مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

داد و دادگری در شاهنامه

يكي از موضوعاتي كه بيش از هرچيز ديگر مورد توجّه حكيم توس بوده است ، داد و دادگري وعدالت است . وي در سراسر شاهنامه زورمداران  و مستبدّين روزگار را به داد دعوت كرده و ازستم و جور بيزاري مي جست .  او بي پروا در برابر ستمگران مي ايستد و يك تنه به آنان مي تازد و به آنان مي فهماند كه در هر درجه و مقامي كه باشند بايد به اصل دادگري توجّه كنند. وي دراين زمينه مانند يك رهبر مردم را مخاطب قرار مي دهد و گويي اين كلام اميرالمومنين را كه مي فرمايد :« وليكن احب الامور اليك اوسطها في الحق و اعمها في العدل»( كاري كه بايد بيشتر دوست داشته باشي ميانه روي در حق است و همگاني كردن آن در عدالت ) مدّ نظر داشته است و سپس مي فرمايد :

تويي آن كه گيتي بجويي همي

چنان كن كه بر  داد پويي همي­­­­­

تو گر دادگر باشي و پاك دين

ز هر كس نيابي به جز آفرين

اگر داد بايد كه ماند به جاي

بياراي ازين پس به دانا نماي

اگر دادگر باشي و سرفراز

نماني  و نامت  بماند  دراز

فردوسي رعايت عدالت را رسيدن به هدف اصلي ؛يعني ، عدل خداوندي مي داند . وي در منظومه اش از اين موضوع بسيار سخن گفته است و علّت آن وجود ظلم و ستم  و حاكماني چون سلطان محمود و مسعود غزنوي در زمان وي بوده است . وي در لابلاي داستان هايش سعي دارد ابتدا با رعايت عدالت و ميانه روي حكّام و امراي زمانش را هشدار دهد . و پس از هشدار گاهي به پند و اندرز دادن آنان مي پردازد .و اين دليلي است بر اثر پذيري فردوسي از آيات قرآني و كلام الهي و توجّه وي به آيه ي شريفه : « انّ الله يأمرُكم اِن تؤدّوا الاَمانات الي اهلها و اذا حَكَمتم بين النّاس ان تحكموا بالعدل انّ الله نعما يعظكم به ان الله كان سميعا بصيرا»(خداي تعالي شما را فرمان مي دهد كه امانت ها را به صاحبانشان وا گذاريد و چون ميان مردم حكم كنيد به عدل و داد حكم كنيد چه خداي تعالي شما را نيكو پند مي دهد و خداي تعالي شنونده ي گفتارشما وبيننده ي كارتان است)

و چنين داد سخن سر مي دهد :

شما داد جوييد و پيمان كنيد

زبان را به پيمان گروگان كنيد

مكن اي برادر به بيداد راي

كه بيداد را  نيست با داد پاي

به هر كار فرمان مكن جز به داد

كه از داد باشد روان تو شاد

در جايي ديگر فردوسي با نظر به آيه ي 11 مائده مي گويد :

نگر تا نيازي به بيداد دست

نگرداني  ايوان آباد  پست

به هر كار با هركسي داد كن

ز يزدان نيكي دهش ياد كن

همه داد ده باش و پروردگار

خنك  مرد بخشنده  و بردبار

كه  نپسندد از ما بدي  دادگر

سپنج است گيتي و بر ما گذر

فردوسي بيداد گران و ستمگران را متوجّه  اين حقيقت مي سازد كه روش آنان موجب خرابي و نابودي مملكت و از بين رفتن صفات و اخلاق پسنديده مي شود كه بايد دست از ستمگري بر دارند :

همان شاه بيدادگر در جهان

نكوهيده  باشد  به  نزد  مهان

به گيتي بماند از او نام بد

همان  پيش يزدان  سرانجام بد

كه نفرين بود بهر بيداد شاه

توجزداد مپسند و نفرين مخواه

زنيكي فرومايه را دور دار

به  بيدادگر مرد ،  مگذار كار

پس از بيان حقايق و وعظ و اندرز و عدم نصيحت پذيري  فرمان جهاد و نابودي را صادر مي كند :

دل و پشت بيدادگر بشكنيد

همه بيخ و شاخش ز بن بر كنيد

زيرا شاعر توس حاضر نيست در زمان او فرمانرواياني زندگي كنند كه ظالم و ستمگر باشند و به بيداد دست يازند .حاضر است خود را قرباني رواج عدل و ريشه كن كردن ظلم و ستم نمايد.فردوسي در بخشي ديگر از اثرش با توجّه به آيه ي الهي « و اذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذاالقربي » مي گويد :

مگوي اي برادر سخن جز به داد

كه گيتي سراسر فسون است و داد

كنون داد ده باش و بشنو سخن

از اين نامبردار مرد كهن

نگر تا كه دل را نداري تباه

ز انديشه و داد فرياد خواه

بباشيم بر داد و يزدان پرست

نگيريم دست بدي را به دست

حكيم توس با توجّه به اهمّيت عدالت و ارزش آن كه فرونشاننده غبار نزاع و جدال و زداينده ي گرد بيگانگي از چهره ي كارفرمايان مملكتي و دوري جستن از افراط و تفريط است ، مي فرمايد :

