جایگاه مادر در ادبیات ایران
- توضیحات
- دسته: پژوهش
- بازدید: 4631
نخست باید بین دو مفهوم زن در ادبیات تفكیك قائل شد؛ اول اینكه زن در جایگاه مادر كه در ادبیات همه ملل بویژه ایران ستایش شده و جز از نیكی بر قلمها و زبانها نرفته است و دوم اینكه زن در جایگاه همسر یا معشوق كه این جنبه، پهنه پر طمطراقی را در ادبیات ملل به خود اختصاص داده است. فردوسی پاكزاد برای زن و مادر جایگاهی فراتر از پرورش فرزند و عشق به همسر قائل است و آن، احترام به خرد مادر است. این نوع نگاه به زن را در كمتر متون ادبی و تاریخی میتوان یافت.در شاهنامه، زنان، مردان را راهنمایی میكنند، برخی بر مسند سیاست تكیه میزنند و برخی در میدان كارزار میجنگند. زن دارای هویتی مستقل است و هویت اجتماعی زن و مادر كاملا پذیرفته شده است.
بهطور كلی در سراسر شاهنامه، ستایش خرد به چشم میخورد؛ چه از آنجا كه فردوسی «به نام خداوند جان و خرد» شاهنامه را آغاز میكند و چه در آنجا كه «هرآن كس كه دارد هُش و رای و دین پس از مرگ بر من كند آفرین» شاهنامه به پایان میرسد، همواره خرد ستوده میشود.
مادران در شاهنامه مادرانی خردمند و دنیا دیدهاند. فرانك همسر آبتین، فرزندش فریدون فرخزاد را از بیم گزند ضحاك به مزرعه داری میسپارد و از او عهد میگیرد تا او را چون فرزند خویش بپرورد و هنگامی كه فریدون میخواهد عجولانه علیه ضحاك شمشیر بكشد، مادر او را پند میدهد : «جهان را به چشم جوانی مبین» او پند مادر را میشنود و تا هنگام مناسب شكیبایی میكند.
تهمینه مادر سهراب، او را از لشكركشی به ایران برحذر میدارد اما سهراب پند مادر خردمند خود را نمیشنود و همین خیرهسری و غرور، زمینههای مرگش را فراهم میكند.
بهمن هنگام مرگ، پادشاهی كشور را به دخترش همای میبخشد و این نشانه ارزش و احترامی است كه ایرانیان بر مقام و خرد زن قائل بودند.
از این دست شاهان زن هنوز مواردی چون پوراندخت و آزرمدخت در شاهنامه است. همچنین زنانی چون فرنگیس مادر كیخسرو و رودابه همسر زال به خردمندی ستایش شدهاند.
در داستان هزار و یكشب نیز زنی به نام شهرزاد به قهرمان اصلی داستان تبدیل شده و با قصههای هر شبش جان زنان بسیاری چون خود را از مرگ رهایی میبخشد اما پس از دوره باستان، هویت اجتماعی زنان و مادران در ایران كم كم رنگ میبازد و نقش و هویت آنها در نهاد خانواده و پرورش فرزند و عشق به همسر تعریف میشود.
مولوی در مثنوی معنوی، مقام زن را ستوده و او را مایه نشاط، امید، سرزندگی، پویایی و عشق میداند. او در یك داستان به این حقیقت پرداخته كه هر مرد به امید و عشق زنش به كار و پویایی میپردازد:
ای بسا از نازنینان خاركش
بر امید گلعذاره ماهوش
ای بسا حمال گشته پشت ریش از برای دلبر مهروی خویش
سعدی نیز همچون مولوی، زن را مایه امید مردان میداند:
در گلستان، حرمت مادر را آنقدر ارج و ارزش مینهد كه حكایت میكند:
وقتی به جهل جوانی، بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به كنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش كردی كه درشتی میكنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افكن و پیلتن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی
كه بیچاره بودی در آغوش من
نكردی در این روز بر من جفا
كه تو شیرمردی و من پیرزن
شیخ اجل در كتاب بوستان نیز از ستایش مقام مادر غافل نبوده و از آزردن دل مادران شكوه میكند:
جوانی سر از رای مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
بانوی شعر پارسی، پروین اعتصامی نیز در اشعار خود نسبت به مقام و منزلت مادر نیك مینگرد و بزرگی مردان را همواره مرهون و مدیون دامان مادران از خودگذشته میداند:
به گاهواره مادر به كودكی بس خفت سپس به مكتب حكمت، حكیم شد لقمان
به اعتقاد پروین، شایسته است تا مقام دختران نیز كه مادران فردا هستند، ارزشمند دانسته شود: «همیشه دختر امروز، مادر فرداست.»
و آنجا كه اعتبار، مقام، ارزش، استقلال شخصیت و والایی زن و مادر نادیده یا فراموش انگاشته شده است، كسانی چون فروغ فرخزاد همواره با اشعار جانسوز خود بر حقیركنندگان شخصیت زن و مادر میتازد. از جمله شعرهای «دلم برای باغچه میسوزد»، «حلقه» و «عروسك كوكی» بر این حقیقت گواهی میدهند.
مادر در ادبیات معاصر
ایرج میرزا، شعری در وصف و ستایش مادر با به كار بردن زیاد واژه آموخت دارد كه دغدغه مادر را همواره آموختن رسم زندگی به فرزند میداند و در آخر هستی خود را از هستی مادر میداند:
پس هستی من زهستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
فریدون مشیری، لذت یك لحظه مادر داشتن را از همه لذتها گواراتر میداند و توضیح میدهد همه زیباییها و داراییهای قابل تصور و غیرقابل تصور جهان...
بر تو ارزانی كه ما را خوشتر است
لذت یك لحظه مادر داشتن
اما شهریار، زیركانه پردهدری و بیحرمتی برخی افراد را به ندیدن محبت مادرانه در كودكیشان نسبت میدهد:
اغلب كسان كه پرده حرمت دریدهاند
در كودكی محبت مادر ندیدهاند
مهدی سهیلی شاعر معاصر، نگاه مادر را برتر و ارزشمندتر از دولت عالم میداند:
مرا گر دولت عالم ببخشند
برابر با نگاه مادرم نیست
جدای از جایگاه مادر در اشعار ایرانی شایسته است كه در پایان این نوشتار، از بانوی قلم ایران، سیمین دانشور یاد شود كه با ایجاد جایگاه داستاننویسی زنان ایرانی، توانمندیهای خویش را با زبان قلمش جاری كرد.
سعید رفیعی - جامجم