه رِ رَتّ هِداعِه شِمشیل جِ. اوون وِسِن سلم شاه دِرِست مَنچِرِ پیش بینیِ واری، بووریتِه بووردِه بوورِه اِلانان دِژِ رَج، مانتهی دژ بَسووت بییِه.! پس مَنچِرُم یَکتا تیغ بَزوعه وِن گِردِن جِ، وی رِ دِ لاپِّ هِکاردِه وِنی کلِّه رِ بَزووعِه نیزه جِ. سلم شایِ سِپاییام خواشِ اَسلِ ها رِ واگِذار هِکاردِنِه، مَنچِرُم وِشان دِ بِوَخشییِه بووردِنِه خاش سِری. بعدش یَکتا دِگِه "بَوِردِن(:پیروزی) نامه" بَنویشتِه، سلم شایِ کلُّه رِم بَزوو نامه سر، هِدا سردار شیروِی بَوِرِه وِنی گَت بِوَ، فریدون وی.

21

(( هِمین بِموو تِمیشه پَلی ***** گَت بِوَ هِستا بوورِه وِن پَلی ))
هِمین مَنچِر بَرسییِه تمیشه پَلی، فریدون پهلِوانا/شیرا/فیلا جِ یَکتا گَتِ سِپا راست هِکاردِه هیستاعِه بووردِه وِ رِ بَدییِه، همدیگِر دِ رِ بَزوونِه کِشان. بَعدِزوون فریدون وانگ هِکاردِه سردار سام دِ رِ، منچرِ سرپرِستی رِ هِداعه وی رِ. اون وِسِن خاش دیمِ رِ بَوِرده آسمانِ سوو، خاشِ خِدا جِ تِشکر هِکارده بِخواسته وی رِ بَوِرِه اون دِینا، بَعدِزین هیستا بووردِه یَک کِنِرهِنیشتِه خاش وَچا وِ عِزا بَبیتِه، اندی بَییتِه تا بَمِردِه وی ر عاجِ تختِ دِلِهِ بَوِردِنِه بییِشتِنِه دَخمه دِلِه. مَنچِرشاهُم یَک هِفته عِزا بَییتِه، هشتِم روزِ سر؛ خواشِ 120 ساله پادشاهیِ رِ شِرو هِکاردِه. وی وعده هِدا بِنِه رِ بَشوورِه نِفَهم آدِمایِ دست جی. سامُ بَقی دِگِه پهلِوانام، منچِر دِ رِ هِکاردِنِه ستایش.