هر آن كس كه با داد و روشن دليد

از آميزش يكدگر مگسليد

دگر داد دادن تن خويش را

نگه داشتن دامن خويش را

بداند بد و نيك  مرد خرد

بكوشد به داد و بپيچد ز بد

فردوسي اصرار دارد كه مفهوم آيه ي « ليقوم النّاس بالقسط » ( مردم بر حدّ وسط  و دادگري بايستند  و از حدّ خود تجاوز نكنند ) را به صورتي زيبا در شعرش بريزد :

ز كار زمانه ميانه گزين

چو خواهي كه يابي به داد آفرين

جز از نيك نامي و فرهنگ و داد

ز كردار گيتي مگيريد  ياد

گر اندر جهان  داد  بپراكنيم

از آن به كه بيداد ، گنج آكنيم

بنابراين مسأاله ي عدالت داراي اهمّيت ويژه است و فردوسي با توجّه به آيات شريفه ي قرآني و احاديث نبوي اين مسأاله را در نظر دارد  و مي داند كه: « فاحكم بينهم بالقسط انّ الله يحبّ المقسطين » ( بين آنان با عدالت داوري كنيد زيرا كه خداوند دادگران را دوست دارد )
بنابراين مي فرمايد :

به فرمان يزدان پيروزگر

به داد و دهشن تنگ بستم كمر

خداوند كيوان و گردان سپهر

ز بنده نخواهد به جز داد و مهر

همه ايمني بايد و راستي

نبايد به داد اندرون كاستي

كنون دانش و داد ياد آوريم

به جاي غم و رنج ، داد آوريم

چنين گفت كز داد گر يك خداي

خرد بادمان  بهره و داد و راي

اگر يافتند ي سوي داد راه

نكردي ستم خود خردمند شاه

ز بنده نخواهد جز از راستي

نجويد به داد  اندرون كاستي

با توجّه به معني عدالت  در بين مردم  كه عبارت است از : ( اداكردن حقوق ديگران ،  تعظيم بزرگان ، فرياد رسي مظلومان و ضعيفان ، عيب پوشي و  چشم پوشي از لغزش ديگران ، پاداش نيكي ديگران را دادن ، دعوت دوستان را اجابت كردن ،حفظ و نگهداري از ناموس ديگران ، و اين آدمي به حق ّ خود راضي باشد و به احدي ستم روا ندارد  و به قدر استطاعت و امكان ،حقوق برادران ديني خود را به جاي آورد و هر كس از ابناي نوع خود به مرتبه اي كه لايق او باشد بشناسد و بداند كه هركس را از جانب پروردگار حقّي لازم ، كه بايد به اداي آن بشتابد ) مطالبي را بيان مي كند كه ياد آور آيه ي « انّ الله يأمر بالعدل و الاحسان » است .

به نيكي گراييم و فرمان كنيم

به داد و دهش دل گروگان كنيم

به دينار كم ناز و بخشنده باش

همان داد ده باش و فرخنده باش

فروزنده ي تاج وخورشيد وماه

نماينده ما را سوي داد راه

ترا باد  پيروزي  از آسمان

مبادا به جز داد و نيكي گمان

چنين داد پاسخ كه از مرد دوست

جوانمردي و داد دادن نكوست

سخن گوي و روشن دل و داد  ده

كهان را به كه دارد و مه به مه

در جايي ديگر با توجّه به فرموده ي خداي عزّ وجلّ « من يأمر بالعدل و هو علي صراط المستقيم »   ( كساني كه امر به دادگري كنند بر راه راستند )   كساني كه ديگران را به عدالت رهنمون گردانند و دادگري را اشاعه دهند ،  بر راه راست مي داند .

چو داد و دهش باشد و راستي

بپيچد دل از كژي و كاستي

چو بخشنده باشي گرامي شوي

ز دانايي و داد  نامي شوي

اگر بخشش و دانش و رسم و داد

خردمند گرد آورد با نژاد

بزرگي و افزوني و راستي

همي گيرد از خوي بد كاستي

نتيجه ي سخن اين كه بيدادگران و ستم پيشگان در نزد فردوسي جايي ندارند و او از همه ي آنان متنفّر است ، جز كساني كه به راه آيند  و عدل را پيشه ي خود سازند . تكليف هر فرد در اجتماع مراعات اصل عدالت است و از همه مهم تر اجراي عدالت بر حاكم و فرمانروا امري مسلّم است .به نظر فردوسي، عادل و دادگر مطلق خداوند است و بس .

برگرفته از : جام ادب

دیدگاه‌ها  

+3 # شهین 1395-04-29 23:05
باسلام وعرض خسته نباشید وتشکراز مطالب مفیدتون . ای کاش آدرس ابیاتی را که بیان کرده اید می فرمودید که مثلا منتخب از کدام داستان شاهنامه بوده است . باسپاس از شما
پاسخ دادن
+3 # سعید 1400-11-20 19:22
چرا معنی شعر ها نبود؟
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML