سرگذشت خط در ایران - دوران نوین و کنونی

دوره‌ی نوین به معنای دوره‌ای که بسیار به زمان ما نزدیک باشد نیست. این اصطلاح برای بخشی از تاریخ ما که از زمان حمله‌ی اعراب آغاز می‌شود و تا به امروز می‌رسد، به کار می‌رود.اعراب که پس از حمله به ایران توانایی اداره‌ی این کشور بزرگ و پیشرفته را نداشتند، در آغاز ناچار برخی از ایرانیان را برای گرداندن کارهای اداری گماردند، معلوم است که آنها نیز همان خط و زبان پارسی میانه را که زبان جاافتاده‌ی اداره‌هایشان بود، به کار بردند.

اما عرب‌ها در اولین فرصت خط و زبان خود را به جای خط و زبان ایران دوره‌ی میانی گذاشتند و دستور کاربرد آن را برای همه صادر کردند. خط عربی هم برگرفته از خط آرامی است. در این خط هم حرکات نوشته نمی‌شود و از همین روی اگر کسی زبان عربی را نداند، در خواندن آن با مشکل روبرو خواهد شد.   
با پیروز شدن عرب‌ها بر ایران، خط کوفی جای خط پارسی میانه را گرفت. پارسی‌زبانان چهار حرف "پ، چ، گ، ژ" را که در زبانشان وجود داشت، اما برای نوشته شدنش در خط کوفی، حرفی نبود، را به حروف عربی افزودند. البته خط و زبان پهلوی نیز یک‌باره از کار نیفتاد. فرمانروایان بومی مازندران تا دست کم صد و چهل سال بعد از یورش اعراب همچنان آن را به کار می‌برده‌اند. همچنین در برخی از سرزمین‌هایی که اکنون جزو افغانستان است، خط پارسی میانه از این هم دیرپاتر بوده است. خط و زبان پهلوی در سده‌ی سوم هجری هنوز هم در میان موبدان و برخی از دانشمندان کاربرد داشته است.
خط ایران پس از حمله‌ی اعراب تا پنج سده، خط کوفی ایرانی بود و نیز گونه‌ای از خط نسخ که با نسخ قدیم عربی فرق داشته است. پارسی‌زبانان این هر دو نوع خط عربی را به سلیقه‌ی خود و از لحاظ هنری کمی تغییر دادند. کهن‌ترین متن تاریخی فارسی که به خط عربی بر جای مانده و به دست ما رسیده کتاب الابنیه عن حقائق الادویه است که به سده‌ی پنجم هجری برمی‌گردد.
خط نسخ که خواندن و نوشتنش آسان‌تر از خط کوفی بود، در سده‌ی پنجم جای خط کوفی نشست، اما خط کوفی همچنان تا یک سده کاربرد داشت.
در قرن هفتم و هشتم از ترکیب خط نسخ و خط رقاع، خط تازه‌ای به نام تعلیق پدید آمد.
میرعلی تبریزی از ترکیب دو خط نسخ و تعلیق، خط "نستعلیق" را ساخت. خوشنویسان بسیاری این خط را پذیرا شدند و آن را "عروس خط‌ها" نامیدند. خوشنویسی در سده‌های نهم و دهم و یازدهم خوش درخشید و هنری تمام و کمال شد. مرتضی قلی‌خان شاملو در اواسط قرن یازدهم خط شکسته‌نستعلیق را اختراع کرد. این خط هم رفته رفته طرفداران بسیاری یافت.

خط ایران در دوره‌ی ما

خط زبان فارسی که در زمان ما به کار می‌رود، ریشه در خط عربی دارد، خط عربی خود برگرفته از خط ‌آرامی است. چهار حرف به این خط افزوده شده و سلیقه‌ی ایرانی در آن تاثیر فراوانی گذاشته است. هم اکنون "نستعلیق" را خط فارسی می‌خوانند و اگر یک خارجی زبان فارسی را نداند، با برخورد با این گونه‌ی خط خواهد دریافت که متنی که پیش رو دارد به زبان فارسی است، نه به زبان‌هایی چون عربی، اردو، پشتو. زیرا هرچند که خط‌های آن زبان‌ها هم عربی یا در اصل عربی است، اما نستعلیق نیست. با این همه چون خط چاپی جرید‌ه‌ها و کتاب‌ها همین خطی است که در نوشتن این کتاب به کار رفته، این شاخصه‌ی فرهنگی تنها در زمینه‌های هنری خود را به نمایش می‌گذارد.

بد نیست نیم‌نگاهی هم به سرزمین‌های جداشده از ایران بیندازیم. در سرزمین‌های آسیای میانه‌ی شوروی سابق، خط فارسی پس از چیرگی روس‌ها نخست به خط لاتین برگردانده شد. یعنی مردم وادار شدند زبان پارسی را به خط لاتین بنویسند. اما نظر روس‌ها پس از چند سال دگرگون شد و آنها خط روسی یا سیریلیک را با چند تغییر جزیی جای خط لاتین که هنوز درست جای خط فارسی را نگرفته بود نشاندند. هم اینک لهجه‌ی تاجیکی زبان فارسی که زبان رسمی جمهوری تاجیکستان است به خط روسی با چند تغییر نوشته می‌شود.
چنان که می‌دانیم فارسی زبان رسمی افغانستان هم هست. کاربرد خط فارسی در افغانستان چندان فرقی با ایران ندارد. شیوه‌ی درست‌نویسی و دیکته کمی متفاوت است. خوشنویسی مانند ایران هنر گسترده‌ای نیست و میراث هنری چندانی در این کشور از خود بر جای نگذاشته است. با این همه افغانستان از نظر خط نزدیک‌ترین کشور به ایران است.    

و اما خط فارسی و کاربرد آن در ایران را نباید خالی از هر گونه مخالفت دانست. در دهه‌های پیشین و نیز هم اینک بوده‌اند و هستند ایرانیانی که خواهان تغییر خط ایران می‌باشند. برخی از آنان می‌گویند که خط فارسی را باید به گونه‌ای تغییر داد و برخی بر آنند که باید آن را اصلا کنار گذاشت و خط دیگری را به کار گرفت.
دلایل اصلی کسانی که خواستار تغییر خط هستند چنین است:
خط فارسی اعراب ندارد. این باعث می‌شود که یک واژه چند جور خوانده شود.
دیگر اینکه چند تا از حروف خط فارسی مخصوص زبان عربی است و در زبان ما تلفظ نمی‌شود: ث، ذ، ص، ض، ط، ظ، ع، ق. عرب‌ها خود میان تلفظ ض و ظ و ز و ذ فرق می‌گذارند، اما ما همه را "ز" تلفظ می‌کنیم. پس بهتر است ما هم تنها همان ز را که تلفظ می‌کنیم بنویسیم. وجود سه نوع ز که تلفظ درست خود را در فارسی ندارد کار دانش‌آموزان و فراگیرندگان زبان فارسی و اصلا نوشتن زبان ما را بیهوده دشوار می‌کند. نوشتن خط کنونی از نگاه‌های دیگری هم دشوار است. برای نمونه حروف به هم می‌چسپد و در هم فرومی‌رود و بزرگ و کوچک دارد. برای نمونه حرف آخر هر واژه باید بزرگ نوشته شود و جز اینها. اینها می‌گویند که همه‌ی ما تا پایان دبیرستان و حتی در دانشگاه هم همچنان درس دیکته را داشته‌ایم و در حال فراگیری خط بوده‌ایم، در حالی که بسیاری از خط‌های دیگر جهان، از این گونه دردسرها ندارند.
اما چه خطی را باید جایگزین کرد؟ مخالفان خط کنونی به هیچ روی پاسخ یگانه‌ای ندارند. برخی برآنند که حروف ویژه‌ی زبان تازی را باید از این خط راند و بقیه را نگاه داشت. برخی می‌گویند که باید مانند ترکیه گونه‌ای از خط لاتین را در جای خط کنونی گذاشت. برخی هواخواه خط اوستایی‌اند و پافشاری می‌کنند که این خط هم ایرانی است و هم یکی از ساده‌ترین و کامل‌ترین خط‌های جهان. با رسمیت یافتن خط اوستایی به جای خط کنونی فارسی همه‌ی مردم به سادگی و در کوتاه‌ترین مدت باسواد خواهند شد. پس باید به مصداق "مرگ یک بار و شیون یک بار" سختی را به جان خرید و مردم را از بند این خط دشوار و ناقص آزاد کرد.

پاسخ هواخواهان خط کنونی فارسی به آنان چیست؟

اینان می‌گویند که واژه‌های عربی که چند دیکته دارند، باید همان گونه نوشته شوند و نمی‌توان برخی از حروف را حذف کرد. برای نمونه واژه‌های "ذلت، زلت، ظلت، و ضلت" هر کدام معناهای گوناگونی دارند و نمی‌توان همه‌شان را "زلت" نوشت. پس دانش‌آموزان و فراگیران خط فارسی هم باید سال‌های سال عمر خود را برای یاد گرفتن این واژه‌های عربی بگذارند، چنان که تا کنون هم چنین کرده‌اند و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است. دیگر آنکه در جهان خط‌هایی هستند که از خط کنونی ما هم بسیار پیچیده‌ترند، برای نمونه ژاپنی یا چینی. پس اگر آنها پیه خط خود را به تنشان مالیده‌اند، چرا ما نباید این کار را بکنیم؟ دیگر اینکه با کتاب‌هایی که پیش از این به همین خط نوشته شده‌اند چه باید بکنیم؟ برگردان همه‌ی آنها زمان و نیروی هنگفتی را نمی‌برد؟ تازه خط کنونی فارسی تنها خط هم نیست، بلکه یکی از هنرهای پرارزش ایرانی هم هست و با عوض کردن خط، یک هنر دیرپا نیز به باد خواهد رفت، چنان که در ترکیه چنین شده است.  

کدام‌یک از این دو گروه درست می‌گویند؟ نخست باید ببینیم بحث ما از چه نوع است، نظری یا عملی؟ اگر تنها سخن از درست بودن تئوریک است، هر آگاهی می‌داند که خط اوستایی یکی از ساده‌ترین و کامل‌ترین و دقیق‌ترین خط‌های گیتی است و گذشته از این پیوند آن با ملیت ایرانی هم ناگسستنی است و درصد بیسوادان ایران را با این خط می‌توان در یک سال به صفر رساند و به سادگی صددرصد درست نوشت و درست خواند. اما اگر بحث سر راهکاری عملی با امکانات در دست است، باید گفت هیچ گونه تغییری در خط کنونی ممکن نیست، چون مردم که صاحبان این خطند، در پی دگرگونی نیستند و به این سادگی‌ها هم رنج چنین کاری را بر خود هموار نخواهند ساخت. آنان به همه‌ی دشواری‌ها و کاستی‌های این خط خو گرفته‌اند و قدرت تصور و دریافتشان برای انجام چنین تغییر بزرگی به هیچ روی بس نیست. هر چند ایرانیان غرب‌زده کم نیستند و از جایگزینی خط لاتین به جای فارسی استقبال خواهند کرد، اما این هم به هیچ روی بسنده نیست و یک عزم ملی و دولتی باید پدیدار شود که چنین هم نخواهد شد، چون زمینه‌های فرهنگی و سیاسی آن اصلا و ابدا موجود نیست.

آینده خط در ایران چیست؟

چنان که گفتیم زمینه‌های عوض شدن خط در ایران و حتی دگرگونی آن هموار نیست. پس خط در ایران دست‌کم سال‌های سال به گونه‌ای که هست خواهد ماند و تغییر چندانی به آن راه نخواهد یافت. ما با مردم ناامیدی روبرو هستیم که حال و حوصله‌ی هیچ گونه دگرگونی اساسی در هیچ زمینه‌ای را ندارند.
اما هنر خوشنویسی اندک اندک پیشرفت بیشتری خواهد کرد و با هنرهای دیگر آمیختگی افزون‌تری خواهد یافت.

به کوشش: امیر حسین اکبری شالچی

نوشتن دیدگاه