. کرمانی(برگرداننده:فاطمه رضوی، بازبین:مهدی زیدآبادی)
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( آ ) :
فریدون که با آلگارسون کِردِن و دُر افشونی کِردِن مَملِکَت مُنتِظِرِ وَرگَشتِنِ ایرِج بود،بعد اَ دیدنِ سِرِ ایرِج تِ تابوت زر، پَرچِمِشه پاره کِرد و همرا پَلِوونا، فریادِ دردِشِ بلند کِرد. بعدش اَ خدا خواس که عمری بِشِش بده که بِتونه کینه ی ایرِجِ بِستونه و اوقَ اَ غُصه مرگِ ایرِج گِرگه کِرد که چِشماش کور شِدن. اووَخ وَختی تِ شِبِستونِ ایرِج گَش،دید که کِنیزِش"ماه آفرید" حامِله یه...!
! نِوه ی فریدون دختِری شد که اونم مثه ایرِج بزرگ کِرد و کِردِش زِنِ بِرادَر زاده ش "پِشَنگ". بعد اَ نُ ما، اَ او دِ تا، پِسِری به دنیا اومد که فریدون برا دیدنش اَ خدا بینایشه خواس و دِباره بینا شد. بعدش اسمِ نِبیره رِ مِنوچِر هِشتَن و بعد اَ ایکه با کُلی جِلال و جِبروت بِزُرگش کِردَ، بِشِش تخت طِلایی و اسبا عربی و شمشیر هندی و جوشِنِ ترک و زِرِ رومی و ... دادن.
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ب ) :
شاه سلم و شاه تور بعد اَ فَمیدِنِ دنیا اومدِنِ مِنوچِر، یه فرستاده دانایی رِ همرا سپایی اَ گنجا قِدیمی و دیبا و مُشک و حریر و ... برا مَذِرَت خواهی خواسَن اَ پِدِرِشون فرستادن.فِرِستاده شاه سلم بعد اَ دیدن جِلال وجِبروت دربار فریدون و بِزُرگی مِنوچِر،پِیغوم مَذِرَت خواهی او دِ تا پادِشا بیدادگِرِ به فریدون فرخ رِسوند.فریدونَم ایطو جِوابِش داد:"اونا میخوایَن سِرِ مِنوچِرِ مِثه ایرِج بِکِنَن و بِدِنِشِ خوراک جونورا کُنن.وِلی اونه نِمیبینِنِش مِگه خوده درفش کاوویونی و سردارایی مثه کارن و سام و شیروِی و ... . پس همرا جِواب مِنو گنجایی که اونا دادِنِت وَرگَرد پیشِشون." فرستاده یَم بعد اَ وَرگَشتِنِ با شِتابِش، او دِ تا پادِشا خونخوارِ اَ شِکوه و بِزُرگی دربار فریدون و سردارا مِنوچِر خِبَر کِرد. پادِشا تورَم به پادِشا سلم گفت که ما میبا قبل اَ اونا حَملِه رِ شِروع کنیم.
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( پ ) :
سراپرده ی شاه بیرون زدند  ***********  ز تمیشه لشگر به هامون شدند
فریدون بعد اَ ایکه اَ حَملِه پِسِراش خِبَر دار شد،مِنوچِرِ با گفتِنِ تَجرِبه هاش،وَر را جنگ کِرد، خوده سِپایی سَر تا سَر زره پوش که تو روشنایی روزَم اَ گَرته اونا سیا میشد.سِپا سیصدهزار نِفِری کارن خودِه درفش کاوویونی و پیشاهنگی قباد، اَ جَنگِلا تمیشه رفتن وَر طِرِفِ هامون.اووَخ پادِشا سلم و پادِشا تورَم جِلو اونا صف بندی کِردَن.بعدِش شاه تور به پیشاهنگ ایران(قباد)گفت:" به مَنوچِر بگو که چِطَری میخوا جانشین ایرِج بشه،مِگَه بچهِ ش دختِری نبود؟" مِنوچِرَم خودِه یه خنده اویی جِواب داد که"مَ فریدون فرخِ شاهد میگیرم و تِ میدون جنگ، ذاتِمِ نشون میدم.!"
صِبا صُبِش، جنگ پُر خون و خونریزی رو شد که تَش مِنوچِر پیروز شد.بعدش نصفه شب،شاه تور بعد اَ مشورت خوده بِرادِرِش رفت وَر اردوگا مِنوچِر حمله کِرد وِلی مِنوچِر که اَ کاراگاهاش خِبِرِ حمله رِ شنیده بود،اَ کِمین دراومده بود و پادشاه تورِ اَ دِ سَر دوره کِرد. اووَخ شاه تور و مِنوچِر شاه وَر گِلِ هم افتادِن که مِنوچِر نیزه ای زد وَر پشتِ شاه تور و بعد اَ ایکه وَر زِمین زِدِتِش،زودی عینِ باد سِرِ شاه تورِ کَند و همرا یه وِرِقه ای اَ پیروزیش تِ جنگِ خونی سه روزه برا فریدون فِرِستاد.فریدونَم با غُصِیه کشته شِدِنِ پِسِرِ دُویومِش، پیروزیه مِنوچِرِ سِتایِش کِرد و شاباش گفت.
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ت ) :
اووَخ مِنوچِر اَ رو پیش بینیِ گُریختِنِ شاه سلم وَر طِرِف قَلعه شکست نِخورده الانان بِ جا جنگیدن، سردار کارنِ خوده 6000 تُ سِپایی و انگُشتِرِ تور شاه فرستاد وَر اوجا. کارِنَم با نِشون دادِنِ پِیغوما ساختگی و انگُشتِرِ شاه تور به او هادِربون خِرِفت، وارد قَلِعه شد.نصف شب،سپا6000نِفِری سردار شیروِی با دیدِنِ برپا شِدِنِ دِرفشِ کاوویونی،وَر اوجا حمله کِردَن و قَلِعه رِ بعد اَ کُشتِنِ 12000هادِربونِش، وا کِردَن و وَر آتِش کِشیدَن.اَ او وِرَم سلم همرا کاکوی-نبیریهِ ماردوش- پیمان همبستِگی بَس.پس سپا مِنوچِر و کاکوی اَ جلو هم دِر اومِدَن تا ایکه بعد اَ یه جنگ خونین و طولانی او دِ تُ پَلِوون، مِنوچِر عین باد کاکوی تازی رِ وَر زِمین زد و سینِشِه خوده شمشیر چاکوند.اووَخ،شاه سلمَم عینِ پیش بینی مِنوچِر،وَر طِرِف قَلِعه الانان گُرِخت وِلی قَلِعه سوخته بود! پَ مِنوچِرَم خوده زِدِنِ تیغ وَر گَردِنِش، دِ پَرکِش کِرد و سِرِشه اَ بِدِنِش جِدا کِرد.سِپاهیا سلم شاه یَم با واگذاری وِسیله ها جنگیشون،بخشیده شدن و وَرگَشتَن خوناشون.بعدش نامِیِه پیروزیشه همرا سِرِ سلم شاه به دَسِ شردار شیروی برا فریدون فرخ فرستاد.
21
با رِسیدِنِ مِنوچِر به نزدیکا تیمشه،فریدون خودِ سپا بِزُرگ سالاری اَ پَلِوونا و شیرا و پیلا و... رفتن به دیدنش و همدیگِرِ بغل کِردن. بعدش فریدون،سردار سامو صداش کِرد و سرپِرستی منوچِرِ داد بِشِش. اووَخ نگا کِرد وَر آسمون و اَ خدا تشکر کِرد و خواس اونه ببره یه سرای دِگه.بعدش به دستا خودش منوچِرِ تاج گذاری کِرد و رف وَر یه کُنجی که وَر بچه ش عزاداری کنه.بعد اَ مردنش اونه تِ تخت عاج بُرنش تِ دخمه و منوچِر شاه بعد اَ یه هفته عزاداری، پادشاهی120سالشه اَ روز هشتم شِرو کِرد و وعده داد که دست همه بدا رِ اَ زِمین کوتا میکنه.سام و بقیه پَلِوونایَم منوچِرِ ستایش کِردن.


