خانم آنا كراسنوولسكا، فرنشین موسسهی شرقشناسی دانشگاه لهستان، از باشندگان و سخنرانان هزارهی شاهنامه در تهران بود. آنچه میخوانید، پاسخ پرسشهایی است كه پس از پایان همایش با او در میان گذاشته شد.
- خانم كراسنوولسكا، ایرانشناسان لهستان چه كارهایی دربارهی شاهنامه انجام دادهاند؟
- سالهای آغازین سدهی نوزدهم بود كه بخشهایی از شاهنامه به زبان لهستانی برگردان (:ترجمه) شد؛ البته نه از زبان فارسی، بلكه از زبان سومی كه بیشتر فرانسه و آلمانی بود؛ چون لهستانیهای كمی بودند كه زبان فارسی را میدانستند. به هر روی، آن بخشها در همان سالیان چاپ شد؛ اما همهی شاهنامه تا كنون به زبان لهستانی برگردان نشده است. البته استاد زندهیاد «یولنباخ» همهی شاهنامه را به لهستانی برگردان كرده بود. كار بزرگی كه او انجام داد، به اندازهی سرودن شاهنامه، یعنی كم و بیش سی سال، زمان بُرد؛ اما فرصت نیافت تا متن برگردانشدهی خود را ویرایش و چاپ كند. دستخط برگردان او به جای مانده است. من چون شاگرد او بودم، خویشكاری (:وظیفهی) خودم دانستم كه برگردان استادم را ویرایش و چاپ كنم، اما خیلی طولانی است و زمان میبرد. تا كنون تنها توانستهام جلد نخست آن را چاپ كنم: از آغاز شاهنامه تا داستان «رستم و سهراب».
مردم لهستان چه اندازه از شاهنامه شناخت دارند؟
- كتابخوانها و آنهایی كه با ادبیات جهان سر و كار دارند، شاهنامه را میشناسند؛ اما همهی مردم، گمان نمیكنم.
- خود شما چگونه با شاهنامه آشنا شدید؟
- راستش را بخواهید، از روی لجبازی! زمانی كه دانشجو بودم، میخواستم پایاننامهی دانشگاهیم را بنویسیم. نزد استادم، آقای ماخالسكی، رفتم. ماخالسكی كسی بود كه در زمان جنگ جهانی دوم با لشكر لهستانیها به ایران آمده بود و 4- 5 سالی را در ایران گذرانده بود. او كتابچهای هم به زبان لهستانی دربارهی شاهنامه نوشته است. به هر روی، نزد ایشان رفتم و گفتم كه میخواهم پایاننامهام را دربارهی شاهنامه بنویسم؛ چون گمان میكردم كه دربارهی استورههای آن، نكتههای خوبی میتوان پیدا كرد. ماخالسكی گفت: «همه چیز دربارهی شاهنامه نوشته شده، هم نلدكه نوشته است، هم من؛ چیزی نمانده كه ارزش كار كردن داشته باشد!». شگفتزده نگاهش كردم و گفتم: «من باور نمیكنم». میخواستم خودم بدانم كه شاهنامه دربارهی چه سخن میگوید. این سرآغاز آشنایی من با شاهنامه بود.
- كتابی هم دربارهی شاهنامه منتشر كردهاید؟
- نه. پایاننامهی دكترایم كه دربارهی شاهنامه است، بسیار مفصل است. این را به زبان لهستانی نوشتهام. باید به انگلیسی برگردان كنم؛ اما فرصتش را ندارم. پولی هم ندارم كه به كسی دیگر بدهم برگردان كند (با خنده). تنها یكی دو جستار از آن را چاپ كردهام.
- آرزو میكنم بتوانید كتابتان را چاپ كنید!
- (با خنده) البته زمانی كه بازنشسته شدم!
- جستاری كه به همایش شاهنامه ارایه داده بودید، دربارهی چیست؟
- عنوانش «ویژگیهای ساختاری داستان در شاهنامهی فردوسی» بود. خواسته بودم نشان بدهم كه داستانهای جداگانهی (:مستقل) شاهنامه، همانند داستان «اكوان دیو» یا داستان «بیژن و منیژه» یا «داستان فرود»، از راههای گوناگون به بدنهی اصلی متن پیوند میخورند و همهی آنها چارچوب شاهنامه را میسازند. با بررسی و تحلیل این داستانها میتوانیم دریابیم كه فردوسی چه ساختار پیچیده و چندسویهایی در شاهكار خود پدید آورده است. این چیكدهای است از آنچه در همایش شاهنامه گفتم.
بن نوشت: امرداد