. اصفهانی(برگردانی و بازبینی از مازیار پارسی)
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( آ ) :
فریدون که با آذین بندی آ گوهر افشونی کشور چش به را بازگشدی ایرج بود ، بعد از دیدنی سری اون تو تابوتی طلا ؛ درفشا دروند آ با پلونا ؛فریادی درد سر داد .
بعد از پروردگار خواس تا عمری بارا گرفدنی انتقامی ایرج بش بدد ، آ انقده تو عزایی ایرج گیریه کرد تا چشاش کور شد .
بعد گش تو شبسونی ایرج ، آ فمید کنیزی دلبندش "ماه آفرید" باردارس .! نوه یی فریدون دخدر شد که اونا تا ایرج بزرگش کرد آ داد به همسری برادرزادش پشنگ .
بعدی نُو ما ، از آن دو تا یه پسر دونیا اومد که فریدون بارا که بیبیندش از خودا آرزو بینا شدن کرد آ دوباره بینا شد .
بعدم اس نبیرشا هش منوچهر آ بعدی بزرگ کردنش با شکووی هرچی تموم تر ، تخدی زرّین/اسبای اربی/شمشیری هندی/جوشنی ترکی/زریی رومی/آ ... را بش بخشید .
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ب ) :
شا سلما شا تور بعدی خبردار شدن از دونیا اومدنی منوچهر، یه پیکی دونا را با یه سپایی از گنجای قدیمی/دیبا/مُشک/حریر/آ اینا بارا که از دل پدره درآرن فرسادن باراش.
پیکی شا سلم بعدی دیدنی شوکویی درباری فریدون آ بزرگی منوچهر، پیامی معذرت خوای اون دو پادیشای بیدادگرا به فریدونی فرخ رسوند.
فریدونم جوواب داد که: "اونا میخواند کله منوچهرم تا ایرج بکنند آ تنابالشا بدند جکاجونورا بخورن.
آما نیمبینندش الا با درفشی کاویان آ سردارای تا کارن/سام/شیروِی/آ اینا.
تونم با جووابی منا گنجاد برگرد ورشون.
فرساده جلدی برگش آ اون دو تا پادیشای خونخورا از شوکوا بزرگی درباری فریدون آ سردارای منوچهر خبردار کرد.
پادیشا تورم به پادیشا سلم گف که ما باید دس پیشا بیگیریم آ حمله کوونیم بیشون.
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( پ ) :

فریدون بعد از خبردار شدن از لشگرکشی پسراش، بارا منوچهر از تجرباش تو جنگ گف آ رایش کرد بارا جنگی با اونا اونم با یه سپایی سرتاپا زرپوش که روزی روشن از گَرت اونا تیره شد.
سپایی سیسد هزار تای کارن با درفشی کاویانی آ پیشاهنگی کواذ(:قباد) از جنگلا تمیشه رفدن به هامون.
بعد پادیشا سلما پادیشا تورم صف بسن روبروشون.
بعدم شا تور به پیشاهنگی ایران(کواذ) گف: "به منوچهر بوگو چه رنگی سزاواری جانشینی ایرجس، می بچه ایرج دخدر نبود؟ "منوچهرم با خنده جوواب داد: "م فریدونی فرخا به شاهادت گرفتم آ تو میدونی جنگ، اصلانسبما نشون میدم!
"فردا اون روز، جنگی خونینی درگرف که به پیروزی منوچهر کشیده شد.
آ نصبی شب، شا تور بعد از شورامشورت با برادرش به اردوگا منوچهر شبیخون زد آما منوچهر که به دسی کارآگاها از شبیخون خبردار شده بود، از کمین ورجس بیرون آ پادیشا تورا از دو طرف، دوره کردن.
بعدم تورشا آ منوچهرشا با هم جنگیدن که منوچهر با نیزه زد به پشدی شا تور آ بعد از زیمین زدنش به جلدی باد، سری شا تورا از تنش جدا کرد آ پیوس کرد به پیروزی نامه ی پیروزیش تو جنگی خونینی سه روزه که فرساد بارا فریدون.
فریدونم با دلی پر غم از کشته شدنی دیمین پسرش، پیروزی منوچهرا ستایش کرد آ شادباش گف.
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ت ) :
منوچهرم که می دونس شا سلم میخواد فرار کوند به دژی شکست ناپذیری الانان جا نبرد ، سردار کارنا با 6.000 سپای آ انگشدری تورشا فرساد اون جا. کارنم با نشون دادنی پیامای ساختگی آ انگشدری تور شا به دژبانی نادون ، را پیدا کرد به دژ.
نصبی شب، سپای 6000 تای سردار شیروِی تا دید درفشی کاویان رف  بالا، حمله کرد به اون جا آ دژا بعد از کشدنی 12.000 تا نگهباناش ، وا کرد آ به آتیش کشید.
از آن طرفم سلم با کاکوی_نبیره ی ماردوش_پیمونی همبسگی بس .
بعد سپای منوچهر آ کاکوی اومدن تو رو هم تا اینی که بعد از یه جنگی خونین آ دولادرازی اون دو تا پلان ، منوچهر به جلدی باد کاکوی تازیا کوف زیمین آ سینه شا با شمشیر جر داد .
شا سلمم تا پیش بینی منوچهر ، فرار کرد طرفی دژی الانان آما دژ ، سوخته بود!
منوچهرم با شمشیر زد تل گردنش ، آ دوپارش کرد آ سرشا کرد تل نیزه .سپایا سلم شاوم جنگ افزاراشونا هشتن زیمین آ بخشیده شدن آ برگشتن خوناشون.
بعدم پیروزی نامه را با پیوسی سری پادیشا سلم به دسی سردار شیروی فرساد بارا فریدونی فرخ.
21
منوچهر رسید نزیکا تمیشه، فریدون با سپاهی بزرگ آ شوکومند از پلونا، شیرا، فیلا، آ ... اومد به دیدارش آ هما بغل کردن. فریدونم جنرال ساما صدا زد آ سرپرسی منوچهرا داد بیش.
اونوخ رو کرد به آسمون آ با سپاسگزاری از پرورگارش، خواس تا اونا ببرد اون دونیا ور خودش.
بعدیشم به دسی خودش تاجا هش سری منوچهر آ رف یه سوکولی بارا عزاداری بچاش.
بعدی مردنشم هشتندش رو یه تخدی آج آ بردندش تو یه دخمه آ منوچهرشا بعدی یه هفته عزاداری، پادشایی120ساله شا از روزی هشتم شورو کرد آ قول داد دسی همه بدا را از زیمین ببرد.
سام آ باقیه پلونارم به منوچهر باریکلا گفتن


. گیلکی با گویش لاهیجانی(برگرداننده: فاطمه علیمحمدی)
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( آ ) :
فریدون که کشوره آذین بندی وگوهرفشانی امره تزیین بوگوده ایرجی واسی،بعدازاینکه اینی سره تابوت طلا مین بدی درفشه پاره بوگوده وپهلوانانه امره فریاددردسربده.بعدخداجی بخواسته تااینه عمرهده تابتونه ایرجه انتقامه بگیره واینقدرایرجه غم واسی گریه بوگوده که اینی چشمان کورابو.اونوقت ایرجه شبستانه مین بگرسته واینی کنیزدلبنده که اسم ماه آفریدبوبفهمسته که حامله ایسه!فریدونه نوه دخترببوکه اینه ویگیته ایرجه موسون بزرگاگوده وخو برارزه که اسم پشنگ بوازدواج بده.نه ماه بعداوشون یکته پسربه دنیاباردن که فریدون اونی دینه واسی ازخدابخواسته که اینه چشمه بینابوکونه ودوباره بیناببو.بعداون نبیره اسمه منوچهربنه وبعداینکه اینه بزرگاگوده باشکوه تمام ویگیته تخت پادشاهی بنیشانی.واینه اسپ تازی شمشیرهندی جوشن ترک زره رومی و...ببخشی.
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ب ) :
شاه سلم وشاه توربعد ازاینکه منوچهرتولده واسی آگاهی پیداگودن یکته پیکه سپاه امره که پرازگنجهای قدیمی/دیبا/مشک/حریر/و...بخاطرمعذرت خواهی ازخوپیرسرادان.شاه سلمه فرستاده بعداینکه فریدونه دربارشکوه ومنوچهربزرگی بدی،اودوتاپادشاه پیغام معذرت خواهی فریدون فرخ برسانی.فریدون هم جواب بده که:اوشون خنن منوچهرسره ایرج موسون بکنن واینی جونه جانورانه خوراک بوکونن.ولی اونه ندینن مگردرفش کاویان امره وکارن/سام/شیروی/و...موسون سردار.پس می جواب امره وتی گنجانه امره اوشونه وربرگشت بوکون.فرستنده خوبرگشت باشتاب مین اون دوتاپادشاه خونخواره ازفریدونه دربارپراز فره وبزرگی ومنوچهرسرداران باخبربوگوده.پس پادشاه تورهم پادشاه سلمه بوگوته که آموخه قبل اوشون،حمله شروع بوکونیم.
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( پ ) :
سراپرده ی شاه بیرون زدند  ***********  ز تمیشه لشگر به هامون شدند
شاه سراپرده مینه جی بیرون بومن تمیشه جی به سمت هامون لشگربکشن فریدون وقتی بفهمسته اینه پسران حمله خنن بکونن منوچهره بخاطراینه تجربه جنگ مین سراده،اونهم یکته سپاه زره پوش امره که روزاوشنه گردوخاک واسی شب موسون تیره ببو.یکته سپاه سیصدهزارنفری کارن یکته درفش کاویانی امره وقبادپیشاهنگی امره تمیشه جنگلانه جی به سمت هامون بوشون.آنگاه پادشاه سلم وپادشاه تورهم اوشون مقابل صف آرایی بوگودن.سپس شاه تورایران پیشاهنگه ک قبادبوبوگوته که:منوچهره بوگوچوطوایرجه جانشینی شایستگی داره،مگراینی زاک دخترنوبو?منوچهرهم خنده امره جواب بده:موفریدون فرخه شاهدبیگیتم ومیدان جنگ مین می نژادآشکارکونم!فردای اون روزجنگ خونینی دربیگیته که باعث ببومنوچهرپیروزابون.بعدنصفه شب شاه توربعداینکه خو براره امره مشورت بوگوده منوچهراردوگاهه شبیخون بزه ولی منوچهرکه کاراگاهانه دست ازشبیخون آگاهی پیدابوگوده بوکمین مینه جی بیرون بومه وپادشاه توره ازدوطرف محاصره بوگودن.آنگاه شاه توروشاه منوچهرهمدیگه امره جنگ بوگودن که منوچهریکته خنجرشاه توره پشته بزه وبعداینکه تندبادموسون اینه زمین بزه شاه توره سره ازاینه تن جدابوگوده وپیروزی امره یکته نامه بنویشته وازخو پیروزی فریدونه واسی بوگوته .فریدون هم خوغمگین دل امره بخاطرخودومین پسرمردنه واسی منوچهرپیروزی ستایش بوگوده واینه شادباش بوگوته.
کی دونه که ایرج می نژادایسه ؟ ******* فریدون فرخ می گواه ایسه
اگه الان جنگ بوکونیم ********* امی نژادباارزش آشکاربونه
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ت ) :
آنگاه منوچهرکه پیش بینی بوگوده بوشاه سلم به جای جنگ به سمت دژشکست ناپذیرالانان فرارخنه بوکونه سردارکارنه 6000سپاه وتورشاهه انگشترامره اوره سراده.کارن هم پیغام های ساختگی وشاه توره انگشترامره که دژبانه بی خرده نشون بده دژمین بوشو.نصف شب 6000سپاهه امره سردارشیروی درفش کاویان برافراشتگی وقتی بدی اوره حمله بوگوده و12000تاازاوره نگهبانه بوکوشته ودژبازاگوده وآتش بزن.ازاوطرف هم سلم کاکوی امره که ماردوشه نبیره بوپیمان همبستگی دبسته.پس منوچهره سپاه وکاکوی مقابل هم بیسان تااینکه بعدجنگ خونین وطولانی اون دوتاپهلوان،منوچهرتندبادموسون کاکوی عربه زمین توواده واینه سینه شمشیرامره پاره بوگوده آنگاه شاه سلم منوچهرپیش بینی موسون فراربوگوده ولی دژبسوخته بو!پس منوچهرهم شمشیرامره اینی گردنه بزه،به دونیم بوگوده.شاه سلم سپاهان هم خوجنگ افزاره واگذاربوگودن وبخاطرهمین بخشیده بوبن وخوخونه بوشون.سپس نامه پیروزی پادشاه سلمه سره امره سردارشیروی دست فریدون فرخه سراده.
21
وقتی منوچهرتمیشه نزدیکین برسی،فریدون یکته سپاهه شکوهمنده پرازشیران پیلان و...امره اینه استقبال بوشون وهمدیگه ره بغلاگودن.فریدون بعداون سردارسامه صدابوگوده ومنوچهرسرپرستی اینه هده.اونوقت روبه آسمان بوگوده وخوخداره شکربوگوده خواست که اونه یکته سرای دیگرببوره.بعداون خوشی دسته امره منوچهره تاج گذاری بوگوده وخوشی زاکه عزاداری واسی یکته گوشه ای بوشو.بعداینکه بمورده اونه یکته تخت عاجه مین دخمه سمت ببوردن ومنوچهرشاه بعدیک هفته عزاداری ،خوشی پادشاهی120ساله ازروزهشتم شروع بوگوده وعده بداکه تمام بدانه دسته اززمین کوتاه بوکونه.سام وپهلوانای دیگه هم منوچهره ستایش بوگودن.
. بختیاری: (برگرداننده: فرنگیس رحیمی)
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( آ ) :
فریون ک با اذین بندی و گوهر افشونی کشور تیه و ره بازگشت ایرج بی بع دین سرش منه تابوت زر محکمشَ پارَ کرد وبا پهلوونَل فریاد درد سر دا بعیش و خدا خواس تا عمری وش بیه ک انتقام ایرج بسونه وایقدر منه غمِ ایرج گریوس ک تیلش نابینا اویی اوسو با جستجو منه شبستان ایرج کنیز دلبندشَ ماه افرید باردار پیدا کرد نوه ی فریون دور اویی ک هونَ می ایرج گپو کرد و عروس بردارزادش پشنگ دراوِرد بع نه ماه وش دوتا کر و دنیا اومی ک فریون سی دینش و خدا ارزوی تیل بینا کرد و دوبارَ بینا اویی نبیرنَ منوچهر نوم نایک و بع گپو کردنش با عظمت هرچی تمومتر وش تخت زرین اسب های تیز شمشیر هندی جوشن ترک زره رومی و...... بخشیک
*************** پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ب ) : ***************
شاه سلم وشاه تور بع فهمیَن و دنیا اومین منوچر پیکی دانانَ با سپاهی و گنجَل کهن/دیبا/مشک/حریر سی معذرت خوهی و بوش فرستاین فرستاییَ شاه سلم بع دیدن شکوه دربار فریون و بزرگی منوچر پیام معذرت خوهی او دوتا پادشاه بیدادگرَ و فریون فرخ رسوندن فریون هم پاسخ دا ک. اونو ایخاین سر منوچهر می ایرج بکنن و بدنشَ غذا جونوَل کنن ولی هیچ نیبنِنش وقتی ک با درفش کاویان و سردارانی می کارن سام شیروی و... حرف مونه با گنجلشون سیشون بور. فرستادَ ورگشتن پرشتابِش او دوتا پاشاه خین خوارَ و فره وبزرگی دربار فریون و سردارَل منوچر اگاه کِرد پادشاه تور نیز و پادشاه سلم گو ک ما باید قبل اونو غارت و جنگَ شروع کنیم .


پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( پ ) :

سراپرده ی شاه بیرون زدند  ***********  ز تمیشه لشگر به هامون شدند
فریون بع و اگوهی و یورش کرگلش منوچر با بازگو کِردن تجربیلش فرستاک با اونو جنگ کِن هو هم با سپاه سرار زره کِرد ک روز روشن ازگرث اونو تیره اویی سپاه سیصد هزار نفری کارن با درفش کاویونی و پیشاهنگی قباد و جنگلل تمیشه و هامون رَین بع پادشاه سلم وتور هم دربرابرش ویسان شاه تور و پیشاهنگ ایران گو و منوچر بگو چطوری سزاوار جانشینی ایرجی م بچش دور نبی؟ منوچر باخندَ جوابش دا مو فریون فرخ را ب گواه گروفتَک صب او روز جنگ خینین اویی ک منوچر پیروز اویی.پس نیمه شو شاه تور رایزنی با گوش و اردوگاه منوچر شبیخون زی ولی منوچر ک و دس کاراگاهان و شبیخون اگوهی یافتَک و کمین اومی ودر پادشاخ تور دورِشَ گروین بعیش تورشاه ومنوچرشاه جنگ کِردن ک منوچر نیزه ای برپشت شاه تور زیک وقتی خَرد زمین وتندی باد سرشاه تور جدا کِرد نامه ی پیروزی جنگ سه روزشَ سی فریون نوشت.فریون هم با دلی اندوهگین و کشته اوین دومین کرش پیروزی منوچر ستایش کِرد و شادباش گو
که داند که ایرج نیای من است ؟ *******فریدون فرخ گوای من است
کنون گر به جنگ اندر آریم سر ********* شود آشکارا نژاد گوهر
پیش درآمدی بر بخش بیست و یکم ( ت ) :
اوسو منوچر با پیش بینی فرار شاه سلم و دژ شکست ناپذیر الانان و جای نبرد سردار کارنَ با ۶۰۰۰۰سپاه و انگشتر تور واورو فرستایک کارن هم با نشون داین پیامَل ساختگی وانگشتر نور شاه و دژبان نادون وارد دژ اویی نیمه شو سپاه ۶۰۰۰تنی سردار شیروی با دین برافراشتگی درفش کاویاو و اورو یورش برد و دژ به از کشتن سپاه ۱۲۰۰۰نگهبونَل باز کرد و تش زیک و او طرف هم سلم کاکوی نبیرَیِ ماردوش پیمان دوستی بسِن پ سپاه منوچر و کاکوی ری وری هم واساین تا ک بع نبرد خنین و درارمدت او دوتا پهلون منوچرو تندی باد کاکوی  بِسش سر زمین و سینَشَ با شمشیر چاک زین اوسو شاه سلم می پیش بینی منوچر و طرف الانان دژ فرار کرد ولی دژ سوتَ بی منوچر هم با زین شمشیر و گردنش و وسط نصف کرد و سرش سر نیزه نیاک سپاهیَل سلم هم با واگذوری جنگ افزارشون بخشیشون و حونشون ورگشتن بع پیروزی نامه ای نوشت سر پادشاه سلم و دسِ سردار شیروی سی فریون فرخ فرستا
21
با رسیَن منوچر و نزدیکیل تمیشه فریون با سپاه بزرگ و شکوهی و پَلونَل /شیرَل/پیلَل/و.... و دییَنش با شوق رَین همدیَنه بغل کِردن فریون سردار سام صیا زیَک سرپرستی منوچر و هو دا. ری و اسمون کِرد و خدا تشکر کِرد خواست تا منه سرای دیَ بَره و دسِ خوش تاج منه سر منوچر نا ره یه گوشه ای نشس سی بچیلش عزادوری ایکرد بع مرگش هونه منه تخت عاج و دخمخ بردن و منوچرشاه بع یه هفته عزادوری پادشوهی ۱۲۰ سالش وروز هشتم شرو کردَک و وعده داد ک دس بدیَل کوتاه ایکنه سام و دیگر پهلونَل هم منوچر حمایتش کِردَک


. لری (زینب دیناروند)
21
وا رسسن منوچهر و نزیکیا تمیشه فریدون وا سپا گپه باشکوهه د پلوونیا شیریا پیلیا و.... و دیدارش رتو یکترینه گرتن بغل.اوسه فریدون سردار سامنه هنا کرد و سرپرستی منوچهر وش دا.اوسه رو و اسمو واسپاسگزاری د پروردگارش هاست تا اونه بره سرای دیه.اوسه و دس خوش منوچهرنه تاج گذاری کردو و گوشه رت تا سی بچونش عوذرداری بنه دما مردنش اونه د تخت عاج وِ دخمه بردنو منوچهر شاه بعد ی هفته عوذرداری پادشاهی 120 سالشه د روزهشتم شروع کردو وعده کوتاه کردن دس همه گَنیانه د زمین دا.سام و بقیه پلونویایش منوچهرنه ستایش کردن


. قشقایی (احسان مرادی)
21
منوچهر. شهر تمیشَیه یتیشنده فریدون بیگ سپاهونان که چوخ پهلوانلار و شیر  و فیل لر واریده گوردیگیچه گده و بیربیرنه قوجاقا آلولار  .واونن سُورا فریدون سردارسامو چاغوردو ومنوچهرینگ اَیه لیگینه  اونه تابشورده  اونن سُورا اوز. اده آسمانه  خدایو شکر اده و خدادن ایسده که تا اونه بودونیادان گوتره و اُودنیایا آپارا  .واونن سُورا اُوز اَلینن منوچهره تاج گذارلیگ اده وبیر کونجه گده و عزادارلیگ.اده اوشاقلاریچه .واُولنّن سُورا اونو بیر عاج تختنینگ ایسنده قبره آپاردولار و منوچهرده بیر هفته  عزا دارلیگدن سُورا ایز ایگیرمه ایل شاهلوگونو سکز گون آیدن گدنّن سورا باشلادو و وعده ورده که پِس اداملارونگ.اَلنه یردن کوتا ادر و سام و باقیه پهلوانلارده منوچهره  خوبلیگه یاد ادیلر   َ


. نیشابوری (زهرا  مرادی نیا)
21
با رسیَن منوچهر ب نزدیکیای تمیشه ، فریدون با سُپاه بزورگی از پَهلُوُنا /شِرا/فیلا و ... ب دِداریش رفت و همدگه رَ بغل کیدَن.فریدون بعد ژنرال سام رَ صُدا زَ و سرپرَستی منوچهر رَ به او داد.
اُوَقت رو ب آسُمُن و با شکرگذاری از پروردگاریش خواست تا او رَ به دنیای دگه بُبرَ.
بعد ب دست خادیش منوچهر رَ تاجگذاری کید و ب گوشه ای رفت بُرُی عزاداری بچهاش.
بعد از مرگیش اُ رَ د تخت عاج به دخمَ بوردن و منوچهر شاه بعد از یَک هفته عزاداری ، پادُشاهی ۱۲۰ سَلَش رَ از روز هشتم شروع کید و وعده کتاه کیدَن دست همه بدها از زمین رَ دا.سام و بقیه پهلُوُنام منوچهر رَ تحسین کیدَن.


. کردی با گویش کلهری (برگردان و بازبینی از یوسف)

وەختی ک مەنوچێهر رەسیە نێزیکەیل تەمیشە ، فێرەێدون وه سێپای گەوراێگ لە پاڵوانەیل /شێرەێل/فیلەێل/وو... چی وو تا دیەێ یەکترەکی گێردێنە باووشەو .باد فێرەێدون ژێنڕاڵ سام چێری وو ئەو خاوێن کێردێن مەنوچێهر داپێ . باد وەر کێردەو ئاسێمان وو لە خێودا سێپاسگوزاری کێرد وو وە لێ تێواس تا بێوەگەێ ئەو دونێا . باد وە دەس خێوەی تاج ناگەو سەرێ مەنوچێهر وو چێیە یەێ گوشەێ کە ئرا مێنالەێلی ئەزا بێگرێ . بادەز مەرگێ نانەێ ناو تەختێ لە ئاج وو بێردێنەی دەخمە وو مەنوچێهرشا بادەز یەێ هەڤتە ئەزاداری ، پادێشایێ ۱۲۰ساڵەێ خێوەێ شێرو کێرد وو وادەێ لە بەێن بێردێن هەرچێ گەنە لە ڕیو زەێو دا. سام وو پاڵەوانەێل تێریش ئافەرین وە پێ وەتن.


.ترکی (ناصر) (نیازمند بازبینی املایی)
21
منوچهرین تمیشه یئتیشمخ لن ،فریدون بئربیوک سپاهیلان که یل لر وپهلوانلارلانیدی/منوچهرین پیشوازیناگئتدی اله که بئربئره چاتیلارقوچاقلاشدیلار.فریدون سورا ژنرال سام ی چاخریب ومنوچهرین سرپرست لیخین اوُناوئردی .وسورااللرین گویه قوزویوب اوُز الله هینده ن سپاسگذارلیخ ایئلدی،فریدون منوچهری ایئری بئر چادراآپاریب اوُز الیئنن تاج گذاری ایئلدی وبئرقیراقا گئدیب اوغلونون یاسیناباشلادی.فریدون اوُلندن سورا منوچهری تختینن بئردخمه یه اپاردیلار وبئرهفته یاس توتماخ دان سورا پادشاهی 120ائلیخ ه منوچهر سَگیزیمچی گوئنن باشلادی ومنوچهرمردما قول وئردی که یئری هرنقدرپسلیک دن تمیز ائلیه ومردم دا اونوستایش ایلدی.



.Uzbek (by Tahir, Not Reviewed)
*************** Prelude A ***************
To'pgullar ko'rib chiqish va qaytish yo'lini uchun mamlakat emlash mohiyati, iraj. Coffin bu Tsar uning boshini ko'rib, so'ng; emas faqat bravado bilan awl; og'riq yig'lab rahbari .Keyin Rabbiy uning raqibi olish tushuntiradi, iraj Bodo so'radi. Iraj riid o'limi da, uning ko'zlari ko'r bo'ldi .Bu nave qidiruv, iraj. keyin, Bu header"yil" egasi topilmadi.....!Iraj kabi bo'lgan Fred, nabirasi xotini, uning ukasi bo'yicha qizi eng qadimgi o'g'li hisoblanadi .To'qqiz oydan keyin, etc. Undan. Bir bola dunyoga Rabbiy uning tashrif qarash uchun keldi ... o'rtasida Dre ko'rishni istardim .Uning nomi bilan katta so'ng joylashtirilgan uchun keyin nbie ko'proq bo'ladi. O'zbekistonda uning doira beri oltin/va oldinga,/qilich/qalqon Zirh-Rim/...agar poyabzal rishtalari byudjeti bo'yicha/borish uchun Greyhound .

*************** Prelude B ***************

Dedi qonun Manouchehr, va hokazo Jang so'ng shoh va Malika tur. pekay qadimgi xazinalarini/Dublinda/yorongul/silk/va.. tarmoqli bilan dono uzr bir Ota yubordi .Shoh SILAMOQ ko'rib, so'ng dedi yubordi(:tepasi)faridun katta Manouchehr Sud, ikki fayl bidar Farouk ko'rib chiqish uchun uzr xabarlar .Fred ham javob : o'zbekiston respublikasi Prezidenti iraj kabi Manouchehr ular istagan va uning tana hayvonlarga ozuqa bo'ladi".Lekin awl bir kavian bilangina ko'rish u emas, va Karen/Sam//.. shiroi chunki srdan .Shunday qilib, bir vaqtning o'zida pasport va ularni ko'z xazina hayot men bilan .Faridun va SRDI Manouchehr eslatma qonxo'r buyuk iflosliklarni Sud yuborish RTAs ikki shoh .Shoh dedi sifatida tur, shohi keyin: bizni oldinda bo'lishi kerak. Hujum boshlaydi .

*************** Prelude C ***************

Srare fayl, ular *********** bu tekis uchun armiya men thh,
Hujumlar Jang, onalar va O'g'illari it sinov bilan Manouchehr keyin ko'rib chiqaylik(:tajriba)ular bilan urush uning yo'lini? Tel qorong'u edi, qaysi tur, yorug ' kun viloyati,.Uch yuz ming tonna korpus (:) awl Hoian Kashfiyot bir hat bilan Karen(:ghobad) chap tih .Keyin dedi shoh va Malika tizimida toured bilan(:navbat)reja .Shoh davra Boy Kashfiyot(shapka): "sen Manouchehr qanday iraj bo'yicha huquqiy vorislik. dedi keyin Faqat chaqaloq u qiz?"Manouchehr ham :"guvoh jang sohasida olingan Farouk, deb hisoblayman. kulib javob berdi bo'ladi Nom paydo bo'ladi.!"Ertasi kuni g'alaba qozonish uchun qonli kurash bo'yalgan edi Manouchehr .So'ng o'rtasida kechasi, shoh davra, keyin maslahat bilan uning ukasi uchun lager, tomon Rio-Grande yugurib lekin tomon bu esa qo'llarini investigators hamda Rio-Grande edi xabardor etish ambush, va shoh tour bu davr .Keyin Tavrot va manohra, deb bilaman Manouchehr nayza bilan orqa fayl ichida dumaloq, va keyin yer ortdi uchun kuchli shamol, Prezident, King, davra. bir-biridan g'alaba qozonish xat ifodalaydi g'alaba bilan urush qonli uch kun, tizim qo'shildi .Ular, shuningdek, xafa o'z ichiga oladi, ikkinchi o'g'li o'ldirilgan. noyob, Uni tabriklab qolaman yilda Eron g'alaba .
Iraj allaqachon kim biladi? AI Farouk*******tizimlar hisoblanadi
Bosh olib tashlash kerak, yuqorida endi belgi uchun kursor********* oshkora tiyib yarmi bo'lishi

***************   Prelude D***************

Keyin, taxminlar, Manouchehr va muhim, Shoh konserva o'rniga yengilmas bir takabburlik bilan baham ko'rish uchun, - dedi. Sardar Karen.Shi ularni yubordi mangu olov ring . Karen ham castellan naped, va hokazo uchun turda server haqida soxta xabarlarni ko'rsatish fayl. Olish kirdi .Kechaning o'rtasida, satn Sardar hiroi ko'rish prarasti awl kavian., Boshqalar istn keyin hosil qilamiz.Neah, va hokazo. Yozmoq va olov .Bo'yicha oaioiooe ,shartnomas dengiz peyman, bu clamps o'rtasidagi munosabatlar emas .Korpus Manouchehr va ham qarshi turgan hahoi, anrd qonli, uzoq muddatli, garchi ikki Paladin beri, kuchli shamol iaooi uchun Manouchehr go'sht qavat va Chuck tomonidan ko'kragiga Greyhound .Kelish. Taxminlar, Manouchehr kabi fayl, xudbin Fort qochib ketdi, lekin yig'ib, va hokazo. Kuyish.!Manouchehr ham uning bo'yin, mil bo'yicha ikki yarim-boshiga pichoq shunday .Bu mezbonlik bu Yil, urush azaran, va hokazo rivojlanishi bilan dedi. Qaytib kelmoqda, deb uylariga berilgan edi .Keyin, bir ilova bilan sms-xabari g'alaba shoh dedi Sardar hiroi qo'liga Farouk yubordi qarab rahbari .

********************* 21st Part ********************
Qadar, haqida, bilan,,/bravado/black/ ajoyib va oshirish uchun armpits har bir ma'nosi bilan yaqin thh, tizimi .Keyin o'ylab umumiy Sam, vasiylik ovozini unga berdi .Keyin, etc rodar minnatdorchilik bilan sky men etdi. Unga boshqa birliklari uyiga men so'radi .Keyin shu Manouchehr bu toj, motam bolalar uchun u ketdi burchagiga qo'l .Motam bir hafta keyin manohra qaerda catacombs uchun fil bir to'shak, uning o'limidan keyin, etc. Yer kambag'al hamma Ittifoq va'dasini boshlanishidan ikkinchi kuni Acheal .Tasbeeh vaqtida Sam va boshqa qahramonlar .

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML